دارم نگاهت می کنم ای دلبر عاشق
دارم سوالت می کنم با اندکی تشویش
دارم تو را می بینمت آنسوی رویاها
از من کجا رفتی تو ای رویای نیک اندیش
دائم مرا پس میزنی ای آشنا با من
من در خیالت زنده ام در من بمان ای عشق
چیزی بگو؟حرفی بزن؟ مشتی به دیواری
من عاشق پرواز و هستی آسمان ای عشق
پشت تمام قصه ها حرف از نبودن بود
یک صورت مظلوم و یک آیینه در زنگار
باید تورا عاشق کنم با مردنم حتی
بعد از تو من می مانم و یک شانه دیوار
دیوارها روی سرم بدجور ویرانند
من هستم و تنهایی و این حال ویرانه
قدری تحمل کن مرا ای همدم پرواز
این سرزمین کرده مرا بعد از تو دیوانه
اینبار تو حرفی بزن از عمق احساست
برگرد و با من عاشقی کن تا ته این خط
شمع حزینت می شوم مستم و خرابم کن
می سوزم از تنهایی ام در عزلت ممتد
در موج چشمان تو غرقم آشنای من
شاید به دادم میرسی در نقطه پایان
سر در گریبان توام در این دو روز تلخ
آخر به تو خواهم رسید ای پنجه طوفان
امین_احمدی
شانه دیوار
بسیار زیبا و شورانگیز بود
موفق باشید