سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        شهریار و عارف
        ارسال شده توسط

        خزان بهار

        در تاریخ : جمعه ۹ تير ۱۳۹۱ ۰۱:۳۶
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۲۰۲ | نظرات : ۱۰

        شهریار و عارف
        د ر سال 1306 شمسي بين عارف قزويني و شهريار مسابقه اي گذاشتند كه با يك رديف و قافيه غزلي بسرايند از طرف شهريار اقاي شيدوش و از جانب عارف قزويني اقاي سروش به داوري گماشته شدند در پايان شهريار برنده مسابقه شد و جايزه مسابقه كه قباي خزي بود را تقديم جناب عارف كرد.
        ................
        غزليات سروده شد بقرار زير است:
        دوش گيسوي تو را ريخته ديدم بر دوش
        ... خاطرم اشفته امشب ز پريشاني دوش
        عجب از رشته عقلي كه نپيچد در پاي
        زان سيه سلسله گيسو كه توداري بر دوش
        گردش جام ازل گر صفت نرگس توست
        مگر از خواب ابد چشم بمالد مدهوش
        لعل خاموش تو ارد بخروشم اري
        بلبل از غنچه خندان نشكيبد خاموش
        اب چون اتش مي خواهم و در ديده كنم
        باد اگر چه اورد خاك ره باده فروش
        گر چه درويشم و مسكين تو در اغوش من اي
        تا مرا دولت پاينده كشد در اغوش
        به شب وصل تو افاق خبر خواهم كرد
        به دف و چنگ و ني و غلغله نوشانوش
        من اگر تار سر زلف تو گيرم در چنگ
        تار در ناله نرود چنگ درايد بخروش
        گر دلت سنگ بخوانم نزنم نيش زبان
        تشنه جز سنگ نبيندبه دل چشمه نوش
        بخت اگر يار شود رخت بسوي تو كشم
        من سر گشته طوفان زده خانه به دوش
        در دندان تو و غنچه خندان ترا
        پاي تا سر همه چشميم و سرا پا همه گوش
        شهريار غزلم شهره چو ماه م خورشيد
        گفتم اين نغز غزل تا چه پسندد شيدوش
        سروده شهريار
        .....................

        زان سبو دوش كه در ميكده بر دوش
        داشت جامي زدم امشب خوشم از نشئه دوش
        از بنا گوش تو با برگ گلم حرفي رفت
        كه خود ان حرف به گوش تو رسد گوش به گوش
        مي گذارم قدم ناز تو را بر سر و چشم
        بار دوش سر دوشت كشم از دوش به دوش
        همچو مرغ قفس از دام گرفتاري رست
        تا كه زلف سيهت زد به دلم چون قره قوش
        چند در پرده و بي پرده بري دل يك بار
        يا كه از رخ بفكن برقع ويا چهره بپوش
        چشم مست تو شكيبائي هوشياران برد
        اين سيه مست ندانم كه كي ايد به هوش
        دور و نزديك نمي ماند به جا خشك و تري
        آتش دل اگر از ديده نمي گشت خموش
        چاك كن پيرهن از پنجه به ناخن بخراش
        سينه اي را كه ز جوش تو بيفتد زخروش
        گر جهان تنگ گرفته است به من سخت مگير
        كه به خود باز بود جاي تو در هر آغوش
        جامه خانه به دوشي نبرازد به كسي
        اين قبا دوخته شد بهر من خانه به دوش
        ديدمش غرق خرافات گشته از من شيخ
        كفر مي ريخت به موي تو قسم از سر و روش
        عارف از تعذيه گرداني گردون اين بس
        شهريار غزل او گشت و گشتي خز پوش
        حكمت ز دو كس خواسته در اين دو غزل
        او زشيدوش من از حضرت عيسي سروش
        سروده عارف
         
         
         
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۹۸۴ در تاریخ جمعه ۹ تير ۱۳۹۱ ۰۱:۳۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2