دوشنبه ۵ آذر
تصادف شعری از بهمن بیدقی
از دفتر شعرناب نوع شعر ترانه
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۲ تير ۱۴۰۰ ۰۶:۰۵ شماره ثبت ۱۰۰۵۰۲
بازدید : ۱۱۱ | نظرات : ۸
|
آخرین اشعار ناب بهمن بیدقی
|
تصادف
یه دلِ صبور
جاده بی عبور
نزدیکِ غروب
خیلی سوت و کور
مثل قبرستون ،
من و کلی گور
عبور از قبور
نمی دونم چی رو،
تمیز می کرد
بیچاره سوپور
شاید ، یه لش
که له شده بود
هنگامِ عبور
توو خودم بودم
فکر خونه مون
پنجاه سال پیش ،
گذرِ شاپور
اون دبستان
پُر از خاطره ،
یادش به خیر
سمیرا رُو میگم
فکرم اونجا بود
یهو پارسِ سگ ،
فکرم رُو ربود
اما کجا بود ؟
اگه هار باشه
من و خاطره
هردوتا کبود
آخه این افکارِ نابجا
در این میون ،
دیگه چی چی بود ؟
نوبتِ دیگه ،
جمع شد خاطره
یه معجزه بود
نیایشِ کوه
پرنده ها ،
همنوایی شون
دعا و زبور
در مجمعِ حضرت داوود
نمی شنیدم
صداهاشون رُو
لایق نبودم
توو این فکر بودم
ولی یهو ،
همه چیز کات شد
صوتِ بدی بود
صدای ترمز
رو برگردوندم
رو هوا بودم
خوردم به سپر
بعدش به کاپوت
خون می ریخت چک چک
سوت شدم یهو
روحم اینجا بود
جسمم کجا بود ؟
بهمن بیدقی 1400/4/7
|
نقدها و نظرات
|
با سلام و درود بی پایان استاد بزرگوار ممنونم از لطفتون شاد باشید | |
|
با سلام و عرض ادب بزرگوار سپاس | |
|
با سلام و درود بی پایان استاد بزرگوار ممنونم از لطف و محبت شما شاد باشید درپناه خدا | |
|
با سلام و عرض ادب بزرگوار سپاس مبارک باد برشما این روز مبارک | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
جالب و زیبا بود