چهارشنبه ۵ دی
من و گاو مشد حسن
ارسال شده توسط علیرضا امیرخیزی در تاریخ : دوشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۰ ۱۷:۴۸
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۰۴۴ | نظرات : ۴
|
|
من و گاو مشد حسن
از زمانی که گاو مشد حسن مرد* همه چیز مُرد و دنیا خالی شد .... حالا من و مشد حسنِ،تنها بازماندگان جهانیم که هردو احساس مشترکی پیدا کرده ایم... او گاو شده و من، او ...هر دو خود را گم کرده ایم ... هر دو در هم شده ایم... در هم تنیده روحمان .دور برمان هم دیگر کسی نیست ... انسانها همه مرده اند و من ماندهام و مشد حسنی که گاو شده و چشماش بر محور یونجه میگردد ...کل دنیا هم دیگه شده یک طویله ی بزرگ...می لولیم من و مشد حسنی که یونجه میخورد و گاه سر بر آورده و نگاه میکند به لاشهی گاوی که در گوشه ای کرم گرفته .... من و مشد حسن و گاو ، همه مون کرم گرفته ایم. ... حالا هم معلوم نیست ما و کرمها کدوم انگل کدوم شده ایم .....چیز دیگه ای هم جزیونجه ی محدودی برای مشد حسن و خود مشد حسن گاو شده ، برای من هم نمانده که بعدش بخوریم ...ومنی که در نهایت خوراک کرمها خواهم شد ...اگه برای طول دادن زندگیم ، کرمها را تا آنزمان خوراک خودم نکنم کهآنهم من وکرمها رادر هم خواهد تنید و در نهایت باز هم این منم که خوراک کرمهای تکثیر یافته خواهم شد .کرمهایی که میبینم هربار، چاقتر و پروارتر از قبل منو نگاه میکنند، گویا آنها هم درحال پروار کردن من باشند .در نهایت هم این کرمها هستند که تنها حکمرانان زمین خواهند بود .
* معطوف به فیلم گاو داریوش مهرجویی نوشته ی غلامحسین ساعدی فقید
1390/6/15
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۷۹۱ در تاریخ دوشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۰ ۱۷:۴۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید
۰ شاعر این مطلب را خوانده اند
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.