سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 7 آذر 1403
  • روز نيروي دريايي
26 جمادى الأولى 1446
    Wednesday 27 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      چهارشنبه ۷ آذر

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      کلید واژه های فهم شعر پس از نیما (قسمت یک)
      ارسال شده توسط

      علی عبداللهی

      در تاریخ : سه شنبه ۲۷ تير ۱۳۹۱ ۱۶:۰۴
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۲۵۷ | نظرات : ۳

      کلید واژه های فهم شعر پس از نیما

      برای درک هر شاعر شناخت کلیدواژه های شعری او لازم و بلکه یک امر ضرور و پر اهمیت است که در دنیای تفسیر اشعار به کمترین صورت ممکن مورد استفاده قرار میگیرد. و این مفهوم در شعر پس از نیما اهمیت صد چندان دارد حتی در اشعار شاعران شعر کلاسیک پس از نیما، چرا که در قبل از نیما و قبل از انقلاب مشروطه و آشنایی ایرانیان با مکاتب مختلف جهان مدرن سبک وسیاق شعر چونان سبک وسیاق زندگی مردم یک نواخت و داری حرکتی خطی بود اگر تفاوتی در نگاه و اندیشه شاعران بود به قدری زاویه آن کم بود که خطوط موازی و گاهنا منطبق باهم را رسم میکرد. و تفاوت نگاه شاعران گذرا و قابل اغماض بود.

      اما دنیای پس از عباس میرزا(سردار جنگ های ایران و روسیه)هر چند که استبداد پنجاه ساله نو عباس میرزا یعنی دوران ناصری را در خود پروراند اما همان دوران نیز آبستن حوادثی بود که نشان دهنده تغییر اصولی گفتمان ایرانیان را هر چند در پوسته به نمایش می گذاشت،فتوای تنباکو ، اعتراضات پی در پی و... تماما سخن از آمدن نگاه جدید داشت.

      در چنین اوضاع و احوال تغییر در نگاه ادبیات به خصوص شعر چیز غیر قابل تصور و عجیبی نمی توانست باشد وقتی در فرهنگ جامعه ای گفتمان ارباب و رعیتی رنگ باخت پیروی از یک سری واژگان خاص نیز در دنیای ادبیات که نوعی بن بست را ایجاد کرده بود بی مفهوم است لذا شاعران قبل از مشروطه در دامنه شعری حافظ و سعدی و نظامی و ناصرخسروومولوی و  چند تن دیگر گرفتار شدند و به تکرار مشغول شدند چرا که به کمک این واژگان شعر فارسی به معماری شعرای نام برده صدش ساخته شده بود وبقیه در نودونه آن ماندند.

      لذابه قول مولانا "حاذقی باید"تا گره از کار بگشاید و درب را برای ورود مصالح جدید جهت معماری جدید باز نماید،در چنین زمانیست که میرزاده عشقی و عارف قزوینی و ملک الشعرای بهار و ... خلاق تر از گذشتگان تا حدودی از سیطره نگاه تیز بین شعرای قدیم جستند اما کار اساسی توسط ابر مرددی از دیار کوهستان انجامید که تاب تحمل ناملایمات را در جسم به ظاهر نحیف خود داشت و آن نمود که باید.

      نیما پدر شعر پس از مشروطه شد و با انقلاب افسانه اش شب را در پناه صبح جدید تعبیر نمود و عصر شعر نیمایی آغازیدن کرد ، آغاز با جسارت بی حد که کوله باری از کلاسیک و مدرن را می طلبید و فرزند یوش در هر دو به اضافه شده بود . طبع سرکش روستایی نیما او رادر قالب خراسانی رام نمی کرد و دست و پا زدن در شعری که نه ابتدایش معلوم بود ونه انتهایش او را مطیع خویش ساخت تا بگوید و استقامت ورزد خودش می گوید:" در اشعار آزاد من وزن و قافیه به حساب دیگر گرفته می ‌شوند . کوتاه و بلند شدن مصرع ها در آنها بنا بر هوس و فانتزی نیست . من برای بی ‌نظمی هم به نظمی اعتقاد دارم . هر کلمه من از روی قاعده دقیق به کلمه دیگر می چسبد. شعر آزاد سرودن برای من دشوارتر از غیر آن است."وانگار شعر "آی آدمها" بیان چنین دنیایی از زبان خود شاعر است شعری که درآن شاعر چهره یک پروتست و معترض اجتماعی را به خود گرفته است:

      آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید

      یک نفر در آب دارد می سپارد جان

      یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند

      روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید

      آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن

      آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید

      که گرفتستید دست ناتوانی را

      تا توانایی بهتر را پدید آرید

      آن زمان که تنگ می بندید

      بر کمرهاتان کمربند

       

      در چه هنگامی بگویم من

      یک نفر در آب دارد می کند بیهوده جان قربان

      آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید

      نان به سفره جامه تان بر تن

      یک نفر در آب می خواند شما را

      موج سنگین را به دست خسته می کوبد

      باز می دارد دهان با چشم از وحشت دریده

      سایه هاتان را ز راه دور دیده

      آب را بلعیده در گود کبود و هر زمان بی تابیش افزون

      می کند زین آبها بیرون گاه سر گه پا

      آی آدم ها که روی ساحل آرام ، در کار تماشائید !

      موج می کوبد به روی ساحل خاموش

      پخش می گردد چنان مستی به جای افتاده ، بس مدهوش

      می رود نعره زنان. وین بانگ باز از دور می آید :

      " آی آدم ها .. "

       

      و صدای باد هر دم دلگزاتر

      در صدای باد بانگ او رساتر

      از میان آبهای دور یا نزدیک

      باز در گوش این نداها

      " آی آدم ها... "

      شعر نیمایی شعر رک گویی و از عرش بر فرش کوبیدن شعر تغزلی است که دچار تکرار مکدر گونه ای شده بود ویادآوری مسئولیت اجتماعی شاعر که ببین وبگو تو که بیشتر شنیدنی هستی تا دیدنی.


      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۷۷۷ در تاریخ سه شنبه ۲۷ تير ۱۳۹۱ ۱۶:۰۴ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1