جمعه ۲ آذر
هفت تیری در رفت! شعری از دانیال فریادی
از دفتر نرگس های سوخته نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۰۱:۵۳ شماره ثبت ۱۰۰۹۸۲
بازدید : ۳۹۵ | نظرات : ۳۰
|
آخرین اشعار ناب دانیال فریادی
|
تیرگی می اید
روشنی می رود
دم اکبر بالای سرم می چرخد!
سوسکی بر دیوار
راهش را گم کرد!
جغدی در کنگره دانایی
رتبه اول شد
هفت تیری در رفت
ترکش ش خود به اندیشه من
زاغی با زنبیلی بر منقار
بر فرازهیمالیا پرواز کرد
شتری
پوزه ش را به درخت حاجت می مالید!
عنکبوتی
از فراز تارش به پایین افتاد
ماه بی حوصله
ان گوشه ی روز
صورت افروخته خورشید را
تاب نیاورد!
ونگاهم خیره
به پنحره ی یک خانه!
کودکی تشنه
درته ی خاطره ی
یک لیوان کرد شنا
پدری خسته
به زادگاهش
روی نقشه نظری می انداخت!
دردلش گفت
کاش انجا بودم!
دخترک خیره به حلقه ی نامزدی ش
در فکربود!
ومادری استکان کمربارک را
زیر شیر سماور پر می کرد
گاهی هم
با سماور دردودل می کرد!
هفت تیری در رفت
ترکش ش خورد به اندیشه ی من!
با تشکر
دانیال فریادی
با نقد خویش راهگشا باشیم
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام دوست گرامی ممنون از نقد زیبای شما ولی منطورتان از بیان ظریف تر را نفهمیدم کاش بیشتر توصیح میدادید سپاس بیکران | |
|
سلام مجدد احتمالا سایر عزیزان اشاره کنند ولی مختصر، در هر توصیف هر چه جزئیات تطابق بیشتری با موضوع داشته باشد، بیان ظریف تر است و شاید در این تصویر آبرنگ بیشتری به کار می رفت موثرتر واقع میشد. تابنده باشید و پاینده | |
|
با سلام ویرایش دوباره شعرو تغییر عنوان ان(تیرگی هست.روشنایی هم هست) تیرگی هست روشنایی هم هست جغدی در کنگره دانایی رتبه اول شد سوسکی بر دیوار راهش را گم کرد! زاغی با فضیلتی بر منقار بر فراز هیمالیا پرواز کرد! بزی ابستن شکمش را به درخت حاجت می مالید عنکبوتی از فراز تارش پایین افتاد وسگی ولگرد در اتوبان زیر ماشین له شد ماه بی حوصله ان گوشه ی روز صورت افروخته خورشیدرا تاب نیاورد پشت ابری پنهان شد! تیرگی هست روشنایی هم هست کودکی تشته در خاطره یک لیوان شنا می کرد! پیرمردی خسته به زادگاهش روی نقشه تف می انداخت در دلش گفت کاشی انجا بودم دختری خیره به حلقه نامزدیش به خیانت می اندیشید! مادری استکان ها را زیر شیر سماور پر می کرد گاهگاهی هم با سماور دردودل می کرد تیرگی هست روشنایی هم هست نور خورشید بر سر پر چین ها می تابید اسمان پر شده بود از سارها فصل جفت گیری از راه رسید! شعر ویرایش شده من لطفا اگر نقدی هست خوشحال می شوم | |
|
سلام نمیدانم چرا اصلا نشد شعر روی صفحه سایت را ویرایش کنم؟؟ قبلا می شد | |
|
کودکی تشنه در ته خاطره ییک لیوان شنا می کرد! | |
|
سلام دوست من ویرایش جدیدم از شعر زیر نقد اقا مازیار هست لطفا ملاحطه کنید با تشکر | |
|
سلام دوست من مرسی از نقد ت درست میگویید غلط املایی زیاد دارد باید ویرایش شود ظ | |
|
سلام مرسی از شما و سپاس | |
|
سلام ممنون از شما سپاس | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و جالب بود
موثر و پر معنی
موفق باشید