سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        بررسی تضاد ها ...
        ارسال شده توسط

        احمدی زاده(ملحق)

        در تاریخ : يکشنبه ۲۲ فروردين ۱۳۹۵ ۰۸:۰۲
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۰۲۲ | نظرات : ۴

         بررسی تضاد و انواع آن
        حمید ربیعی قهفرخی
        کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی
         کلیدواژه‌ها: تضاد، انواع تضاد (واژه‌ای، ترکیبی، عدد و معدود، مجازی‌ـ کنایی، نمادین، مرکب و پارادوکس)
         چکیده
        فرو فشردگی و گاهی سربستگی موضوعات و مطالب مندرج در کتب درسی‌ـ آموزشی به دلیل اقتضای ساعات آموزشی و دلایل دیگر، سبب ابهام و نارسایی فهم و درک درست و کامل آن‌ها شده است که با مراجعه به منابع دست‌اول و باهم‌اندیشی با صاحب‌نظران می‌توان این نقیصه را رفع و ابهام‌زدایی کرد.متأسفانه گاهی به دلیل دسترسی نداشتن به منابع و شناخت کافی از منابع دست اول و گاهی به دلیل کم‌کاری این امر محقق نمی‌شود.خوش‌بختانه مجلات رشد آموزش تا حدود زیادی به رفع این کاستی و تکمیل و تشریح مطالب درسی در حوزه‌های مختلف اهتمام جدی می‌ورزند که همین‌جا بر خود واجب می‌دانیم از عوامل اجرایی و همکاران اهل قلم قدردانی کنیم.برای اثبات این مدعا، مقولة «تضاد» و انواع و اهمیت آن را در این مقاله مورد بررسی و تشریح قرار خواهیم داد.
         مقدمه
        من برای مهربان بودن تنها باید سنگ‌دل باشم. «شکسپیر»
        کارکرد آرایه‌های ادبی به‌ویژه ایهام، تشخیص، تناسب و از همه مهم‌تر تضاد در نظم و نثر صرفاً جنبة زیباآفرینی و تفنن ادبی آن‌ها نیست و نباید فقط به جنبة بلاغی آن‌ها توجه کرد.
        بهترین آینه‌ای که می‌توان ما فی‌المضیر آدمی را در آن منعکس کرد آرایه‌های ادبی به‌ویژه آرایة تضاد است و می‌توان به کمک آن تنازعات، کش‌مکش‌ها و رفت‌و‌آمدهای درونی را نمایان کرد و شاهد تقابل‌ها و ناسازهایی بیرونی شد. کم نیستند ابیاتی نظیر این بیت سعدی:
        گهی بر طارم اعلا نشینم
        گهی در پیشِ پای خود نبینم
        که خمیرمایة اصلی آن‌ها را ابعاد وجود بشر شکل می‌دهد. بی‌تردید سرچشمة بیشتر تضادها را باید در هم‌جواری و پیوستاری جسم و جان بشر دانست و ننمود عینی این ناسازها را بر پهنة عالم هستی به‌ویژه عالم ادبیات مشاهده کرد.
        در کتاب ادبیات فارسی سال اول (ص 21) به نقل از کتب راهنمایی در تعریف تضاد (طباق) آمده است: «هرگاه شاعر یا نویسنده دو کلمة متضاد را به گونة هنری به کار برد، به آن تضاد می‌گویند.»
        مثال: چه جای شکر و شکایت ز نقش بیش و کم است، که کلمات شکر و شکایت و بیش و کم تضاد پدید آورده است.
        در کتاب ادبیات سال دوم (صص 134 و 135) تعریف مشخصی از متناقض‌نما/ پارادوکس جز توضیحاتی همراه با شاهد مثال نیامده است.
        در کتاب آرایة ادبی سوم ادبی در تعریف تضاد آمده: «آوردن دو کلمه یا معنی متضاد است در سخن برای روشن‌گری، زیبایی و لطافت آن.» و در تعریف تناقض آمده: «آوردن دو واژه یا دو معنی متناقض در کلام به گونه‌ای که آفرینندة زیبایی باشد.»
