جریان کائنات به هم میخورد عجیب،
وقتی که باد زلف تو را می پراکند.
....................
مثل آن دیوار غمگینم که هر بیچاره ای.
با زغال دردهایش بر غمم افزود و رفت.
....................
مثل گیتاری که بی تار است اما می نوازد.
دل تو را کم دارد اما لاجرم باید بسازد.
...................
هر زمان تو می آیی ماه می شود خندان.
من گمان کنم مهتاب با تو نسبتی دارد.
...................
دل من پیله او بود نه کاشانه عشق.
قصد پروانه شدن داشت خودم می دانم.
.................
ملوانی که ز طوفان به هراس افتاده ست.
خوب میداند از آن پس همه دم ویرانی ست.
...............
چو تشنه ای که به هر سو سراب می بیند.
سراب بودی و من در پی تو می گشتم.
...............
به اتهام نگاهی هنوز محکومم.
وشرط تبرعه ی قلب من رضایت دوست.
...................
شده ام آینه ای در پی دیدار توام.
بنگری در من و خود بینی و در من باشی.
................
من مصرع یک شعر و تو هم مصرع دیگر.
دوریم ز همدیگر و هم قافیه هستیم.
.................
تک بیت های زیبا بودند