کمترین کاری در برابر اندیشه های خلاق زن و تقدیم به زنان
"معرفی رمان بعد از عشق الیف شافاک به مترجمی ارسلان فصیحی"
اِلیف شافاک نویسنده ترک تبار دارای تحصیلات مطالعات زنان است دارای اندیشه های فمنیستی است و مسائل مربوط به زنان در تمامی آثارش نمود پیدا کرده است.
عنوان کتاب Siyah sout به معنی شیر سیاه است که مترجم آن را بعد از عشق ترجمه کرده است و این رمان هیچ گونه ارتباطی با کتاب ملت عشق نویسنده دارد. این رمان جز رمان های نو دسته بندی میشود و هم دارای قسمت های داستان گونه و هم قسمت های گزارش گونه است.
شیر سیاه: در دوره افسردگی بعد از زایمان که شیر مادر غلیظ سیاه و فاسد میشود و این عنوان اشاره ای به این دوران دارد.
این کتاب نوشته شده تا همین که خواندی فراموشش کنی، انگار نوشتن روی آب...یعنی هر صفحه ای باید پیش از خودش را محو کند . این کتاب پیش که می رود، باید آب شود، خودش را پاک کند، طوری که پیش از رسیدن به وسط هایش اولش، و موقع رسیدن به آخرین سطر، نیز، تمامش محو شده باشد. زیرا کتاب به دوره ای گذرا، اما دلگیر و تاریک از زنانگی و زندگی زنان می پردازد. حالت های روحی را بررسی میکند که یکباره از راه می رسند و همان طور یکباره هم از بین می روند. از دوره های مجردی، از عاشق شدن و از بچه دار شدن و دوران حاملگی و افسردگی بعد از زایمان در این رمان صحبت کرده است..
و به بررسی زنان مختلف در طول تاریخ ادبیات پرداخته که شباهت های زیادی با خود نویسنده دارند...از جمله به سوفیا همسر لئوتولستوی، سیلویا پلات که هیچ وقت به داشته ها قناعت نکرد نتوانست در قفس تن هویتش را بگنجاند، ژرژ ساند در دنیای حاکم مردانه با اسم مستعار توانست بنویسد، جین آستین از ازدواج گریزان بود و مجرد ماند....
از نظر سیمون دوبوار زن زاده نمی شود بلکه ساخته می شود، زن ها از بچگی برای بچه آوردن تربیت می شوند و به انها می اموزند که دلیل به دنیا امدنشان مادر شدن است. سوگی سویسال داستان زن هایی را روایت می کند که در حال مبارزه برای ایجاد توازن بین نقشهایی است که جامعه به آن ها محول کرده است . اُیا استقلال و امکان حرکت کردن بر طبق خواسته اش را در یک کفه می گذارد و ضرورت های مادر شدن را در کفه ی دیگر.
چطور شد که آن اندک زنان شاعر و نویسنده علی رقم این شرایط ظهور کردند؟...
از نظر نویسنده، صرفا در باب جنبه های مثبت مادری حرف زدن، جنبه های غلط و غلط انداز با خود دارد. زیرا مادری در عین حال بغرنج و پیچیده و گاه بسیار سنگین است.
مادری نه ان تعریف سنتی را در خود دارد به عنوان مادر مطلق و سنتی و فداکار و از خود گذشته و تا انجا که ممکن است در خانه بماند و نه ان تصویر سوپر زن که هم بچه می آورد و هم کار میکند و همه کارها را بی عیب و نقص انجام میدهد و ان قدر ماهر و کامل است که کوچکترین نقصی برایش قابل تعریف نیست.
در لایه های زن بودن بسیاری از افکار و حس های متضاد خوابیده است وقتی زنی سعی میکند بهترین باشد ولی اگر نتوانست در سردرگمی و گیجی رها شده و دچار افسردگی میشود...
