جمعه ۲ آذر
|
آخرین اشعار ناب دانیال فریادی
|
من در کنار پنجره
هرشب
کابوس تنهایی ادم را
از نو می خوانم
من از اجاق سرد
خاطرات دور
عمریست افسانه می سازم
من پشت پلک های خدا
هر شب اشک میریزم
شایدمرا
در چهارچوب خسته ی قابی
خواهی یافت
شایدمرا
در دفترگمنام عشقی
بی سرانجام
خواهی جست!
شاید
تمام پنجره های غبار الود
از هجرتم
مایوسانه اشک خواهند ریخت!
شاید صدایم
سالهاست
پشت ان در های بسته
فالگوش مانده است!
دیر نمی بینم
دیر نمی بینم
دیگر کلام عشق
در واژه هایم
رنگ احساس نیست
دیگر صدای حزن الودم
پیغام شادی را
به گوش
پروانه ای مصلوب نخواهد خواند!
با تشکر
دانیال فریادی
با نقد خویش راهگشا باشیم
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام استاد شریف ممنون از شما سلامت باشید | |
|
سلام استاد شریف من ممنون از وایرایش زیبا و در خور تحسین شما استاد گرامی بازم ممنون هستم باید بازم گوشزد کنم دیر نمی بینم اشتباه تاپی یست و (دیگر نمی بینم) صیحیح است دوست داشتم از استادان عزیز این شعر را نقد محتوایی هم می کردند با سپاس فراوان | |
|
سلام دوست گرامی من ممنون از لطف شما پاینده باشید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
🌺🌺🌺