        حال می‌بینیم که با هریک از تعاریف یاد شده به سختی می‌توان آرایة تضاد را در ابیات زیر تشخیص داد.
        گهی بر طارم اعلا نشینم
        گهی در پیش پای خود نبینم
        یکی را دم اژدها ساختی
        یکی را به ابر اندر انداختی
        دو دل پر ز کینه، یکی دل به جای
        برفتند هر سه به پرده‌سرای
        سخن چه عرضه کنم با جماعتی که ز جهل
        ز بانگ خر نشناسد نطق عیسی را...
        لازم است جهت توضیح و تکمیل مطالب درسی، این مقوله ادبی را بیشتر تبیین کنیم. پس از ذکر اهمیت، تعریف و انواع تضاد هریک از نمونه‌های یاد شده را در جای خود تضادیابی خواهیم کرد.
         اهمیت تضاد
        همة ما در لحظه لحظة زندگی خود با تضادها، تعارض‌ها و کش‌مکش‌های درونی و بیرونی مواجهیم. گویی اساس هستی و به تبع آن زندگی آدمی حول محور این تضادها در حرکت است. تضادهایی که از سرشت گردان و پویایی آدمی، طبیعت رو به تحول و تکامل جهان و دستگاه بسیار پیچیده و پر رمز و راز فلسفة حاکم بر هستی منبعث می‌شود و ای‌بسا حاصل برخورد هرکدام از آن‌ها باعث سرگشتگی و بی‌قراری آدمی شده است و گاهی باعث رشد و بالندگی و دمیدن روح زندگی و حتی یأس و رمیدن از زندگی.
        لذا سرچشمة بیشتر تضادها، تقابل‌ها و ناسازهایی که در اخلاق، رفتار، گفتار و کردار آدمی بروز می‌کند ناشی از هم‌جواری و پیوستاری جسم و جان است که ابعاد وجود ما را تشکیل می‌دهد و از این دو بُعد سرشتینه و گسست‌ناپذیر در حوزه‌های مختلف تعابیر گوناگونی نظیر نفسانی، جسمانی، خاکی، دنیوی، مادی و... برای (جسم) و در مقابل آن رحمانی، روحانی، آسمانی، ملکوتی و... برای (جان) برساخته‌اند.
        بدون شک خمیرمایه و مبانی اولیه و اساسی ادبیات ناب به‌ویژه ادبیات عرفانی برپایة برخورد دو گوهر جسم و جان سرشتینه و استوار گردیده است که نتایج حاصل از آن برخورد، تصویرسازی شگرف و تأمل‌برانگیز و معماگونه آرایة تضاد را به وجود آورده است. تأکید می‌کنیم که نتایج برخورد آن‌ها باعث ایجاد تضاد می‌شود نه صرفاً به کار بردن دو واژة متضاد. به طور مثال بین «شب و روز» در این بیت سعدی تضاد ایجاد نشده است و نمونه‌هایی از این قبیل:
        شب و روز در بند زر بود و سیم
        زر و سیم در بند مرد لئیم
        همان‌گونه که دو گوهر جسم و جان ذاتاً متضاد یک‌دیگر نیستند بلکه امیال و کشش‌های آن‌هاست که موجب تضاد شده است، به قول مولانا:
        این‌سو کشان سوی خوشان وان سو کشان با ناخوشان
        یا بگذرد یا بشکند کشتی در این گرداب‌ها
        یا تمثیل زیبا و پرکش‌مکش «مجنون و ناقة» مولانا که آینة تمام‌نمای تضادهاست. و در سراسر ادبیات کم نیستند اشعاری که خمیرمایة آن‌ها را چنین تضادهایی تشکیل می‌دهند.1
        استاد شفیعی‌کدکنی در مجموعه مقاله‌ها و یادداشت‌های خود می‌نویسد: «این گره زدن جوانب متناقض وجود انسان و در کنار یک‌دیگر حفظ کردن آن‌ها، بزرگ‌ترین عامل توفیق حافظ است.»
