شنبه ۸ دی
یاور همدانی
ارسال شده توسط سعید فلاحی در تاریخ : جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۲۳:۰۴
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۹۹ | نظرات : ۲
|
|
یاور همدانی
استاد احمد نیکطلب مشهور به یاور همدانی (زادهٔ ۲ اردیبهشت ۱۳۱۳ در محله امامزاده یحیی(ع) همدان – درگذشتهٔ ۱۳ اسفند ۱۳۹۸ تهران در اثر عارضهٔ قلبی) فرزند "علی نیکطلب" و "زهرا پیدا" شاعر، نویسنده، پژوهشگر ادبی و گویندهٔ رادیو(در جوانی) اهل ایران بود. او خوشنویس نیز بود. مشفق کاشانی از او به عنوان خوش خطترین شاعر ایران یاد میکرد. از ایشان با عنوان هفتاد سال گنجینهٔ ادبی ایران، کوله بار ادبی ایران، تاریخ شفاهی ادبیات فارسی معاصر، پیر بی هیاهو و تنها فردی که با لهجهٔ همدانی سرودههایش چاپ شده، یاد میشود. او در سرودن غزل، قصیده، ترانه، دو بیتی، قطعه سرشناس و صاحب نظر بود. او تحصیلات عالیه را در مقطع کارشناسی در دانشکدهٔ علوم و ارتباطات اجتماعی تهران به پایان برد.
از او چندین اثر از جمله، «گزیده اشعار افق الوند»، «دیوان اشعار سایهسار الوند»، «صبح فردا»، «شعر و شاعری نظم و نثر»، «از طهران تا تهران»، «دیوان رضی الدّین آرتیمانی»، «دیوان رفیق اصفهانی» و... به جای مانده است.
شعرهای «یاور همدانی» از آغاز دوران جوانی تاکنون در بیشتر نشریات کثیرالانتشار کشور قبل از انقلاب چون: «ندای اکباتان همدان»، «آفتاب شرق خراسان»، «اندیشه کرمان»، «آذرآبادگان» و مطبوعات پس از انقلاب انتشار یافته است.
سیزده ساله بود که به سرودن اشعار پرداخت و در انجمنهای ادبی همدان و تهران از جمله انجمن ادبی ایران حضور فعال داشته و مدت چهار سال نیز دبیر انجمن ادبی حافظ بودهاست. بعدها، او با فرخنده محمودی، خواهر امین الله رضایی شاعر نو سُرا ازدواج کرد که حاصل آن چهار فرزند به نام های بابک، رامک، پوپک و سیامک نیک طلب بود. عموی مادر او، "موسی طلایی" و دایی مادرش "جعفر پیدا" از شعرای مشهور همدانی عصر قاجاریه بودند. به گفتهٔ خودش هر جمعه با پدرش علی نیک طلب به سر خاک باباطاهر همدانی میرفتند و دو بیتیهای او را میخواندند. او مدتی به تدریس در دبیرستانهای همدان و تهران روی آورد. سپس، کارمند بانک ملی ایران شد. کمتر از دو سال در آن جا به سر برد و بعد به سازمان رادیو رفت. پس از آن، از کارمندان شهرداری تهران شد.
- نمونه اشعار:
● مهربان ماه:
شب آمد مهربان ما هم نیامد
فروغ روشن راهم نیامد
دریغ از درد، فریاد و فغانم
ز ماهی بر شد و ما هم نیامد
به دست غم ز پا افتادم ای دوست
به دلجویی، دل آگاهم نیامد
فروغ از دیدهام دامن کشان رفت
به دیدار از چه گهگاهم نیامد
سپیده سر زد و گل کرد خورشید
گل باغ سحرگاهم نیامد
ز سر سیل سرشک درد بگذشت
به سر رنج روانکاهم نیامد
دریغا در گلو بشکست فریاد
برون از دل به لب آهم نیامد
به ساقی امشب از آن چشم یاریست
که «یاور» یار دلخواهم نیامد.
● زلف چلیپا:
گرچه جای تو به ویرانه دل ما تنگ است
پای از این خانه مکش، جای تو هر جا تنگ است
ای دل، ای لاله افروخته در دشت جنون
سوختن بیشتر آموز که صحرا تنگ است
پای از خلوت یاران صفا پیشه مکش
حلقه صحبت اغیار تو را تا تنگ است
خواست مرغ دل دیوانه به پرواز آید
دید هر حلقه آن زلف چلیپا تنگ است
مرغ اندیشه کجا بال گشایی که تو را
بهر جولان ز ثری تا به ثریا تنگ است
اشک بر خاک مریز از سر حسرت «یاور»
که بر این گوهر یکتا دل دریا تنگ است.
به کوشش: سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
منابع:
- کیهان فرهنگی؛ سال دهم؛ شماره ۳.
- سایه سار الوند، یاور همدانی ، انتشارات سوره مهر، تهران
- خلوت انس، مشفق کاشانی، تهران، ۱۳۶۸
- نشریه فصل نوین، سال چهارم؛ شماره ۱۴، کانون بازنشستگان شهرداری تهران
- و...
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۹۹۶۳ در تاریخ جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۲۳:۰۴ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
خدایش زحمت کند
مرد بزرگی بود