سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 5 آذر 1403
  • روز بسيج مستضعفين، تشكيل بسيج مستضعفين به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
24 جمادى الأولى 1446
    Monday 25 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      دوشنبه ۵ آذر

      تصادف

      شعری از

      بهمن بیدقی

      از دفتر شعرناب نوع شعر ترانه

      ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۲ تير ۱۴۰۰ ۰۶:۰۵ شماره ثبت ۱۰۰۵۰۲
        بازدید : ۱۱۱   |    نظرات : ۸

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر بهمن بیدقی

      تصادف
       
      یه دلِ صبور
      جاده بی عبور
      نزدیکِ غروب
      خیلی سوت و کور 
      مثل قبرستون ،
      من و کلی گور
      عبور از قبور
      نمی دونم چی رو،
      تمیز می کرد
      بیچاره سوپور
      شاید ، یه لش
      که له شده بود
      هنگامِ عبور
       
      توو خودم بودم
      فکر خونه مون
      پنجاه سال پیش ،
      گذرِ شاپور
      اون دبستان
      پُر از خاطره ،
      یادش به خیر
      سمیرا رُو میگم
      فکرم اونجا بود
       
      یهو پارسِ سگ ،
      فکرم رُو ربود
      اما کجا بود ؟
       
      اگه هار باشه
      من و خاطره
      هردوتا کبود
      آخه این افکارِ نابجا
      در این میون ،
      دیگه چی چی بود ؟
       
      نوبتِ دیگه ،
      جمع شد خاطره
      یه معجزه بود
      نیایشِ کوه
      پرنده ها ،
      همنوایی شون
      دعا و زبور
      در مجمعِ حضرت داوود
       
      نمی شنیدم
      صداهاشون رُو
      لایق نبودم
      توو این فکر بودم
      ولی یهو ،
      همه چیز کات شد
      صوتِ بدی بود
      صدای ترمز
      رو برگردوندم
      رو هوا بودم
      خوردم به سپر
      بعدش به کاپوت
       
      خون می ریخت چک چک
      سوت شدم یهو
      روحم اینجا بود
      جسمم کجا بود ؟
       
      بهمن بیدقی 1400/4/7
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۰۸:۳۷
      درود استاد عزیز
      جالب و زیبا بود خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۰۸:۵۷
      با سلام و درود بی پایان استاد بزرگوار
      ممنونم از لطفتون
      شاد باشید
      ارسال پاسخ
      بهنود کیمیائی
      يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۱۵
      درودها




      ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۰۸:۰۱
      با سلام و عرض ادب بزرگوار
      سپاس
      ارسال پاسخ
      بهرام معینی (داریان)
      يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۱:۴۳
      درود های فراوان وارادتی بی پایان جناب بیدقی ادیب ارزنده وگرانقدر
      بسیار شیوا و دلنشین بتصویر کشیده اید
      دستمریزاد
      قلمتان مانا
      در پناه حق
      ایام بکام
      🌷🌷🌷🌷
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۱۳
      با سلام و درود بی پایان استاد بزرگوار
      ممنونم از لطف و محبت شما
      شاد باشید
      درپناه خدا
      ارسال پاسخ
      ابوالفضل احمدی
      دوشنبه ۱۴ تير ۱۴۰۰ ۱۵:۲۸
      سلام و دردو بر آقای بیدقی بزرگوار
      آن اتفاق تلخ را واضح و رسا به شعر آوردید خندانک
      غم و بلا از جانتان دور
      روز قلم گرامی باد✒️
      🌻🌻
      🌻
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      دوشنبه ۱۴ تير ۱۴۰۰ ۱۶:۳۶
      با سلام و عرض ادب بزرگوار
      سپاس
      مبارک باد برشما این روز مبارک
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      میر حسین سعیدی

      مست از فدا نمودن سر را جدا نمودن ااا بر سر نیزه رفتن عشق از خدا ستودن ااا اشاره به حدیث قدسی من عشقنی عشقته وااا ن
      نادر امینی (امین)

      من از آنروز دیوانه لایعقل بشدم روی ماه توبدیدم سوی میخانه شدم تن وجان را برهیدم به فراموشی دل بشکستم دل خودرا سوی میخانه شدم بدر میخانه رسیدم همه دیدم مدهوش زخود وبیخودی اکنون برستم به نهانخانه شدم درنهانخانه نیافتم جز سرگشتگی روح وروان وزنهانخانه شتابان سوی بتخانه شدم چو نهانخانه و بتخانه ومیخانه همه بی روح بدیدم یکسره سوی ازل تاختم و سوخته هشیار شدم
      میر حسین سعیدی

      ما سر ز تن و دل ز جهان رسته و مستیم ااا بر زلف چلیپا دل خود بسته شکستیم ااا نزدیک دل شکسته شد منزل آن یار ااا در دل دل خود شکسته هستیم
      نادر امینی (امین)

      مستیم وزنیم دف چو دوعالم همه عشق است رقصیم وبنوشیم زقدح می که فرزانه عشقیم دیوانگی عبد همه پرتو ذات است یاهو کنیم برهنه گیتی چو دردانه عشقیم
      میر حسین سعیدی

      دیوانه ترین لایق دیوانه ی عشقیم ااا هویی به دل دف شده دردانه ی عشقیم

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2