        این‌جاست که کارکرد آرایه‌های ادبی به‌ویژه ایهام، تشخیص، تناسب و از همه مهم‌تر تضاد در نظم و نثر صرفاً جنبة زیباآفرینی و تفنن ادبی آن‌ها نیست و نباید فقط به جنبة بلاغی آن‌ها توجه کرد.
        استاد شفیعی‌کدکنی در مقالة «طنز حافظ» در مورد این بیت حافظ می‌نویسد:
        کرده‌ام توبه، به دست صنم باده‌فروش
        که دگر می نخورم بی‌رخ بزم‌آرایی
        «در این بیان طنزآمیز و شگفت‌آور او، چندین نوع تناقض یا تضاد به یک‌دیگر گره خورده است (و این از نوع صنعت تضاد، که در کتب بدیع مورد بحث قرار گرفته است، نیست و درحقیقت ربطی به آن صنعت ندارد) از کتاب «این کیمیای هستی، ص 118».
         انواع تضاد
        1. تضاد واژه‌ای
        آن است که سخنور واژه‌هایی را در سرودة خویش به‌کار ببرد که در معنا با یکدیگر ناسازند. نمونه را، از فرخی:
        دوستان و دشمنان را از تو روز رزم و بزم
        شانزده چیز است بهره، وقت کام و وقت کار:
        نام و ننگ و فخر و عار و عز و ذل و نوش و زهر
        شادی و غم، سعد و نحس و تاج و بند و تخت و دار2
        تضاد خود نوعی مراعات نظیر است زیرا یکی از روابط اشیا و امور با هم رابطة تضاد دارند.
        سعدیا از روی تحقیق این سخن نشنیده‌ای
        هر نشیبی را فراز و هر فرازی را نشیب
        «سعدی»
         2. تضاد ترکیبی (اضافی/ وصفی)
        اگر طرفین تضاد به صورت ترکیب اضافی یا وصفی (یا حتی مقلوب آن‌ها) در کلام، هنرمندانه ظاهر شده باشد، تضاد ترکیبی نام دارد.
        هست تریاک رضاش از دم فردوس چنانک
        ز هر خشمش ز سموم سقر آمیخته‌اند
        «خاقانی»
        تریاک رضا # زهر خشم
        دم فردوس # سموم سقر
        می‌بینیم که تریاک ضد زهر و رضا مخالف خشم و دم و نسیم ضد سموم (باد داغ) و فردوس و بهشت مقابل سقر و جهنم است.3
        ای پدر، کوتاه خردمند به از نادان بلند.
        «گلستان، ص 51، یوسفی»
        به شگرد زیبا و جذاب سعدی که با اندک جابه‌جایی دست به تضادسازی و سجع‌آفرینی زده است و استادی خود را در کلام نشان داده، توجه شود.
        آن شنیدی که لاغری دانا
        گفت باری به ابلهی فربه
        اسب تازی اگر ضعیف بود
        همچنان از طویله‌ای خر به4
        آنچه نتوان نمود در بن چاه
        بر سر قلة جبل منهید
        «خاقانی»
        3. تضاد عدد و معدود: تضاد بین واژگان به کمک عدد ایجاد و برجسته می‌گردد.
        ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند.
        «گلستان»
        چه باشد گر خورم صد سال تیمار
        چو بینم دوست را یک روز دیدار
        اگر یک روز با دلبر خوری نوش
        کنی تیمار صد ساله فراموش
        «اسعد گرگانی»
        جوی مشک بهتر ز یک توده گل
        «سعدی»
        به یک کرشمه که نرگس به خودفروشی کرد
        فریب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت
        «حافظ»
         4. تضاد مجازی‌ـ کنایی
        اگر طرفین تضاد در معنای قاموسی و حقیقی خود مخالف هم نباشند بلکه در معنای مجازی با یکدیگر مخالف باشند تضاد مجازی نام دارد.
        چو آهنگ رفتن کند جان پاک
        چه بر تخت مردن، چه بر روی خاک
        تخت مجازاً (قدرت و ثروت) # خاک مجازاً (فقر و تهی‌دستی)
        «گلستان، ص 59، یوسفی»
        دو دل پر ز کینه، یکی دل به جای
        برفتند هر سه به پرده‌سرای
        دل به جای داشتن کنایه از آرام و قرار داشتن که مقابل آن دل پر از کینه داشتن است.
