خواجه یعنی بزرگمرد و در گذشته به معنی مرد اخته یا عقیم نبوده است .معنی خواجه در فرهنگ لغت :
خواجه : کدخدا. رئیس خانه ۞ . || معظم . (برهان قاطع). سید. آقا. (یادداشت بخط مؤلف ). بزرگ :
در گذشته چه در ایران مانند دوره صفوی و چه در دوره خلفای بنی عباس بسیاری از غلامان یعنی پسرکان برده ی زیر 14 سال را که هنوز موی صورتشان در نیامده بود اخته می کردند تا در خدمت حرمسرای شاه باشند . بسیاری از این بردگان و بینوایان خردسال دور از خانواده و خویشان در اثر این کار پست غیر انسانی به گونه ای دردناک و با فریادی که گوش آسمان را کر می کرد در تنهایی و غریبی می مردند بی آنکه کسی برایشان اشکی بریزد و ارزشی قائل شود و امروزه نیز هیچ کس یاد از اینان نمی کند که چه بر سرشان گذشته است . آنان که زنده می ماندند ؛ غلام خواجه سرای می شدند . یعنی غلامی که می تواند آزادانه در حرمسرا میان زنان شاه در رفت و آمد باشد. زیرا اخته شده بود و خطری برای حرمسرای شاه نداشت . این غلامان بسیار گرانبها بودند .دردناک این است که خواهران ، مادران و خویشان همین پسرکان نیز برای ارضای غریزه ی حیوانی شاهانی مانند شاهان صفوی و نیز خلیفه های عباسی به گونه ای دیگر در حرمسرا شکنجه می دیدند .راستی چرا امروزه هیچ کس این وحشیگریها را نمی نگارد تا بدانیم بر نیاکانمان چه گذشته است و چرا این گونه شد ؟ آیا امروزه این گونه نیست و وضعیت آدمیان بهتر است یا بدتر ؟
باری ، کم کم کلمه « غلام خواجه سرای» به « خواجه » تبدیل شد و معنی « اخته » به خود گرفت و بعدها مرد عقیم را نیز به شوخی خواجه نامیدند . کم کم این شوخی از یاد رفت و گمان رفت که براستی خواجه یعنی عقیم .
نوشته ی زیر را که از لغتنامه دهخداست بخوانید تا در یابید که غلام خواجه سرا کیست.
غلام خواجه سرا ؛ یا غلام سرایی ،یا غلام خانگی ، غلامان خواجه سرا، گروهی از غلامان زیبارو بودند که خصی ( اخته) شده بودند و پشت سر شاه می ایستادند.
در کتاب سازمان اداری حکومت صفوی (ص 107) آمده است : غلامان جوان دو نوع بودند: یکی غلامان خواجه سرا که خصی ( اخته ) شده بودند و دیگر غیر خواجگان (ساده ). شاردن در سفرنامه ٔ خود (ج 5 ص 470 و 479) در توصیف مجالس رسمی میگوید: «در عقب (سلطان ) ده یا نه خواجه سرای خردسال ده تا چهارده ساله می ایستادند. اینان از زیباترین و خوبروترین کودکان بودند و رختهای بسیار فاخر میپوشیدند، وبه شکل نیم دایره در عقب شاه می ایستادند و به نظر چون تندیسهای مرمر جلوه میکردند زیرا هیچ حرکتی نداشتند و دست را بر سینه مینهادند و سر راست نگاه میداشتند، و حتی مردمک چشم آنان حرکت نمی کرد.» این خدمتکاران به هنگامی که شاه بر خوان می نشست بر زمین زانو می زدند. رجوع به غلام و بنده از نظر تاریخی شود.
- غلام ساده ؛ غلامی که خصی ( اخته )نشده باشد. مقابل غلام خواجه سرا. در کتاب «سازمان اداری حکومت صفوی » آمده است : غلامان معمولی یا ساده از جوانانی بودند که داوطلب خدمت سلطان شده یا خدمتکارانی که مخصوصاً جهت خدمت شاه تربیت یافته بودند. شاردن در سفرنامه ٔ خود (ج 5 ص 308) میگوید: «قریب هزار تا هزار و دویست جوان نام افتخاری غلام شاه را داشتند. این خادمان یا پیشخدمتان خاص شاه برحسب استعداد خویش بعدها در بین ادارات مختلف توزیع می شدند، و به تدریج به مشاغل مستقل و مهم میرسیدند. اصطلاح ترکی اواُغلی یا «خانزاد» که در زمان شاه عباس اول و جانشینانش بسیار به کار رفته بدون تردید اشاره است به این نوع غلامان که در دربار تربیت می یافتند».
- غلام سرایی ، یا غلام خانگی ؛ غلامی که به اندرون و حرمخانه ٔ پادشاه یا امیر می توانست برود، ظاهراً همان غلام خواجه سراست که مقابل غلام ساده است .
سلام
ممنونم ازپست خوبتون