ای کوفیان بی حیا ظلم از چه بر سلطان دین
لرزنده شد از جهلتان در نینوا ارکان دین
آن نامه ها سوی حسین از روی جهل آورده اید
بی حرمتی بر مصطفی اینگونه سهل آورده اید
ای کوفیان بی وفا حرمت به مهمان پس چه شد
آن شکوه ها سوی حسین وان عهد و پیمان پس چه شد
عطشان به صحرا بی کفن فرزند زهرا ای خدا
شرمنده شد آب فرات از شرم سقا ای خدا
ای کوفیان پر جفا آن دین و آن ایمان چه شد
آن حرمت آل رسول وان حرمت قران چه شد
آیا مگر ای جاهلان او زاده ی زهرا نبود
نور دو چشم مصطفی نوباوه ی طاها نبود
ماه بنی هاشم چرا بی دست و بی مشک ای خدا
بی بیرق اندر علقمه دریایی از اشک ای خدا
دنیایتان ویرانه باد ای کافران کور و کر
لعنت به آن تقوایتان ای بندگان سیم و زر
ای کوفیان خیره سر آفت گرفته کشتتان
اینگونه ننگ اندر جبین مانده به روی زشتتان
افتاد حسین عریان بدن بر روی خاک آه ای خدا
در زیر سم مرکبان شد سینه چاک آه ای خدا
آیا شناسید ای ددان فرزند زهرای بتول
فردا چه عذری آوردید در پیش چشمان رسول
دانید ایا سنگین دلان خونین جگر شد مصطفی
فردا چه سان حاضر شوید در پیش تیغ مرتضی
حرمت شکست از زینبش اندر اسارت ای خدا
مهمان چوب خیزران اندر امارت ای خدا
بر اهل بیت مصطفی حرمت شکست از جهلتان
لب تشنه شد آل رسول از یاوه های سهلتان
ای فاسقان ظلم این چنین دوران به دامانش ندید
اینگونه جور و بد دلی دوران به دورانش ندید
سجاد زین العابدین تب دار و بیمار ای خدا
زنجیر و غل بر دست و پا آن یار غمخوار ای خدا
ای بی حمیت کوفیان همت به قتلش کرده اید
پرپر علی اکبرش آزرده اهلش کرده اید
طفل حسین در کربلا با حلق سوزان ای خدا
خون گریه کرد آندم سما از حلق جوشان ای خدا
اندر خرابه دخترش گریان و نالان ای خدا
لعنت به جور فاسقان لعنت به عصیان ای خدا
آن ضربتی کز روی جهل بر فرق حیدر میزدید
در کربلا ای غافلان بر جسم اکبر میزدید
لعنت به شمر و حرمله لعنت به ایمان یزید
لعنت به سرداران دون لعنت به بنیان پلید
دلسوز از این غمنامه شد صد شعله سوزان ای خدا
سیل سرشک از دیده اش دریای باران ای خدا
...
یا حسین مظلوم(ع)
...
مهدی بدری(دلسوز)
شعرت زیبا بود.
لطف حسین در کربلا با حلق سوزان ای خدا.
خون گریه کرد آندم سما از حلق جوشان ای خدا
زیبا بود مهدی جان یا حسین.