        یکی را دم اژدها ساختی
        یکی را به ابر اندر انداختی
        مصراع اول کنایه از به مخاطره افکندن و بی‌مقدار و خوار کردن است و مقابل آن مصراع دوم کنایه از جایگاه رفیع دادن.
        «بسیاری از صناعات در صورتی زیبا هستند که با مجاز و استعاره و تشبیه توأم باشند وگرنه به تنهایی زیبایی چندانی ندارند. از آن جمله‌اند تضاد، مراعات نظیر و تلمیح. مثال برای تضادی که با استعاره توأم است:
        ای که با زلف و رخ یار گذاری شب و روز
        فرصتت باد که خوش صبحی و شامی داری
        «حافظ»
        که وجود تضاد در مصراع اول بین شب و روز چون دارای جنبة مجازی نیست زیبایی چندانی ندارد اما در تضاد بین صبح و شام که دو استعاره‌اند و اولی به معنی چهره و دومی به معنی زلف است زیبایی خاصی دیده می‌شود. این‌گونه تضادها را می‌توان تضاد مجازی و استعاری نامید.»
        (دربارة ادبیات و نقد ادبی، آقای دکتر فرشیدورد، ص 137)
         5. تضاد نمادین
        آن است که هنرمند به کمک نمادها و معانی رمزی بین واژگان تضاد برقرار کرده است.
        سخن چه عرضه کنم با جماعتی که زجهل
        زبانگ خر نشناسد نطق عیسی را
        «ظهیر فاریابی»
        خر نماد جسم و عیسی نماد روح است. در این صورت بین آن‌ها تضاد ایجاد شده است.
        نمایندة شب به روز سپید
        گشایندة گنج پیش امید
        «فردوسی»
        شب نماد بیداد و روز نماد داد است. شب تاریک بیداد را به روز روشن عدل و داد بدل کرده و گنج را در برابر انسان آرزومند (در برابر چشم‌داشت افراد) گشوده است.
        کس نیاید به زیر سایة بوم
        ور همای از جهان شود معدوم
        «سعدی»
        بوم نماد بدبختی و هما نماد خوشبختی است.
        من آن مورم که بر پایم بمالند
        نه زنبورم که از دستم بنالند
        مور نماد بی‌آزاری و زنبور نماد آزاررسانی است.
        بر این دشت هم دار و هم منبر است
        که روشن جهان زیر تیغ اندر است
        «فردوسی»
        دار رمز مرگ، شکست و ناکامی‌ست و منبر رمز زندگی، پیروزی و کام.
         6. تضاد مرکب
        آن است که هنرمند برای عادت‌ستیزی و برانگیختن عواطف و برجسته‌ساختن مقصود خود، دو امر ناسازگار را در موضوع واحد جمع می‌کند. به عبارت دیگر حکمی را مقابل حکم دیگر آوردن.
        برای مثال: تفسیر و تصویرسازی سعدی از واژة «ریاکار» را در بیت زیر ملاحظه کنید.
        ای هنرها نهاده بر کف دست
        عیب‌ها را گرفته زیر بغل
        «سعدی»
        فرو فشردة این بیت سعدی «ای ریاکار» است. می‌بینیم که سعدی چه‌قدر استادانه این ویژگی‌ها را به کار گرفته است:
        1. مستقیماً پند و اندرز نداده است.
        2. هر کسی از هر حوزه و گروهی می‌تواند مخاطب او باشد= دعوت همگانی.
        3. واژة کلیشه‌ای «ریاکاری» با هنرمندی تمام تبیین کرده است.
        4. شیرینی و اثرگذاری کلام را بالا برده است.
        شگرد او در این هنرنمایی، حاصل جمع اضدادی‌ست که در قالب دو تصویر زیبا به نظم کشیده است. بسیاری بی‌حاصل است اگر بگوییم سعدی دو واژة «هنر و عیب» و «کف دست و زیر بغل» را مقابل هم آورده است.
