سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        اگر می روی

        شعری از

        مجید قلیچ خانی

        از دفتر الثیا نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۸ شهريور ۱۴۰۰ ۱۸:۳۲ شماره ثبت ۱۰۳۰۱۶
          بازدید : ۵۲۷   |    نظرات : ۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مجید قلیچ خانی

        الثیا
        خورشید نوازش در دستان من یخ بسته است
        و جاده ها
        برایم شکل طناب های پیچ دار بی رحمی شده اند
        که گردن خنده هایمان را میبوسند
        معجزه ای نیست
        و من دل بر سبد مسیح لبخند تو بسته ام
        نان و ماهی حرامم باد
        اگر غصه ی غربت تو را نخورده باشم
        الثیا
        دو جواهر در چشمان براق توست
        که برق از سر قرارم می برد
        باور کن
        نارون هم پیر میشود
        و چتر بر خستگی زانوانش باز میکند
        اگر میروی ،برو
        اما آسمان تنهایی من
        ابری ندارد که چشم هایم
        پشت دیوار بارانش پنهان شوند
        اگر رفتی
        هرکجا درختی دیدی
        که انجیر شوق از نگاه شاخه هایش
        زیر پای رهگذران می افتد
        یاد مردی باش
        که از لبخند زیبای تو 
        گل های پیراهنش شکوفه میداد 
        و انار سکوتش ترک میخورد
        اگر میروی برو
        اما هرکجا صدای اذان را میشنوی
        یاد محراب نمازی باش
        که سجده بر ساقه ی سرو تو زدم
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        سارا (س.سکوت)
        دوشنبه ۲۹ شهريور ۱۴۰۰ ۱۱:۰۵
        درودتان بزرگوار
        زیبا بود
        مانا قلم شما وزرنگار خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        مجید قلیچ خانی
        مجید قلیچ خانی
        دوشنبه ۲۹ شهريور ۱۴۰۰ ۱۳:۰۰
        درود و سپاس خندانک
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۲۹ شهريور ۱۴۰۰ ۱۲:۵۹
        سلام و عرض ارادت خدمت برادر بهاری ام و دوستان ناب خندانک
        فارغ از پرداختن به جلوه های فریبنده ی شعر و ترکیبات و تشبیهات بدیع که البته در اشعار جناب قلیچ خانی امر نوپدیده ای نیست؛ میخواهم به الثیا بپردازم و بار معنایی شعر را بیش تر بشکافم.

        اولین مورد مبرهن این است که آمدن و رفتن در تعریف الثیا نمی گنجد. الثیا اگر آمده باشد، پس خورشید نوازش در دستان شاعر، نباید یخ بزند و تنگنا چنان بر او مستولی شود که طناب های دار گردن خنده هایش را ببوسد.
        الثیا اگر باشد، خود معجزه ای ست و مسیح لبخندش تجلی مهربانی های بی قید و بی دریغ خواهد بود.

        الثیا حقیقتی است که هرم نفسش تمام قندیل های غصه را آب می کند؛ نه آنکه غم بر غم بیفزاید و هیزم بر آتش ویرانگر.

        برادر خوبم، الثیا را اگر یافته باشی، در میانه های راه شانه هایت خسته نخواهد بود و در برابر دلی که از ازل برای او تنگ بوده، سرشکسته و اشک بار زانوی غم بغل نخواهی گرفت.

        در تمام اشعاری که در وصف الثیا خوانده ام، پیشوند "بی" همراه صفت های او بوده است: الثیای بی سقف من، الثیای بی دیوار، الثیا معشوقه ی بی عشق من...
        واضح است که برای شاعر الثیا مهم نیست او چه خصوصیاتی دارد و حتی اگر هیچ نداشته باشد، آنچه مهم است، این است که حقیقی باشد. حقیقتی که خورشید وجودش آسمان شاعرش را برای همیشه از واژه ی تنهایی بی نیاز می کند و چشم اش بارانی نمی باراند مگر از شوق...

        برادر خوبم، الثیا چنان رایحه ی نفس هایش پر مهر است که جهانی را سرشار از لبخند می کند و آرامش می بخشد. دوستی ها را مستحکم و آشتی را رواج می دهد. بغض و از رو بردن و دل شکستن در مرام او نیست. گل نوشکفته ای ست که جهانی را طراوت زندگی به ارمغان می آورد. او از جنس زنان کنترل گر و سلطه جو نیست نسیمی است که لای برگ ها می پیچد و آشوبشان نمی کند.
        این شعر به رغم تمام زیبایی هایش با الثیا پیوندی ندارد زیرا الثیا، حقیقتی است که هست؛ آمدنی و رفتنی نیست!

        خندانک خندانک
        مجید قلیچ خانی
        مجید قلیچ خانی
        دوشنبه ۲۹ شهريور ۱۴۰۰ ۱۳:۱۸
        درود خواهر خوبم،و سپای از زحمت نوشتن و محبتی که برادر خود دارید،الثیا الهه ی حقیقت است و فارغ از هر صفتی ست و در آنچه در لحظه در حقیقت می نماید است،بی دغدغه از تعاریف نسبی خوبی و بدیها...
        فارغ از قدرت و ضعف است،چه در ضعف باشد چه در قدرت
        چرا که او آنچه مینماید که هست،تنها ما هستیم که او را برچسب میزنیم
        و من همیشه ها او را با نگاه ستایشگر دیده ام و خواهم دید
        سپاس از محبت همیشگی خواهر اندیشمند و مهربانم
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3