سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        یکی بود، یکی نبود
        ارسال شده توسط

        مصطفی رضائی

        در تاریخ : يکشنبه ۳ آذر ۱۳۹۸ ۲۳:۳۸
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۳۴۹ | نظرات : ۰

        یکی بود یکی نبود،  داستانها همیشه از اینجا شروع میشود و آخرش یا کلاغه به خانه اش نمیرسد و یا بالا و پائین ماست و دوغ و راست و دروغ.
        دو تا خواهرزلده شیرین و بسایر باهوش به طور متوالی و بدون فاصله سنی ، سالهای سال پیش خدا به من داد و من بسیار شاکر به این نورهای دیده. یکی از مطالبات این عزیزان قصه گویی و ما هم بچه دوست و... یکی بود و یکی نبود.  قصه معمولا  در زمانهای خیلی دور، در یک شهر دو و یا در یک جنگل  شروع میشد و کاراکترهای اصلی هم پدر و مادری که بچه نداشتند و از خدا میخواستند بهشان بدهد  و یا شیر و پلنگ و....
        ولی به اینجا که تمام نمیشد. این دو وروجک عزیز  نه تنها با قصه های از تولید به مصرف خوابشان نمیبرد و صد بلکه چنان  مثل بازجوها تمام رفتار و فعالیت کاراکترها رو زیر سوال میبردند و تحلیل رفتاری میکردند که من خوابم میبرد و نهایت  درحالیکه قصه را اونجور که میخواستند به اتمام میرساندند. آخر ماجرا هم  بزرگتره به کوچکتره میگفت :" آروم پاشو که دایی بیدار نشه" و کوچیکه میگفت :" قصه ما به سر رسید..." بخواب دایی جون

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۹۵۵۳ در تاریخ يکشنبه ۳ آذر ۱۳۹۸ ۲۳:۳۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3