میگل د سروانتس و ویلیام شکسپیر ۴۰۰ سال پیش به فاصله یک روز درگذشتند. هر یک در زبان و سنت ادبی خود بزرگان بی همتایی تلقی می شوند. اما تمایز فاحش در ابعاد مراسم چهارصدمین سال درگذشت این دو، چه در کشورهای خود و چه در سراسر جهان، باعث شده برخی از هواداران خالق دن کیشوت از این تفاوت گلایه کنند.
در بزرگداشت ادیب بریتانیایی برنامه های گسترده ای ترتیب داده شده و "جهان به صحنه ای از یادواره هنری شکسپیر" بدل شده است. ولی بزرگداشت ادیب اسپانیایی درحد "جلسات و برنامه های ادبی و تحلیلی" محدود مانده است.
برنامه هایی که برای بزرگداشت شکسپیر تدارک دیده شده قرار است نیم میلیارد بیننده داشته باشند. بخشی از آن تحت عنوان "راهپیمایی کامل" شامل ۳۷ فیلم کوتاه از اجرای تمامی نمایشنامه های شکسپیر در روزهای اخیر به نمایش درآمد. اما مجموعه برنامه هایی که دولت اسپانیا برای بزرگداشت سروانتش ترتیب داده بسیار محدودتر و بخش اعظم آن برگزاری کنفرانس و نمایشگاه در موزه ها و کتابخانه های آن کشور است.
این باعث شد برخی از چهره های مهم ادبیات و فرهنگ اسپانیا به صراحت اعتراض خود را بیان کنند.
پس از انتشار نامه دیوید کامرون٬ نخست وزیر بریتانیا در بسیاری از روزنامه های مهم سراسر جهان که برنامه های گسترده برای بزرگداشت شکسپیر را اعلام کرد، داریو ویانوئوا٬ مدیر آکادمی سلطنتی اسپانیا گفت:"برای آماده کردن خود برای این مناسبت ۴۰۰ سال وقت داشتیم."
او افزود: "برنامه های مختصری تدارک دیده شده ولی شخصیت سروانتس لایق اقدامات گسترده تری از سوی نهادهای عالی رتبه کشور است."
وزارت فرهنگ اسپانیا اذعان دارد که برنامه های مربوط به این مناسبت هنوز تکمیل نشده اند و برخی از برنامه ها ممکن است در سال ۲۰۱۷ آماده شوند.
اما آندرس تراپییو، داستان نویس اسپانیایی، معتقد است تفاوت در ابعاد بزرگداشت تا حد زیادی به خود این دو نویسنده و شناخت مردم از آنها ارتباط دارد. او می گوید:"دولت می توانست برنامه های گسترده تری برای بزرگداشت سروانتس ترتیب دهد ولی حقیقت این است که شکسپیر محبوبتر است."
_______________________________________________________________________
مقایسه سروانتس با شکسپیر
موسسه سروانتس می گوید دن کیشوت به ۱۴۰ زبان ترجمه شده است. شورای بریتانیا می گوید آثار شکسپیر به بیش از ۱۰۰ زبان ترجمه شده اند.
نمایشنامه های شکسپیر دستمایه اصلی بیش از ۱۰۰۰ فیلمنامه سینمایی بوده اند. حدود ۵۰ فیلم بلند به زبان های مختلف از داستان دن کیشوت ساخته شده است.
فیلم های سینمایی معتبری که براساس آثار شکسپیر ساخته شده عبارتند از نسخه های سینمایی هملت به کارگردانی کنت برانا و لارنس اولیویه و رومئو و ژولیت به کارگردانی باز لورمن.
فیلم های سینمایی خارجی موفقی که بر اساس دن کیشوت ساخته شده اند بسیار نادرند. اورسن ولز و تری گیلیام نتوانستند پروژه های سینمایی خود براساس این داستان را تکمیل کنند.
مردی از لامانچا (براساس دن کیشوت) و وست ساید استوری ( براساس رومئو و ژولیت) مشهورترین موزیکال هایی است که با الهام از آثار این دو نویسنده تهیه شده اند.
__________________________________________________________
یک نظرسنجی در سال ۲۰۱۵ نشان داد که فقط ۲۰ درصد از اسپانیایی های بالغ داستان دن کیشوت را بطور کامل خوانده اند و فقط نیمی از این تعداد ادعا کردند که نام شخصیت اصلی داستان "آلونسو کیخانو" را می شناسند.
آندرس تراپییو می افزاید: "آثار نمایشی او (شکسپیر) روی صحنه ۲ تا ۳ ساعت طول می کشند و خدا می داند چند فیلم براساس آن ساخته شده است. سروانتس آثار متعددی دارد ولی مهمترین آنها دن کیشوت، هزار و صد صفحه است و هزاران پانویس دارد."
تراپییو می گوید دشواری های خواندن این اثر سروانتس، که به اعتقاد بسیاری اولین داستان مدرن اروپایی است، همچون یوغی بر گردن اسپانیایی های معاصر سنگینی می کند و خیلی از آنها سروانتس را با تجربه فرهنگی منفی مرتبط می دانند.
"همه می گویند اهمیت دن کیشوت را درک می کنند اما یک احساس کلافگی ملی وجود دارد که نمی توانند این کتاب را به راحتی بخوانند. مردم دچار نوعی عقده می شوند. هر چند سال یکبار عزم خود را جزم کرده و شروع می کنند به خواندن کتاب. ولی وقتی به داستان آسیاب های بادی می رسند، که حوالی صفحه ۵۰ کتاب است، خواندن را رها می کنند."
