شب قبل از خواب، تو بستر وقتی اتفاقات همون روز رو مرور میکنم و نگاهی هم به خودم و رفتارها و برخوردهایم با اون اتفاقات میندازم، آخر ماجرا با خودم قرار و مداری میذارم که فردا آدم دیگه ای بشم و ازین قالب که هستم، بزنم بیرون.
نه اینکه خیلی حساسم، این حساسیت ها همیشه کار دستم داده و انگار هیچ آنتی هیستامینی هم نمیخواد رفعش کنه و کمی حس بی خیالی جایگزینش کنه.
شب میگم تمام این مسائل از این سر ناقابله که اگه خدا توپ فوتبال خلقش کرده بود، حال و روز بهتری داشت و اون شوت ها و ضربه هایی که بهش میزدن دردی کمتر از دردهایی حس میکرد که الان از این بالانشینی حس میکنه. با خودم میگم خدایا کمک کن من از امشب این سر را بریدم و انداختم دور و جاش یک سری مثل توپ، مثل سر خیلیا (البته بلا نسبت شما) نصب کنم. سری که به موقع و به مناسبت منافعش بجنبه، بفهمه کجا بال بره به مخالفت و کجا پایین بیاد به تمکین و تسلیم. دهنش زیپی هوشمند با ریموت کنترل داشته باشه که به موقع بازش کنی و به موقع ببندیش. سیستم صوتیش هوشمند، نگاهش همیشه موافق حال و جریان حاکم، گوشش شنوایی جذب انتخابی و خلاصه یک سر بدرد بخور برای بالا نشستن سودمند، وگرنه بالای دار هم بخودی خود بالاست.
ولی صبح که میشه از خرید یک نون گرفته تا ترافیک مسیر محل کار و کودک کار سر چهار راه که گل و روزنامه و دخترک جلوی اداره که جوراب میفروشن و سلام علیک های ریاکارانه و مزورانه بعضیا و... همه و همه باعث میشه تمام خون بدن بیاد تو سر و این سر مسخره هم بجای اینکه عاقل و آینده نگر باشه، بزنه و همه چی رو خرابتر کنه.
بهش میگم :خرجان، نیگا کن دکتر رو. باهاش شوخی ناموسی میکنن، چه غش و ریسه میره که کسی ناراحت نشه و در عوض پستش رو سالها حفظ کرده. عالم و آدم میدونن سواد کارش چقدره ولی میفهمه کجا چیکار کنه و کجا چی بگه. داداشش و ده تا از فک و فامیلش رو از همین روش تعامل داره نون میده. تو الاغ چی؟ با اون حاضر جوابی و بقول خودت نقد بجا.
تنها تو محل کارت میخوای حداقل صد تا مثل دکتر نشونت بدم که سرشون پایینه. همه چی رو میبینن و بجای اعتراض و انتقاد میرن و گردن کج و سهمشون رو میگیرن. استفاده میکنن، سوء استفاده هم میکنن و... عزیز هم هستن. تو چی؟ فکر کردی کی هستی؟ یک دایناسور منقرض شده. یک کالای بدون مشتری....
و من بین دلم که نماینده تن و غرایزمه، و سرم و افکارش گیر کردم. شبا برای اینکه بذارن بخوابم، قول بریدن سرم رو میدم و روز که میشه....
ولی بالخره قول میدم سرم رو واقعا ببرم و بندازم دور. فقط خداکنه اون روز خیلی دیر نشده باشه. برام دعا کنین آدم بشم. قول میدم جبران کنم....
خیلی خیلی عالی قلم زدید واقعا لذت بردم دست مریزاد