چهارشنبه ۵ دی
کوزه ای زد طعنه بر آن نابِ مِی شعری از احمدرضا زارعی
از دفتر نشیند به دل نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۹۱ ۲۰:۲۲ شماره ثبت ۱۰۳۳۷
بازدید : ۷۳۹ | نظرات : ۳۶
|
آخرین اشعار ناب احمدرضا زارعی
|
کوزه ای زد طعنه بر آن نابِ مِی
کین تو آبی و مرا آتش به پِی
هم به نرمی نرم گردید از ازل
پَس به سختی سخت شد آن خاکِ تَل
دستِ دادار آمد و شکلی پدید
بر من آمد زان لطایف هم امید
شکلِ آن چشمانِ شیرین بر تنم
این منم زیبای عالم، این منم
گِل ز خاکم شد پدیدار از دَرَش
آبِ رحمت خورد بر خاکم بَرَش
بین که اندر کوره معنا ساختند
گِل به لَختی، بر تنم، تَش، تاختند
سخت گردیدم که ماوایِ تو ام
کیست چون من؟ گو که همپایِ تو ام
مِی نگاهی بر سیاهِ روش کرد
وان طلایِ لعلش اندر جوش کرد
گفت تا ای خیره سر، بند آن دهان
نیست چون تو جایَش اندر خان، بمان
کان سیاهی را تو زان خاکستر است
جوهَرِ ما را ببین کز آن سر است
آتش ار بر روی تو بر تاختند
آتش اندر خونِ من انداختند
گر تو بر شکلی ز دستش گشته ای
از برایم هر دلی شد خانه ای
شکلِ جان سوزِ غم و اندوه، من
شکلِ خونبارِ دل و عاشق شدن
شکلِ دلداری که در چرخش بود
هم به جامم، جام در گردش بود
گر تو بینایی به معنایی ببین
کیست چون من آن تو را همراهِ دین؟
کوزه بی مِی هست آیا معنی اش؟!
نیست گردد خمره گر شد خالی اش!
باز کن چشمان و حق را می شناس
دور شو زان کبر و زجرِ ناشناس!
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.