سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        تک بیتی های زیبا از سعدی/بخش اول
        ارسال شده توسط

        ابوالقاسم کریمی

        در تاریخ : دوشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۸ ۰۳:۴۲
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۸۶۳ | نظرات : ۲

        گردآوری:ابوالقاسم کریمی
         
         
        ***
        دوست نباشد به حقیقت که او
        دوست فراموش کند در بلا
        *
        که گفت در رخ زیبا نظر خطا باشد
        خطا بود که نبینی روی زیبا را
        *
        گرش ببینی و دست از ترنج بشناسی
        روا بود که ملامت کنی زلیخا را
        *
        من از تو پیش که نالم که در شریعت عشق
        معاف دوست بدارند قتل عمدا را
        *
        گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی
        دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را
        *
        از سر زلف عروسان چمن دست بدارد
        به سر زلف تو گر دست رسد باد صبا را
        *
        چون تشنه جان سپردم آن گه چه سود دارد
        آب از دو چشم دادن بر خاک من گیا را
        *
        مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کس
        ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را
        *
        گویی دو چشم جادوی عابدفریب او
        بر چشم من به سحر ببستند خواب را
        *
        قوم از شراب مست و ز منظور بی‌نصیب
        من مست از او چنان که نخواهم شراب را
        *
        آتش بیار و خرمن آزادگان بسوز
        تا پادشه خراج نخواهد خراب را
        *
        با جوانی سر خوش است این پیر بی تدبیر را
         جهل باشد با جوانان پنجه کردن پیر را
        *
        روز بازار جوانی پنج روزی بیش نیست
        نقد را باش ای پسر کآفت بود تأخیر را
        *
        ای که گفتی دیده از دیدار بت رویان بدوز
        هر چه گویی چاره دانم کرد جز تقدیر را
        *
        زهد پیدا کفر پنهان بود چندین روزگار
        پرده از سر برگرفتیم آن همه تزویر را
        *
        عاقلان خوشه چین از سر لیلی غافلند
        این کرامت نیست جز مجنون خرمن سوز را
        *
        سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست
        در میان این و آن فرصت شمار امروز را
        *
        یار بارافتاده را در کاروان بگذاشتند
        بی‌وفا یاران که بربستند بار خویش را
        *
        مردم بیگانه را خاطر نگه دارند خلق
        دوستان ما بیازردند یار خویش را
        *
        عافیت خواهی نظر در منظر خوبان مکن
        ور کنی بدرود کن خواب و قرار خویش را
        *
        گبر و ترسا و مسلمان هر کسی در دین خویش
        قبله‌ای دارند و ما زیبا نگار خویش را
        *
        دوش حورازاده‌ای دیدم که پنهان از رقیب
        در میان یاوران می‌گفت یار خویش را
        گر مراد خویش خواهی ترک وصل ما بگوی
        ور مرا خواهی رها کن اختیار خویش را
        *
        برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق فام را
        بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوا نام را
        *
        هر ساعت از نو قبله‌ای با بت پرستی می‌رود
        توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را
        *
        دنیا و دین و صبر و عقل از من برفت اندر غمش
        جایی که سلطان خیمه زد غوغا نماند عام را
        *
        شربتی تلختر از زهر فراقت باید
        تا کند لذت وصل تو فراموش مرا
        *
        چشم گریان مرا حال بگفتم به طبیب
        گفت یک بار ببوس آن دهن خندان را
        *
        تا مست نباشی نبری بار غم یار
        آری شتر مست کشد بار گران را
        *
        دیده را فایده آن است که دلبر بیند
        ور نبیند چه بود فایده بینایی را
        *
        گر برانی نرود ور برود باز آید
        ناگزیر است مگس دکه حلوایی را
        *
        با چون خودی درافکن اگر پنجه می‌کنی
        ما خود شکسته‌ایم چه باشد شکست ما
        *
        ای مهر تو در دل‌ها وی مهر تو بر لب‌ها
        وی شور تو در سرها وی سر تو در جان‌ها
        تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم
        بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان‌ها
        *
        گویند مگو سعدی چندین سخن از عشقش
        می‌گویم و بعد از من گویند به دوران‌ها
        *
        هر که بازآید ز در پندارم اوست
        تشنه مسکین آب پندارد سراب
        ***
        گردآوری:ابوالقاسم کریمی
        2/خرداد/1398
        ساعتخندانک10

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۹۲۹۱ در تاریخ دوشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۸ ۰۳:۴۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        يکشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۸ ۱۵:۲۴
        درودها بر شما گرامی بسیار لذت بردم
        مانا باشید به مهر گرامی خندانک خندانک خندانک
        رضا سلطان
        دوشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۸ ۲۰:۱۷
        سلام و درود
        بیت دوم نبینند صحیح هست
        بیت چهارم پیش کسره داره که اگر گذاشته نشه معنی متفاوتی میده وپیشه چه کسی هست معنای صحیح

        پایدار باشید خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2