جمعه ۲ آذر
نقدی بر بوف کور صادق هدایت ..
ارسال شده توسط عیسی نصراللهی( تیرداد) در تاریخ : شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵ ۰۴:۰۳
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۲۰ | نظرات : ۸
|
|
با درود فراوان :////// -نقد کوتاهی بر کتاب بوف کور اثر صادق هدایت ///////////////////////// از ﻣﻌﺪﻭﺩ ﺁﺛﺎﺭ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺷﺨﺼﯿﺘﻬﺎﯼ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺩﺭ ﺣﻮﺯﻩ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﯾﺎ ﺭﻣﺎﻥ ﻭ ﻏﯿﺮﻩ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻪ ﺩﺭ ﺣﻮﺯﻩ ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ ﺩﺭ ﺳﻄﺢ ﺟﻬﺎﻥ ﮔﺮﺩ ﻭ ﻏﺒﺎﺭ ﺑﺎﻗﯽ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻮﺟﻪ ﺍﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﻭ ﺍﺩﯾﺒﺎﻥ ﻣﻠﻞ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﺍﺛﺮ ﺑﻮﻑ ﮐﻮﺭ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻭ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻪ ﺻﺎﺩﻕ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺍﺳﺖ/ اﺛﺮﯼ ﮐﻪ ﻫﺮﭼﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺁﻥ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﯾﺎ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﺒﻌﺪ ﻣﻮﺭﺩ ﮐﻨﮑﺎﺵ ﻭ ﻧﻘﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺑﺮﻭﺯ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺗﺎﺯﮔﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﺣﺪ ﻧﻬﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ ﻣﺘﺼﻮﺭ ﺷﻮﺩ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﻧﮕﺎﺭﻧﺪﻩ ﺁﻥ ﺑﺎ ﺯﯾﺮﮐﯽ ﻭ ﭼﯿﺮﻩ ﺩﺳﺘﯽ ﺧﺎﺭﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﺧﻮﺩ ﻧﻪ ﺟﺎﯼ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺑﺎﻗﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩﻩ ﻭ ﻧﻪ ﻣﮑﺎﻥ ﻭﯾﮋﻩ ﺍﯼ .... اﻧﮕﺎﺭﺍﺗﻔﺎﻕ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﺰﺍﺭﻩ ﻫﺎﯼ ﺷﺐ ﭘﺴﯿﻦ ﻭ ﯾﺎ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺁﺗﯽ ﺭﺥ ﺩﺍﺩﻩ ﯾﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﯾﺎﻓﺖ . ﺑﻮﻑ ﮐﻮﺭ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺷﺨﺼﯿﺘﻬﺎ ﻭ ﻭﯾﮋﮔﯿﻬﺎﯼ ﻣﻨﺤﺼﺮﺑﻔﺮﺩﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺗﻤﺎﻡ ﻣﺎﻣﻮﺭﯾﺘﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﺫﻫﺎﻥ ﺭﺩﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻭ ﻧﻤﻮﺩ ﺷﻤﺎﯾﻞ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺮﺑﺎﺭﺗﺮ ﻭ ﻋﺠﯿﺐ ﺗﺮ ﻭﺍﺭﻭﻧﻪ ﻣﯿﻨﻤﺎﯾﺎﻧﺪ/ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺭﻭﯼ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﻘﺪﻣﻪ ﻭ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﮐﻪ ﺑﻨﺪﻩ ﺑﺮﺧﻼﻑ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﻨﺘﻘﺪﯾﻦ ﻭ ﺍﺳﺎﺗﯿﺪ ﻣﺤﺘﺮﻡ ﻗﻮﯾﺎ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﻡ ﺑﺪﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻮﻑ ﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍﻭﯾﺴﺖ ﻭ ﻧﻪ ﻧﮕﺎﺭﻧﺪﻩ ﮐﺎﺭﮐﺸﺘﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺧﻠﻖ ﺍﯾﻦ ﺍﺛﺮ، ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﭼﺮﺍﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﺎﯾﯽ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺨﻂ ﺧﻮﺩ ﺟﻨﺎﺏ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ : ﻫﻤﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻭﻝ ﺷﺨﺺ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺑﺎﻭﺭ ﺁﻥ، ﺧﻮﺩ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﻭ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ ﺑﺪﯾﻦ ﮔﻤﺎﻥ ﻭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻣﯿﻔﺘﺪ ﺧﻨﺪﻩ ﺍﻡ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ .../ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻣﻄﻠﺐ ﺭﺍ ﻣﻦ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﻭ ﭼﯿﺰﯼ ﺷﺒﯿﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺫﮐﺮ ﺷﺪﻩ ﺩﺭﮎ ﮐﺮﺩﻡ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯقریب به 10 ﺑﺎﺭ ﺧﻮﺍﻧﺶ ﺍﺛﺮ ﻓﻮﻕ ﻣﻦ ﻧﯿﺰ ﺑﻌﯿﺪ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻭ ﺩﻟﻤﺸﻐﻮﻟﯽ ﺍﺻﻠﯽ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺑﻮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﺮﭼﻨﺪ ﺑﻌﻀﺎ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺕ ﻭ ﻭﻗﺎﯾﻊ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﯿﺸﺒﺎﻫﺖ ﺑﻪ ﺯﯾﺴﺘﻦ ﻫﺮ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ. باری ﯾﺎﺩﺁﻭﺭ ﻣﯿﺸﻮﻡ ﮐﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﺍﺛﺮ، ﯾﺎﺱ ﻭ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪﯾﺴﺖ، ﯾﺎﺳﯽ ﮐﻪ ﯾﺎﺱ ﻭﺍﺭ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﺑﻌﺪﻫﺎ ﺷﮑﻮﻓﻪ ﻫﺎﯼ ﺩﻣﯿﺪ ﺩﺭ ﺧﯿﺎﻝ ﺭﺍ ﺷﮑﻮﻓﺎﺗﺮ ﺟﻠﻮﻩ ﺩﻫﺪ ﺯﯾﺮﺍ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ : ( ﭼﻨﺎﻥ ﺍﺯ ﺑﺪﯼ ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ ﺗﺎ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ معتقد ﺷﻮﯼ ) ﻧﯿﺰ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮔﺸﺘﻪ ﻭ ﻧﺴﻞ ﺁﺗﯽ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﭘﯿﺶ ﺑﻪ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﻣﺮﺩﯼ ﻭ ﺍﺛﺮ ﻧﻤﺎﯾﺎﻧﯽ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻧﻤﺎﯾﺪ ... بگذریم : ﺳﺎﯾﻪ ﺩﺭ ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ ﻭ ﻣﻔﺎﻫﯿﻢ ﺷﮕﺮﻑ ﺁﻥ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮﯼ ﺗﻠﻘﯽ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﺭﻭﺣﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭﻟﯽ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﺭﻭﺣﺒﺨﺶ ﺑﺎﺷﺪ ﺳﺎﯾﻪ ﺩﺭ ﺑﻮﻑ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﻣﻨﺘﺸﺮﻧﺸﺪﻩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺷﻤﺎﺗﺖ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ،ﻧﺎﺧﻮﺍﻧﺎ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ... ﺳﺎﯾﻪ ﺑﻮﻑ ﺩﻟﻮﺍﭘﺲ ﺍﺳﺖ ﺩﻟﭽﺮﮐﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻓﻘﺶ ﻧﺎﭘﯿﺪﺍﺳﺖ .... ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﻏﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﯿﺪﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺪﻭﺵ ﺑﮑﺸﺪ . ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﺛﺮ ﺳﺎﯾﻪ ﻧﺎﻣﺤﺴﻮﺱ ﻋﻘﺪﻩ ﻫﺎ ﻭ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﻫﺎ ﻭ ﺟﻤﺎﻉ ﺭﺟﺎﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺠﻬﻮﻝ ﻭ ﮔﺮﺧﯿﺪﻩ،ﺑﺎ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﻣﻄﺮﻭﺩ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺮﺟﺴﺘﮕﯽ ﺩﺍﺭﺩ ... ﺍﺑﻠﯿﺲ ﻧﯿﺰ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﻮﭼﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﺩ / ﺑﺮﻭ ﺑﯿﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﺩ / ﺩﺳﺖ ﺧﯿﺲ ﺑﺮ ﺳﺮ ﮔﻞﻧﯿﻠﻮﻓﺮ ﻣﯿﮑﺸﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻃﺎﻕ ﺑﺎﺯ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﯿﺮﻧﮓ ﻭ ﺑﻠﻮﺭﯾﻦ ﺗﻨﮓ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺷﺒﯿﻪ ﺷﺒﻪ ﻓﮑﺮ ﺧﻮﯾﺶ ﺍﺳﺖ . ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻏﻤﯿﻦ ﺟﺴﺪﯼ ﺑﯿﺮﺥ ﺑﺮ ﺯﻫﺘﺎﺏﺩﺭﯾﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﺩﻭﺭ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺁﻣﺎﻝ ﺑﻮﮔﺎﻡ ﺩﺍﺳﯽ ﺑﺮ ﯾﮏ ﺗﺨﺘﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﺧﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻭ ﺩﺳﺘﺶ ﺗﻠﺦ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﻭ ﺯﻫﺮ ﺧﻨﺪﯼ ﻣﻠﯿﺢ ﺑﺮ ﻧﺎﺗﻮﺍﻧﯽ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺍﺵ ﺳﺮ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﺗﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﻋﺸﻖ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺍﺵ ﺑﺮ ﺳﻔﺮﻩ ﻧﺎﻣﺘﻤﻮﻝ ﭼﻨﺪ ﺟﻨﺲ ﺧﻨﺰﺭﯼ ﺑﺮﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﮐﻮﭺ ﺍﯾﻞ ﺑﺮﻭﺩ / ﻧﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﭘﯿﺪﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ... ﻣﮑﺎﻥ ﻭﺍﮔﺬﺍﺭ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﻪ ﻧﻔﺴﯽ ﺑﺮ ﻏﺮﻭﺏ ﺷﺎﯾﺪ ﺩﺭﺷﮑﻪ ﻭ ﻣﺮﺩ ﮔﺎﺭﯾﭽﯽ ﺳﻮﺩﺍﯼ ﺧﯿﺎﻝ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﮐﻮﺭﺍﻥ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﺗﺎﺭﺍﺝ ﺑﺮﺩﻩ ﻭ ﻫﻖ ﻫﻖ ﺑﻪ ﺭﯾﺶ ﻣﻦ ﻣﯿﺨﻨﺪﺩ / ﺑﺤﺚ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻗﺮﺍﻥ ﻭ ﺩﻭ ﻋﺒﺎﺳﯽ ﮔﺬﺷﺘﻪ ... ﺩﯾﮕﺮ ﺳﺎﯾﻪ ﺍﻭﻫﺎﻡ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﯿﺮﻧﮓ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﺑﯽ ﺭﻭﺯﻥ ،ﺳﺎﻟﻬﺎﺳﺖ ﺭﻭﺡ ﻭ ﺟﺴﻢ ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺩﻡ ﺑﺨﺖ ﺑﺎ ﭼﺸﻤﺎﻧﯽ ﺑﺮﻧﮓ ﺁﺏ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﺻﻨﻮﺑﺮ ﻭ ﮐﻮﻧﻪ ﺧﯿﺎﺭ ﺑﺎ ﻃﻌﻢ ﮔﺲ ﺗﺮﻧﺠﺒﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺰﻭﺍ ﺑﺮﺩﻩ / ﺳﺮ ﺑﺮ ﻧﻤﯿﺘﺎﺑﺪ / ﮐﻠﯿﺪ ﻧﺎﺟﻮﺭ ﻭ ﭼﻮﺑﯿﻦ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﺎﯾﮕﺎﻩ ﻗﻔﻠﯽ ﻓﺮﻭﺑﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ ﻣﺮﺩ ﺳﺎﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺍﺵ ﻫﯿﭻ ﺑﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﺵ ﻧﻤﯿﻤﺎﻧﺪ/ در شبی که ماه از افتادن خویش در هراس است، در یک نیمه شب عریان که انداخته پوستین تار خود بر این سپید افروز ،پیرمردی گویا سالهاست گل نیلوفر قرن را بوییده است و هر هر خنده را با دودستش سخت میگیرد....لرزشی عمیق بر تن وانهاده در آستان در...