سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 30 فروردين 1403
    10 شوال 1445
      Thursday 18 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۳۰ فروردين

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        نیمکتِ سگی
        ارسال شده توسط

        نوید خوشنام

        در تاریخ : چهارشنبه ۱۳ فروردين ۱۳۹۹ ۰۳:۴۶
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۳۹۳ | نظرات : ۱

        یکه و غموده و ریخته بر هم، کنار نیمکتِ گوشهٔ محوطه خزید و جای ‌دست­ها را روی چشم محکم کرد. خواب داشت روی دوشِ چشم­هاش سوار میشد دراز می­کشید. سایه‌ای روی زمین دید و فکری شد که باز همان مجسمه‌های سنگی آمده‌اند با انگِ عاشق و شاعر به تمسخر و تحقیر بکشانند دردهاش را؛ که صداش فکرش را برید. گفت: "چه شده؟ چرا ریش گذاشته‌ای شاعـرِ من؟! چرا سردی و رنگ ندارند‌ چشم­هات؟" توانِ تکان دادن لب‌هاش را نداشت. این نگاه را سال­ها بود می­شناخت. محو بود توی صورتی که بیشترِ حجمش چَشم بود و همان ثانیه دانست که ساده نخواهد مُرد در پسِ داستانِ خفته در نگاهِ چشم­هاش. گفت: "با توام. کجایی؟ با تو ‌حرف میزنم! آی مردی که می­گفت تکیه گاهَست! این بود تکیه ­گاه؟ همین؟" گفت: "چرا آمده‌ای؟" گفت: "چرا اینگونه‌ای؟ انگاری که مُرده‌ای." مَرد، گنگ، بلندتر صدا تکرارش را فریاد زد: "چرا آمده‌ای سراغم؟" گفت: "که حالت را بپرسم. از آن دورتر دیدمت‌ که گرفته‌ای!" گفت: "اشتباه‌ گرفته‌اید بانو. این من آن منِ سابق نیست." گفت: "تو‌ مگر همان نیستی؟ همان پسرِ دیوانهٔ عشقِ کافه که توی کوچهٔ خلوت جلوم را گرفت؟" گفت: "نه. همان که ندیدی‌اش، و رفتم، من همانم. گرفتگی‌هام از گرفته شدن رنگِ چشم­های توست از زندگیم. رها کن با خودم باشم. توی خودم. برو خوش باش." گفت: "چرا فکر می­کنی سنگم؟ خداییش سنگم؟" گفت: "سنگی بانو." اخم­دار گفت: "فقط می­خواهم ‌مطمئن شوم که می­خواهی‌ام، همین." بغض­ کرد. گفت: "‌اَبـرِ خواسـتارَت اگر خشک شود، بیفتد، دِق کند، بمیرد، اثبات به‌ چه دردت میخورد آن روز احمق؟ با چه رویی به چشم­هام در عکسِ توی‌ حجله خیره می­شوی؟ روت می­شود؟ اصلنی من نه، مادرم! مادرم را چه ‌می­کنی؟"  گفت: "من‌ گذشته‌ای دردناک داشته‌ام." گفت: "و من هم هر ثانیهٔ این‌هوای لعنتی را از تو درد می­کشم." گفت: "پشیمانی؟ هــا؟" گفت: "تو بگو. جوانیت را پای شرطی از قبل باخته قمار می­کردی پشیمان نمی­بودی؟" سکوت شد. خیلی سکوت. گفت من‌ می­خواهم ‌مطمئن شوم. آخر. عقل. این را می­گوید. و رفت. مرد، با خودش گفت: "برو. اما بدان نماندن بیشتر از نداشتن آدمی را می‌آزارد. باید یکی باشد که شعرهای آدم را قدم بزند، آدم ‌نَمیرد از دلتنگی. در من کسی به شعر نشسته است که‌ عاقلانه هزار بار رفته." بلـند شد. خودش را جا گذاشت روی نیمکت. از وسطِ اتوبان، زیر ماشین ها، مسیرش را پیدا کرد.
         
        نوید خوشنام شنبه 28 شهریور 94
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۹۸۴۳ در تاریخ چهارشنبه ۱۳ فروردين ۱۳۹۹ ۰۳:۴۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        کیمیاطولابی
        پنجشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۹ ۱۳:۲۶
        زیبا ولی قلمی سخت...ازمنظر چندم شخص و..راوی
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        شاهزاده خانوم

        ه عاقبت گر عمری باشد ماندگار ااا میگذارم این سخن را یادگار ااا مینویسم روی کوه بی ستون ااا زنده باد یاران خوب روزگار
        نرگس زند (آرامش)

        مااااسلام بر خواهر عزبزم شااااهزاده خاااانوم مهم نیست حرف تو همه جا بسیار خندانک برا ما ثابت شده ای ک خیلی وقته مشاعره نیومدم الان ی نگاه کردم پیامت خوندم جواب دادم بدون ما همیسه دوست داااااریم استیکر بوس در حال پرتاب وبعد خنده
        ساسان نجفی

        همه چی آرومِ شاهزاده خانم اا حرف حساب بی جوابِ شاهزاده خانم
        طاهره بختیاری

        در این دنیای فانی چرا ناگزیری جواب پس دهی خودت باش عزیزم خودت ولاغیر اهمیت نده
        شاهزاده خانوم

        ب سلام به همه نابیون محترم ااا خوشم نمیاد قسم بخورم برای این موضوع کاملا بی ارزش اما چنان با روح و روان آدم بازی می کنید مجبورم این کارو بکنم به والله قسم توی ناب هیچ پروفایل فیکی ندارم ااا برای چی وقتی می تونم خودم فعالیت کنم حرفامو بزنم فیک داشته باشم ااا نه ثنا خانوم منم نه آتنا خانوم نه هیچ احد و الناس دیگههه ااا توی ناب و وبلاگم تنها یه اسم دارم اونم شاهزاده خانوم از سال هشتاد و هفت تا حالااااااا ااا شاد باشید

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0