سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        اوج خيال

        شعری از

        فريدوني ( شهزاد)

        از دفتر سروش عشق نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۰ ۱۷:۲۹ شماره ثبت ۱۰۳۰۷۹
          بازدید : ۲۵۶   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        عهد كردم كه دراعماق خودم حبس شوم
        حس كنم هيچ شدن را و در او لمس شوم
        عهد كردم كه دگر گرم محالي نشوم
        دل خوش از زاويه ي اوج خيالي  نشوم
         
        رد عشق تو در انديشه ي من مي ماند
        روزن  خاطره ات باز مرا مي خواند
        انعكاس قدمت وسوسه شد  در يادم
        بر خودم پيچيدم  ،  در خودم افتادم
        در خيالات پر از خاطره اي فكر پريد
        دست توسيب قشنگي ازدل خاطره چيد
        رد انگشتانت ، روي آن سيب نشست
        شيشه ي بچگيم را غم آن سيب شكست
        گرچه با آن عطش ِ ديوانگي ، تَرد شُدم
        راهي جهنمي خاكي و نامرد شدم
        برسرشاخه ي سبز عشق تو زرد شدم
        گرم تو بودم ودرپيچ و خمت سرد شدم
        درسرا شيب نفس گيرغمت درد شدم
        چشم درچشم غزل دوخته  و مرد شدم
        آخ اگر در خم  تو تاب به تب مي افتاد
        گرمي  ِ زمزمه عشق به لب مي افتاد
        در تب كوچه ، مهتاب به شب مي افتاد
        گذُر عشق دگر باره  ، عقب مي افتاد
        آخ اگر بار دگر عشق امانم مي داد
        آن شب چشمانت  اگر زبانم مي داد
        كوچه ي خاطرها باز ، زمانم مي داد
        بر بلنداي شب  شفق ازانم  مي داد
         
        عهد كردم كه درلاك خودم حبس شوم
        در غم و ماتم نمناك خودم نبض شوم
        دل خوش از روزنه ي نور اميدي نشوم
        خوشدل ازآمدن صبح سپيدي نشوم.....
        عهد كردم ......
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2