اگر زنی ویژگی های مردانه داشته باشد باید از دستش فرار کرد. اما اگر این ویژگی ها را نداشته باشد خودش باید از دست خودش فرار کند..."نیچه"
انگار بحران نوعی مکان است. اتاقی که داخلش میشوی ...قاره ای بزرگ که داخلش گم میشوی..فردی که دچار بحران است، این جا نیست، در مکانی دیگر است و رابطه اش با زمان و مکان متفاوت است. ساعت شماطه دار هستی اش شکسته و خراب شده است..
نه با زمان حال و نه اینده تماس و ارتباطی دارد و در گذشته گیر افتاده است..چه طور از این زندان بیرون می توان آمد؟
چون هر دهلیزی هر قدر پر پیچ و خم باشد راهِ خروجی دارد...که جایی چنان نزدیک منتظرت است که حتی فکرش را هم نمیکنی...تنها کاری که باید بکنی رفتن به سوی آن است..
کوچ و کوچ نشینی دگرگونی و دگرگون شوندگی الفبای این زندگیست...
دگرگونی رمان با سوالی از شخصیت اصلی زن یعنی الیف شروع میشود: میخواهید مادر شوید؟
الیف افکار و احساسات و درونیات و درگیریهای ذهنی خودش را مثل صداهایی تشبیه کرده که یکی یکی ترک میخورند و ازدرون سر بر می اورند..به هر کدام از صداها شخصیت های انسانی داده و دائما در حال صحبت با صداها و افکار و روحیات خود در مسیر پرپیچ و خم است و هیچ توازنی در برابر هیچ کدام از اشخاص درونش نمیتواند برقرار کند...
شخص اول: ذهنیت عملگرا: استاد حل کردن مسیله هایی است که برایش پیش می اید...
شخص دوم: خانم جان درویش که کاملا تابع شرایط است و هر اتفاقی را می پذیرد و به الیف میگوید از درون و بیرون باید دست بکشی و به ذرات کائنات بپیوندی و با حق و در راه حق به کمال برسی.
شخص سوم: خانم حرص نفس که از نظرش زندگی مثل مسابقه است و بچه دار شدن جلوی پیشرفت و سرعت را خواهد گرفت...
شخص چهارم: روشنفکر منزوی: بیشتر اوقاتش صرف مطالعه است و تمرین یوگا و مدیتیشن میکند حتی برای خودش زمانی برای غذا خوردن تعریف نکرده است...به نظرش الیف هر راهی را انتخاب کند فکر و ذکرش میشود راهی را که انتخاب نکرده است...اصولا بودن یعنی سیری ناپذیر و طمعکار بودن. ادمیزاد سیری ندارد و ما محکومیم درون خودمان بیفتیم و بدبخت شویم. و زندگی همیشه ناقص خواهد ماند.
شخص پنجم: خانم بارور شیری: که به خانه و اشپزخانه وابسته است....دوست دارد ازدواج کند و صاحب بچه شود...
الیف شخصی است که سالها با خیالات اشتباه، روابط اشتباه ضربه دیده و دلشکستگی بی پدر بزرگ شدن را نتوانسته فراموش کندو خودش را درست نشناخته و فقط موقع نوشتن احساس خوشبختی می کند...و در سراسر داستان با شخصیتهای درونش دچار منازعه است و نمیتواند به سمتی کشیده شود و سمت دیگری را نادیده بگیرد..
از نظر الیف زنان دوران قدیم موقعیت نویسنده و هنرمند و خلاق شدن را نداشتند چون انها ابتدا زن و بارور بودند...
تفاوت های بین نویسندگی و مادری را برشمرده است...رمان نویس خودخواه است اما مادری فداکار..رمان نویس درونگرا اما مادری بی نهایت برونگراست..و...
شافاک سعی کرده است به این پرسش پاسخ دهد که آیا مادر شدن باعث میشود زن همچنان خلاق و هنرمند باقی بماند و خلق اثر کند یا نه...
با کمک شخصیتهای ساختگی درون زن به لایه های مخفی زنانگی پی میبرد و آنها را کشف می کند و در پایان می پذیرد همه آنها وجود دارند و باید با تمام احساسات و نیازها و افکار کنار آمد و پذیرفت..
-مهدیه میرزایی