شنبه ۱ دی
عاکف شعری از مجتبی رحیمی
از دفتر سایبان نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۵ شهريور ۱۴۰۰ ۰۷:۳۸ شماره ثبت ۱۰۲۹۲۰
بازدید : ۲۶۸ | نظرات : ۵
|
آخرین اشعار ناب مجتبی رحیمی
|
من در حرمت یارا، میرقصم و میگردم
من عاکف کوی تو، من گم شده در دردم
یک لحظه امانم ده تا باز ستانم خود
در درگه پر مهرت، آن سائل رو زردم
آه از سر نومیدی، دردا ز فـراغ یـار
حنضل به دهانم شد، فردا که شود؛ فَردم؟
من خسته این راهم ای خضر نجاتم ده
نشکن دل و دینم را، مسپار به نامردم
موسای کلیمم شو، یک معجزه میخواهم
گرمای وجودم باش بی عشق تو من سردم
امشب تو مرا کُشتی، خود باش مسیح من
بی آن نفس قدسی صد پاره شوم هر دم
مجنون شدهام لیلی، ظرفم ز چه بشکستی
گر نیست تو را میلی، من عشق رها کردم
لیلا که قدح آرام، بشکست به خارا سنگ
در عین جوانمردی، زد بند به هر بندم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
استعاره های بدیعی در سروده تان نقش آفرین است و از این بابت به شما تبریک میگویم و امیدوارم شاهد آثار بیشتری از شما باشیم
توفیقتان فزون و کلامتان موزون