من چه گویم که دیر آمدی جا ماندی...
چنان دست دست کردی که تنها ماندی...
من چه گویم که در این گذر یاری نبود..
آهی نکشیدم در ره عشقت دلداری نبود...
من چه گویم خود به خود ضرب زدی...
روی جام دلت نشان ز بی رحم زدی...
دل را بازی گرفتی و به خود رآی دادی...
نمیدانستم در این روش تو یک استادی...
ما برفتیم و در عشق دگری دیوانه شو...
بخاطرش گم گشته نه اما فرزانه شو...
اگر قافیه بیت سوم اصلاح شود
مثنوی زیبا و جالبی است
در حال حاضر دلنوشته زیبایی است