سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

تقویم روز

سه شنبه 4 مهر 1402
    13 ربيع الأول 1445
      Tuesday 26 Sep 2023

        پر نشاط ترین اشعار

        کانال تلگرام شعرناب

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        بنویس تا زنده بمانی ،هر که نوشت پادشاه می شود. فکری احمدی زاده(ملحق)

        سه شنبه ۴ مهر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        داستان یک جمله
        ارسال شده توسط

        کوروش فلاح نژاد (رِند)

        در تاریخ : دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ ۱۶:۳۷
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۳۱۶ | نظرات : ۰

        آخرین بار که دیدمش خیلی داغون بود؛ زنش بعد از ده سال ازش جدا شده بود؛ سیگاراش تقریبا آتیش به آتیش بود؛ پرسیدم: چرا دستتت می لرزه؟ جواب داد: فکر کنم از استرس باشه.
        به ندرت مستقیم توی‌ چشم آدم نگاه میکرد؛ مردمک چشمش به هر طرف می چرخید؛ گفت میخواد بره مسافرت و اومده برای خداحافظی؛ گفتم: بیا دوباره سر کار همه چیز درست میشه ناراحت نباش! 
        قبول نکرد.
        پرسیدم : مسافرت یا مهاجرت؟
        گفت : یه جورایی هر دو ، خبرشو بهت میدم.
        ده روز بعد زنگ زد؛ گفتم : چطوری ؟ کجایی؟ 
        یه صدای غریبه گفت:
        -من از گروه امداد کوهستان هستم، ایشون چه نسبتی با شما دارن؟
        -دوست قدیمی من هستن چطور؟
        -به خانوادش خبر بدین؛ امروز خودشو از کوه انداخت پایین و تموم کرد.
        -چی ؟؟؟!!!
        -فقط اسم شما تو موبایلش ذخیره شده بود البته اسم نیست یه جمله هست.
        -چه جمله ایی؟؟؟!!!
        -بادکنک منو پس بده ! 
        یهو یخ کردم! 
        بچه که بودیم یک روز با خانوادش خونه ما مهمون بودن ، یه بادکنک قرمز داشت؛ از دستش گرفتم و دویدم تو حیاط تا دنبالم بیاد و بازی کنیم اما بادکنک تو ‌دست من ترکید !
        .
        .
        (با الهام از داستانی واقعی )
        داستان یک جمله /  کوروش فلاح نژاد / زمستان ۲۰۱۹

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۹۷۵۶ در تاریخ دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ ۱۶:۳۷ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        ساسان نجفی

        یا مشکل ارسال پیام از دل ما بود ااا یا منبع گیرنده ی قلب تو خراب است
        احسان فلاح رمضانی

        الا یا سالیا عنی توقف ااا فما قلب المعنی عنک سال ااا به چشمانت که گر چه دوری از چشم ااا دل از یاد تو یک دم نیست خالی ااا منعت الناس یستسقون غیثا ااا ان السترسلت دمعا کاللالی ااا جهانی تشنگان را دیده در توست ااا چنین پاکیزه پندارم زلالی ااا ولی فیک الاراده فوق وصف ااا و لکن لم تردنی ما احتیالی ااا چه دستان با تو درگیرد چو روباه ااا که از مردم گریزان چون غزالی ااا جرت عیناک من ذکراک سیلا ااا سل الجیران ما عنی جری لی ااا نمایندت به هم خلقی به انگشت ااا چو بینند آن دو ابروی هلالی
        ساسان نجفی

        هست پاییز تابلوی هزار رنگ خدا
        نرگس زند (آرامش)

        ن به این دل خوشم کن که قلبت قرار به من بیاره اااا کجا گریه هام ببارم تو شهری که دریا نداره
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        تبادلِ نظرات است میانِ باد و خزان خان ااا سرِ کلاسِ محبّت نثارِ عشق شده جان ااا بداهه پاییزتان خوش ن

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0