چهارشنبه ۱۴ آذر
نامه ای بدون پاکت ۵
ارسال شده توسط جلال سلطانیا (فریاد تا همیشه) در تاریخ : شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵ ۲۲:۴۵
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۱۹ | نظرات : ۷
|
|
به حرمت دستهایت، وسوسه ی لمس هیچ گلبرگی را نپذیرفته ام و به حرمت چشمهایت فرصت غرق شدن خویش به هیچ دریایی نداده ام.
در این ولایت که هوا را هم میفروشند و دشنام را با روکش ترانه ، من به کدام قرن تعلق دارم که هنوز میگویم دوستت دارم .
اگر آمدی من زیر تابوت خویش هستم به دنبال داروی خواب و گناهت تو این بود ابر بودی و نباریدی
ماه بودی و نتابیدی
جنین عاشق شده ام را ستمگرانه نزاییدی
رفتی
و ندانستی مرا هم در چمدانت گذاشته ای
و تفاله ام را در وعده گاه
اگر آمدی
برایم شعری بخوان
که قافیه اش عشق باشد
ردیفش من....
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۷۰۶۲ در تاریخ شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵ ۲۲:۴۵ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.