سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 8 ارديبهشت 1403
    19 شوال 1445
      Saturday 27 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        شنبه ۸ ارديبهشت

        اشعار محمد

        شعری از

        محمدقاسم صفربیگی

        از دفتر جنجال نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۵ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۵۰ شماره ثبت ۱۰۰۲۶۹
          بازدید : ۱۷۱   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمدقاسم صفربیگی
        آخرین اشعار ناب محمدقاسم صفربیگی

        ز کودکی شر و شیطان بود این مغزم
         
        هرگاه تقی به توقی میخورد
         
        دگر کار نمی کرد این مغزم
         
        جاهل بودم که دیدم یک آهوی گریزپا
         
        در آنجا بود رفتش دگر این مغزم
         
        حرف دل این بود که رو به سمتش
         
        اما نمیدانم چرا هیچ نگفت این مغزم
         
        دل بگفتا شجاع و دلیر باش
         
        فکرکنم کامل تعطیل شدبود این مغزم
         
        رفتم به سمت درد حال این دل
         
        درآنجابودکه فقط یک کلمه گفت مغزم
         
        گفتا برو اما من دیگر یک علف هرزم
         
        مانده ام بین دو راهی بازهم
         
        به حرف کدام گوش بدهم قلبم یا مغزم
         
        فک کنم عاشق شد باز این قلبم
         
        حرفه کسی هم در کتش نمی رود 
         
        انگار خل و چل شده این قلبم
         
        هر گاه که بوی یار به مشام میخورد
         
        120را پر میکند این قلبم 
         
        رفتم به سوی ملا تا مشورت بگیرم
         
        نمی دانم ک چرا گفت بروم به سمت قلبم
         
        تصمیم خود را در راهم دگر گرفتم
         
        خواستم بروم به سمت قلبم 
         
        که به یک مرتبه آمد وسط مادرم
         
        او هم حرف آن را ادامه داد حرف مغزم
         
        حال دگر مانده ام که چه کنم
         
        به سمت که بروم نمی دانم
         
        به سمت حرف مادرم یا که قلبم 
         
        نخواستم دلش را بشکنم خوب مادر است
         
        در آنجا بود که یک ندا آمد
         
        خدا بود بگفتا و به والدین احسانا
         
        خدا هم رفته بود پشت آنها 
         
        فقط من مانده بودم و قلبم 
         
        خدا و مادر و مغز به یک طرف
         
        ناله هایش به یک طرف ناله های قلبم 
         
        کم کم داشت سر عقل می‌آمد 
         
        فک کنم این جدال به پایان رسید بود جدال قلبو مغزم
         
        کنار آمده بود این قلبم خوب مغز است
         
         پیروز میدان شد آخر این مغزم
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۷ تير ۱۴۰۰ ۰۸:۵۶
        دلنوشته زیبایی است
        برای شعر شدن به عروض و قافیه و ... نیاز دارد خندانک خندانک
        محمدقاسم صفربیگی
        محمدقاسم صفربیگی
        چهارشنبه ۹ تير ۱۴۰۰ ۲۰:۲۶
        سلام درود فراوان مرسی از حمایتتان❤️
        ارسال پاسخ
        بهنود کیمیائی
        دوشنبه ۷ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۳۱
        درود بر
        شما شاعر
        گرامی



        ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
        محمدقاسم صفربیگی
        محمدقاسم صفربیگی
        چهارشنبه ۹ تير ۱۴۰۰ ۲۰:۲۷
        سپاس فراوان
        ارسال پاسخ
        مجتبی شهنی
        سه شنبه ۸ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۰۴
        درود فراوان
        بسیار بسیار
        زیبا و عالی
        بود خندانک
        محمدقاسم صفربیگی
        محمدقاسم صفربیگی
        چهارشنبه ۹ تير ۱۴۰۰ ۲۰:۲۷
        سپاس فراوان
        ارسال پاسخ
        محمد علی رضاپور
        سه شنبه ۸ تير ۱۴۰۰ ۲۰:۱۲
        مغز و قلب مان در مسیر نور عشق خندانک
        محمدقاسم صفربیگی
        محمدقاسم صفربیگی
        چهارشنبه ۹ تير ۱۴۰۰ ۲۰:۲۷
        سپاس فراوان
        ارسال پاسخ
        محمد علی رضاپور
        سه شنبه ۸ تير ۱۴۰۰ ۲۰:۱۲
        سلام و درود،
        شاعر گرانقدر،
        آینه ی مهر خداوند باشید و بدرخشید!
        سروش هایی تقدیم تان!


        سروش 1.
        نغمه ها تان سروشِ باران باد!
        جوشش لطف چشمه ساران باد!
        رویش دلکش بهاران باد!
        نور دل های دوستداران باد!
        دُرِّ گیسوی روزگاران باد!
        خوش تر از ماه باصفا باشید!

        سروش 2.
        نکته های شما، ستاره ی حُسن
        جلوه پردازی دوباره ی حسن
        بهترین شعر استخاره ی حسن
        خوش به حال دل سروشِستان!

        سروش 3.
        شعرهاتان تلاوت مهتاب
        بیش از آن، مهربان و عالمتاب
        پاک و ناب و لطیف همچون آب
        زنده باشید!
        محمدقاسم صفربیگی
        چهارشنبه ۹ تير ۱۴۰۰ ۲۰:۲۷
        تشکر از شما
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0