        برخی از واژگان نظیر ریاکاری، یک‌رنگی، عدالت، آزادی و... در اثر تکرار زیاد آن‌چنان عادت ذهن گردیده‌اند که بار معنایی و رنگ خود را باخته‌اند و چه‌بسا محدود به یک قشر و حوزه‌ای خاص‌ـ مثلاً حوزة اخلاقیات‌ـ شده‌اند. که هنرمند از راه تفسیر شاعرانه و تصویرگری به این قبیل واژگان حلاوتی تازه می‌دهد و آن‌چنان تأثیر کلام خود را ارتقا می‌بخشد که سحر سخنش مایة جذب ذهن و گره خوردن سخن با ضمیر آدمی می‌شود و شاید بتوان گفت همزاد و همذات واژگان، معنای مخالفی نهفته است که هنرمند آن را کشف می‌کند و از راه تفسیر و تصویر هنری در قالب دو امر ناسازگار، آن معانی را نمایان می‌کند.
        مثال‌های دیگر:
        خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
        دیو چو بیرون رود فرشته درآید
        این دو امر متضاد در مصرع دوم تفسیری‌ست شاعرانه از یک‌رنگی یا صداقت5
        و دیو را با فرشته و بیرون رفتن را با درآمدن جداگانه متضاد دانستن، ارزش هنری کلام حافظ را می‌کاهد.
        به دست آهن تفته کردن خمیر
        به از دست بر سینه پیش امیر
        این دو امر ناسازگار تفسیری است از آزادگی.
        گهی بر طارم اعلا نشینم
        گهی در پیش پای خود نبینم
        این دو امر ناسازگار تفسیری است از بی‌ثباتی یا حالات آدمی.
        تو مو بینی و مجنون پیچش مو
        تو ابرو، او اشارت‌های ابرو
        این امور ناسازگار هم تفسیری‌ست از تفاوت دید.
        حافظم در مجلسی، دردی کشم در محفلی
        بنگر این شوخی که چون با خلق صنعت می‌کنم
        این دو امر ناسازگار تفسیری است از رندانگی.
         7. تناقض/ متناقض‌نما/ پارادوکس
        متناقض‌نمایی در بلاغت بیانی ظاهراً متناقض با خودیابی معنی است که دو امرت متضاد را با یکدیگر جمع کرده باشد اما در اصل دارای حقیقتی است که می‌توان از راه تفسیر یا تأویل به آن دست یافت.
        در واژه‌نامة هنر شاعری آمده: «پارادوکس در زبان انگلیسی به معنی گفتة مهمل‌نما، گفتة متناقض و نیز به معنی عقیده و بیانی است که با عقاید مورد قبول عموم، تضاد دارد و در اصطلاح، کلامی است که در ظاهر حاوی مفهومی متناقض است، به‌طوری که در وهلة اول پوچ و بی‌معنی به‌نظر می‌آید، اما در ثبت معنی پوچ ظاهری آن حقیقی نهفته است و همان تناقض ظاهری مفهوم جمله، باعث توجه شنونده یا خواننده و کشف مفهوم ز یبای پنهان در آن می‌شود.
        از تهی سرشار
        جویبار لحظه‌ها جاری‌ست
        «اخوان ثالث»
        جایی که نان گرسنه شد و آب تشنه زیست
        «شفیعی‌کدکنی»
        ویژگی‌های متناقض‌نما:
        1. بیانی که ظاهراً متناقض با خود یا مهمل است.
        2. دو امر متضاد را جمع می‌کند.
        3. در اصل دارای حقیقتی است.
        4. از راه تفسیر یا تأویل می‌توان به آن حقیقت دست یافت.
        گاهی مفهوم یک جمله پارادوکسی خلاصه و فشرده می‌شود و به صورت ترکیبی در می‌آید که در عین حال حاوی دو مفهوم متناقض است. تصویرهایی را که از این ترکیب‌ها حاصل می‌شوند، تصویرهای پارادوکسی یا ترکیب‌های پارادوکسی می‌نامند. ترکیب‌هایی مانند درد بی‌دردی، رنگ بیرنگی، سکوت رعدآسا، اندوه دل‌انگیز، نفرت عاشقانه.