این بخش از کتاب صحنه ای را توصیف می کند که دن کیشوت، یک نجیب زاده کم استطاعت که تصور می کند شوالیه ای حادثه جوست، آسیاب های بادی را غول های عظیم الجثه ای می بیند و سوار بر اسب نحیفش به نام روسینانته به جنگ آنها می رود.
این حقیقت که ترجمه داستان دن کیشوت به زبان اسپانیایی معاصر توسط آندرس تراپییو در اولین انتشارش ۳۰ هزار نسخه فروش داشت، به خوبی نشان می دهد که اسپانیایی ها چقدر به شناخت این داستان علاقمند هستند و در عین حال خواندن متن اصلی تا چه حد برایشان دشوار است.
در عین حال فیلم هایی که به زبان انگلیسی براساس و با اقتباس از آثار شکسپیر ساخته شده او را به شکل گسترده ای در اسپانیا معرفی کرده اند.
خوزه ریواس، مهندس کامپیوتر ۲۵ ساله و اهل مادرید می گوید وقتی به شکسپیر فکر می کند اولین چیزی که به ذهن او می آید " کنت برانا" است و بعد فهرستی از آثار شکسپیر، از "هنری پنجم" تا "هیاهوی بسیار برای هیچ" را یادآوری می کند که همه آنها را به خاطر فیلم های سینمایی شناخته است.
در مقابل او هیچگاه آثار سروانتس را نخوانده و حتی نمی داند که امسال بزرگداشت چهارصدمین سالمرگ غول ادبیات اسپانیایی است.
لوپه استوز داستان نویس کودکان می گوید:"برداشت من این است که در بریتانیا واقعا شکسپیر را تحسین می کنند ولی در اسپانیا سروانتس تقریبا فراموش شده است."
وقتی او در دوران مدرسه داستان دن کیشوت را خواند از طنز آن متعجب شد."نمی توانستم باور کنم که چنین چیزی در آن دوران نوشته شده است. ولی روش برخورد ما با سروانتس، به عنوان مثال در فیلم های سینمایی و آثار تلویزیونی، خیلی خشک و عتیقه است. به عبارتی می توان گفت که نسل معاصر درک نادرستی از سروانتس دارد. امیدوارم روش جدیدی برای لذت بردن خردسالان از آثار سروانتس پیدا شود."
مسئول برنامه ریزی های مربوط به بزرگداشت چهارصدمین سالمرگ میگل د سروانتس معتقد است بخش زیادی از این انتقادها منصفانه نیست.
خولیو کرسپو٬ مدیر موسسه سروانتس در لندن می گوید: "هدف از یک چنین مناسبتی چیست؟ مهمترین موضوع ترویج آثار نویسنده و رساندن آن به مخاطبان معمولی است و نه سر و صدا به پا کردن. می توان پول هنگفتی را صرف برنامه هایی کرد که ظاهرا بسیار جذاب و تاثیر گذارند ولی مضمون جدی ندارند."
او به خوبی تشابه این دو نویسنده بزرگ را توضیح می دهد. دقیقا به این خاطر که تخمین زده می شود هر دو در روز ۲۳ آوریل درگذشته اند این روز به به عنوان روز جهانی کتاب تعیین شده و آثار هر دو به بیش از ۱۰۰ زبان ترجمه شده است.
"آنها نویسندگان متفاوتی بودند و هر یک شیوه خاص خود را داشتند ولی هر دو یکسان سطح زبان و فرهنگی را که به آن تعلق داشتند، ارتقا دادند."
آندرس تراپییو، از مریدان سروانتس، در عین حال به شکسپیر علاقه وافری دارد.y
"هملت نمایشنامه مورد علاقه من است، ولی حتی در برخی از آثار ضعیف تر شکسپیر هم فرازهای خارق العاده ای وجود دارد. به عنوان مثال، از نظر من رومئو و ژولیت اثر چندان عالی نیست ولی صحنه خداحافظی بین عاشق و معشوق کیفیت بی نظیری دارد."
تراپییو معتقد است خصیصه دراماتیک آثار شکسپیر به آن حال و هوای مدرن تری داده و به همین دلیل ساختن آثار سینمایی براساس آنها ساده تر است.
"اما در مقابل دن کیشوت در واقع مجموعه ای از حکایت های کوتاه است و به سختی می توان آن را به زبان سینمایی ترجمه کرد. تمام فیلم هایی که در مورد دن کیشوت ساخته شده سعی کردند خنده دار باشند ولی همه عقیم ماندند."
دن کیشوت در صد کلمه
آلونسو کیخانو مرد سالخوردهای است علاقمند به داستانهای شوالیهای که تصمیم میگیرد یک شوالیه حادثهجو شود و سوار بر اسب پیر خود به جستجوی ماجرا میرود. خود را دن کیشوت لامانچا، دختر دهقانی به نام دولسینا را معشوقش و یک روستایی به نام سانچو پانزا را آجودان نجیبزادهاش تصور می کند. واقعگرایی پانزا با خیالپردازی های دن کیشوت به شدت در تضاد است ولی او نیز باور میکند حاکم یک جزیره است. در بخش دوم کتاب دن کیشوت تحت تاثیر موفقیت بخش اول داستان به یک شخصیت ادبی معروف بدل شده و با مشکلات جدیدی دست و پنجه نرم میکند.
جیمز بدکاک مادرید