يکشنبه ۲ دی
گرد آوری ابیات ناب از اشعار حافظ بخش چهارم/ابوالقاسم کریمی
ارسال شده توسط ابوالقاسم کریمی در تاریخ : پنجشنبه ۳ آبان ۱۳۹۷ ۱۲:۱۳
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۷۷ | نظرات : ۴
|
|
گرد آوری ابیات ناب از اشعار حافظ بخش چهارم/ابوالقاسم کریمی
.
گرد آوری اشعار
.
.نکته های مهم.
1_در هنگام مطالعه ی شعر تلاش خواهم کرد ناب ترین ابیات را انتخاب کنم.
2_سعی خواهد شد ابیاتی که پند و اندرزی در آن وجود دارد گرد آوری شود.
3_ابیاتی که صرفا معنا و مفهوم عشق دنیایی دارد، جمع آوری نخواهد شد.
گردآوری ابیات ناب/اشعارحافظ/بخش چهارم
................................................................................................................................................
1
با خرابات نشینان ز کرامات مَلاف
هر سخن ، وقتی و هر نکته مکانی دارد
2
ای دل طریق رندی از محتسب بیاموز
مست است و در حقِ او کس این گمان ندارد
3
غلام همت آن نازنینم
که کار خیر بی روی و ریا کرد
4
ثواب روزه و حج قبول آن کس برد
که خاک میکده ی عشق را زیارت کرد
5
مشکل عشق نه در حوصله ی دانش ماست
حل ِ این نکته بدین فکر خطا نتوان کرد
6
من چه گویم که تو را نازکی طبع لطیف
تا به حدی است که آهسته دعا نتوان کرد
7
دیگران قرعه ی قسمت همه بر عیش زدند
دل غم دیده ی ما بود که هم بر غم زد
8
یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد
دوستی کی آخرِ آمد؟؟دوستداران را چه شد
9
شهر ِ یاران بود و خاک مهربانان،این دیار
مهربانی کی سرآمد؟ شهریاران را چه شد؟
10
هزار نکته ی باریک تر ز مو اینجاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند
11
از صدای سخن عشق ندیدم خوش تر
یادگاری که در این گنبد ِ دوار بماند
12
سرود مجلس جمشید گفته اند این بود
که جام باده بیاور که جم نخواهد ماند
13
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند
14
عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگوی
نفیِ حکمت مکن از بهر دل عامی چند
15
در کارخانه ای که رهِ عقل و فضل نیست
فهم ضعیف رای فضولی چرا کند؟
16
عاقلان نقطه ی پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند
17
می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب
بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند
18
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت می روند، آن کار دیگر میکنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند
گوییا باور نمیدارند روز داوری
کاین همه قلب و دَغل در کار داور میکنند
یارب این نو دولتان را با خر خودشان نشان
کاین همه ناز از غلامِ تُرک و اَستر میکنند
19
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری،همه تزویر میکنند
20
به هوش باش که هنگام باد استغنا
هزار خرمن طاعت به نیم جو نخرند
21
غلام همت دردی کشان یکرنگم
نه آن گروه که ازرق لباس و دل سیهند
22
فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر
کاین کارخانه ای است که تغییر میکند
23
در میخانه ببستند خدایا مپسند
که درِ خانه ی تزویر و ریا بگشاند
24
چون طهارت نبود کعبه و بتخانه یکیست
نبود خیر در آن خانه که عصمت نبود
25
اوقات خوش آن بود که باد دوست به سر شد
باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود
26
نیک نامی خواهی ، ای دل با بدان صحبت مدار
خود پسندی جان من برهان نادانی بُود
27
از ره مرو به عشوه ی دنیا که این عجوز
مکاره می نشیند و محتاله می رود
28
گویند سنگ لعل شود در مقام صبز
آری ، شود ولیکن به خون جگر شود
29
رندی آموز و کرم کن ، که نه چندان هنر است
حیوانی که ننوشد می و انسان نشود
30
گوهر پاک بباید که شود قابل فیض
ورنه هر سنگ و گِلی لولو و مرجان نشود
31
عشق می ورزم و امید که این فن شریف
چون هنرهای دگر موجب حِرمان نشود
.
.
گردآوری و تایپ:ابوالقاسم کریمی(فرزندزمین)
.
.
5 شنبه 3 آبان 1397
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۸۹۳۳ در تاریخ پنجشنبه ۳ آبان ۱۳۹۷ ۱۲:۱۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.