        هر آدمی را در جهان آورد حق در پیشه‌ای
        در پیشة بی‌پیشگی کرده‌ست ما را نامزد
        خمش کردم، زبان بستم ولیکن
        منم گویای بی‌گفتار امشب
        نتیجه این که کارکرد آرایه‌های ادبی فراتر از حوزة بلاغت و زیبایی‌آفرینی است و باید هرکدام از آن‌ها را، حتی در قالب یک مقاله، تشریح و تبیین کرد.
         پی‌نوشت‌ها
        1. رک: مثنوی معنوی، دفتر سوم داستان تنازع مجنون باناقه، بیت 1533 به بعد و دفتر ششم بیت 36 به بعد.
        این جهان جنگ است کل چون بنگری
        ذره با ذرن چو دین با کافری
        2. تعریف و نمونه از کتاب «بدیع» دکتر کزاری است.
        3. تعریف و توضیح این قسمت را با اندک تصریف از کتاب «قصیده فنی» وام گرفته‌ام. ایشان این نوع تضاد را مرکب دانسته‌اند که از نظر دستوری خالی از اشکال نیست. نگارنده عنوان آن را تضاد ترکیبی اختیار کرده است تا با اصطلاحات دستوری سازگار باشد.
        4. طویله‌ای خر (یک طویله خر)= عدد + ممیز+ اسم، را می‌توان جزء عدد و معدود، گرفت.
        5. البته از این بیت و ابیاتی نظیر آن برداشت‌های دیگری نیز می‌توان کرد.
         منابع
        1. احمد سلطانی، دکتر منیره، قصیدة فنی، انتشارات کیهانی، 1370.
        2. شفیعی‌کدکنی، دکتر محمدرضا، این کیمیای هستی، به کوشش ولی‌الله درودیان، چاپ دوم، تبریز، انتشارات آیدین، 1385.
        3. کزاری، دکتر میرجلال‌الدی، بدیع (زیباشناسی سخن فارسی)، چاپ اول، نشر مرکز، 1373.
        4. فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، به کوشش مهری بهفر، دفتر یکم، چاپ نخست، انتشارات هیرمند، 1380.
        5. فرشیدورد، دکتر خسرو، دربارة ادبیات و نقد ادبی، ج اول، چاپ اول، تهران، امیرکبیر، 1363.
        6. مقدادی، دکتر بهرام، فرهنگ اصطلاحات نقد ادبی از افلاطون تا عصر حاضر، چاپ اول، تهران، فکر روز، 1378.
        7. مولوی، جلال‌الدین، مثنوی معنوی، به اهتمام نیکلسون، چاپ دهم، تهران، امیرکبیر، 1366.
        8. میرصادقی (ذوالقدر)، میمنت، واژه‌نامة هنر شاعری، چاپ اول، تهران، کتاب مهناز، 1373.

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۶۸۷۲ در تاریخ يکشنبه ۲۲ فروردين ۱۳۹۵ ۰۸:۰۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        علیرضا کاشی پور محمدی
        يکشنبه ۲۲ فروردين ۱۳۹۵ ۰۶:۴۵
        آفرین و خسته نباشید
        بسیار لذت بردم
        خندانک خندانک خندانک
        صفیه پاپی
        يکشنبه ۲۲ فروردين ۱۳۹۵ ۰۷:۳۰
        بسیاار عااالی خندانک خندانک خندانک
        محمودرضا رافعی (رافع)
        يکشنبه ۲۲ فروردين ۱۳۹۵ ۱۵:۰۶
        \" برای دلبستن باید دلت را به دلش گره بزنی \"
        یکی زیر ... یکی رو ... مادر بزرگم میگفت :
        \" قالی دستبافت مرگ ندارد \"استاد بزرگوارم ، دست نوشته های شما مرگ نداره ، بسیار زیبا و عمیق و خواندنی ، سپاس خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        يکشنبه ۲۲ فروردين ۱۳۹۵ ۲۰:۰۱
        بادرود..وسپاس
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2