مرد انگار سالها پیش مرده بود ﻧﻘﺪ ﻭ ﺩﺧﺎﻟﺖ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﺭﺍﻭﯼ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻫﺎ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻫﺎﯾﯽ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﻭ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﮔﺎﻩ ﻣﯿﻤﺎﻧﺪ . ﻧﻘﺪ ﺍﺛﺮ ﻓﻮﻕ ( ﺑﻮﻑ ﮐﻮﺭ ) ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻮﺳﻂ ﺍﺳﺎﺗﯿﺪﯼ ﺻﻮﺭﺕ ﮔﯿﺮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﺎﻟﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻫﺮﻡ ﻫﺎ ﻭ ﻫﺒﻮﻃﻬﺎ ، ﺩﺭ ﺩﺍﻡ ﺭﻭﺯﻣﺮﮔﯽ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﻭ ﻏﻢ ﻧﺎﻧﺸﺎﻥ ﺍﻓﺰﻭﻥ ﺑﻪ ﻣﺮﮔﺸﺎﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ ..... ﭼﻪ ﺑﺎﺷﺪ .... بحث دیگر ورود در موضوع نسب شناسی است همان شناختن آدمهای عجیبی که در سایه خلط گردیده و ردی تقریبا باقی نگذارده اند(بقول سهراب: نسبش شاید به گیاهی در هند و یا فاحشه ای در فلان مکان برسد )...به هیچ تردید مخاطب عام از تشریفات خانوادگی ترسیم شده به قولی در شگفت است" اشاره به عمو و پدر و مادر " اول شخص...اما در هر روی چندان هم نمیتواند دور از ذهن باشد.آیا او مادرش را میخواهد در رویا بپروراند؟ با آن چشمهای اثیری؟یا شخصیتی عرفانی؟ این به راحتی غیر قابل هضم است. یا رقص مارگونه ی "بوگام داسی" آیا نمیتواند نشانه ی خطر باشد آیا زن نسل آفتاب دارای وجهه ی ریاست؟ حال به گل نیلوفر میرسیم به تمام زوایای داستان و اسرار ناخوشایندش. اینجا باید از تمام کاغذ بازیهای روزمره دل کشید...به نهان رفت و موشکافی نمود. آیا نیلوفر ،قبرستان زیباییست؟ که عادی نمیتواند باشد (در ریشه اش عالم خاکی و در ساقه اش،صعود پرفراز و در گل آن- اتوپیای خوداندیشیست؟ ). آیا همین گل،سرنوشت خودناخواسته ی آن جوان نیست که به دنبال شبه جاودانگیست؟ بخش دیگر- " بنظرم آمد که تا دنیا دنیاست-تا من بوده ام. یک مرده ی سرد و بی حس و حرکت در اتاق تاریک با من بوده است " ...تحلیل: این شبیه یاس ابدیست-تا این لحظه نخواسته از آن بیرون بیاید او " اول شخص داستان" مانند عقربه های ساعتیست که در چرخش مداوم تکرار،مجبور به عادتی همیشگیست....یا بایست ادامه دهد و یا جاودانه برای همیشه بخوابد-مرده نماد سکوت است همان سکون. ..تا مگر روح بیقرارش در بطن نوزاد بی سر و ته دیگری ظهور کند(آیا این خواسته ی راویست ؟) خب...تا اینجا تفاسیری سترگ میتوانستند در پیکره ی بوف امتزاج یابند - واگویه و نگره هایی انگاشته شد که عمق اندیشه های نابارور و فرار راوی را احتمالا نشانه رفت....حالا بکار یا بی اثر. کمی دور شویم و به خویشی خویش برسیم ...از خلقها و زیباییها و از سرخابهای ناب بگوئیم. شاید طبیعی ترین و دل انگیز ترین قسمت داستان به این قرار خودنمایی کند: (یعنی افق زندگی هنوز هست!؟ ) " شب پاورچین پاورچین می رفت.صداهای دوردست خفیف بگوش میرسید، شاید یک مرغ یا یک پرنده ی رهگذری خواب میدید شاید گیاهها میروییدند-در این وقت ستاره های رنگ پریده پشت توده های ابر ناپدید میشدند. روی صورتم نفس ملایم صبح را حس کردم و در همین وقت بانگ خروس از دور دیده می شد " ....باورتان میشود که این جمله ی احساسی-بلیغ-نادر و لطیف در همین داستان به ظاهر مایوس کننده گفته شده؟ و همین قانون نانوشته ی احساس را در خفا میبرد(او درک دارد و میخواهد مهربانی کند ) ///////////////////// با تشکر -عیسی نصراللهی 95/3/1 ( تصریح و تصحیحی در مطالب قبلی ام )
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۷۰۳۵ در تاریخ شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵ ۰۴:۰۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.