گفتگو
با سلام و ادب
سوالم این است
که وقتی سربازان خدا را می خواندم شبهه ای در ذهنم آمد
سربازان خدا افراد مطیع و فرمان بردار حضرت حق اند ولی آیا شیطان هم مطیع امر خداست که وظیفه جدا کردن خبیث از طیب را در این دنیا بر عهده دارد؟
اگر صلاح می دانید تشریح نمایید
--
سلام
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ کَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیَاءَ مِن دُونِی وَهُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا ﴿الکهف: ٥٠﴾
وَإِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلَىٰ یَوْمِ الدِّینِ ﴿ص - ٧٨﴾
ابلیس خرده هوشی داشت وبه خاطر همان خرده هوش مامور به تکلیف شد.
آنگاه ازفرمان حق ابا ورزید. وکافرشد. حرفهایی هم زد که به تهدید علیه آدم ختم شد
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَىٰ وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ ﴿البقرة: ٣٤﴾
گفت که من سعی میکنم تا آدمیت را اغوا کنم...
قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَلَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿الحجر- ٣٩﴾
حسود وخودشیفته شد.
خودشیفتگی و حسادت دشمنی می آورد
قسم خورد که اغوا کند
قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿ص ٨٢﴾
وآنگاه دشمنی اش را برای بشر آشکارکرد
ان الشیطان للانسان عدو مبین (یوسف5)
برای انسان شیطان دشمنی آشکاراست.
وخودش هم چندین بارگفت من ازآدم وآدمی زاده خوشم نمیاد.
وَقُل لِّعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوًّا مُّبِینًا ﴿الإسراء: ٥٣﴾
اما خدا دوست انسان وبلکه عاشق انسان است/
قُلْ إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ
منتهی حرکت شیطان دربدترین حالت برای خدا قابل فیلتر شدن هست
او انسان را می فریبد وخدا وند انسان رااز فقر فکری وذهنی وعاطفی واقتصادی دور نگه می دارد
انسان زیرکی که با بلایی بنام شیطنت ابلیس آزمایش می شود می فهمد که کید شیطان ضعیف هست
فَقَاتِلُوا أَوْلِیَاءَ الشَّیْطَانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا ﴿النساء: ٧٦﴾
طبیعی است لجبازی شیطان بخاطر خودشیفتگی اش بود وهست وهمین آثار درانسان قابل تعمیم است واگر انسانی خود را از مس ولمس شیطان وخبط های موازی با ابلیس دورنگه دارد دررنج وعذاب وبلایا گرفتار نمی شود
اگر شیطان برقلب و بدن وروح انسان مس کند واورا لمس کند اوراازحیز انتفاع عقل واحساس خارج میکند
کسی که ربا می خورد.
کسی که ریا می کند.
کسی که زنا می کند و...
وکسی که به رفتار وپندارزشتش شیفتگی دارد وآنرا انحراف نمی پندارد مورد لمس شیطان واقع شده است
- الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَن جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَانتَهَىٰ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿البقرة: ٢٧٥﴾
- إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ ﴿الأعراف: ٢٠١﴾
شیطان دل آدمی را برای طواف می پسند ولمس ومس کردنش را دوست دارد.
تسلط شیطان بر قلب هایی که استیلا می یابد بارز است
رسول خدا صلی الله علیه و آله :
لولا أنَّ الشَّیاطینَ یَحُومونَ على قُلوبِ بَنی آدمَ لَنَظَروا إلى مَلَکوتِ السَّماءِ؛
اگر شیاطین، گرد دلهای آدمیان نمی چرخیدند، هر آینه آنان ملکوت آسمانها را مى دیدند.
المحجّة البیضاء : ج2، ص125
شیطان عجیب به دل بشر علاقه دارد ودرصدد جلب محبت بشر است.
وقتی دلی را برای خود مسکن گزید وتصاحب کرد سربازان جدیدش را به سرپرستی او انتخاب می کند
انما سلطانه علی الذین یتولونه والذین هم مشرکون (نحل100)
الزامی ندارد که ابلیس دنبال سربازانی از جنس وطبقه وشغل خاص باشد.
او گرانیگاه ها وشرائط پیش برنده واستراتژیک خود را نیاز سنجی می کند وازمیان انسیان برای خود نماینده ی عالی می گمارد.
گاه ازطبقات تاثیر گذار علما یارمی گیرد که نمادشان اهل ریا وخشک مغزی وقشریگری و تزویر است. وگاه از طبقه ی متمولین واهل زر وگاه از طبقه حکام وامرا واهل زور.
برای هرطبقه ی محروم وغنی برنامه ها ونرم افزارهای مهندسی شده خاص خود را دارد.
شیطان گاه آدمی را به فقر اعتقاد واقتصاد دعوت می کند وگاه انسانیت را از فقر می ترساند واورااز نیکی وبخشش برحذر می دارد
حسابگری شیطان چنان عمیق وسازمانی است که بایدگفت بدون برهان وپناه خدا محال است هیچ یوسفی ازچاه نقشه های شطان برهد.
میشود گفت به دلیل علاقه انسان به کالبد خاکی اش تولای بشر بیشتر به حب ولایت شیطان گرایش دارد. زیرا پایه حرکت شیطان برای اغوای بشر حیوانیت خواهی اوست.
انسانی که به بهشت ازمنظرحورالعین وتصاحب جنسی اش برحور شیفته می شود پس غالب عباداتش می تواند گناه وحیوانیت خواهی وحتی شرک باشد
به گمان من این طرز اعتقاد ومطالبه ی بهشت که ثواب را بخاطر جاودانگی حیوانیت خود بخواهد خودش کفر آوراست.
معمولا اینگونه از اهل عباد طایفه ی ظاهربین وقشریگرا وسفیه و خشن محسوب می شوند.
اینها همانهایی هستند که همراه کمربند انتحاری باخود قاشق وچنگال می بندند تا دربهشت ناهار وشامشان را باابزار دنیوی میل کنند
این گونه از جانوران ویروس هوا هوس دنیوی خود را به بهشت هم سرایت می دهند.
بهشت جای عذر وبهانه وبازی درآوردن نسیه طلبیدن نیست
بقول مرحوم شهید بهشتی :
" بهشت را به بها بدهند و به بهانه ندهند
بهشت سعادت، بهشت عزت، بهشت حاکمیت اسلام را با بهای سنگین پرداخت می کنند
أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا یُفْتَنُونَ (٢/عنکبوت)"
شیطان هم محبت دارد. وبلد است کارهای مهم وشاق وخارق العاده ای انجام دهد تا شیرینی گناه واشتباه را درکام انسان شیرین کند ویااینکه نظر زیرکان حسابگررا بخود جلب کند.
عمده گرفتاری های بشر که از شیطان ناشی می شود موقتی است. وایوب نبی آن بلایا را لمس کرده است.
وَاذْکُرْ عَبْدَنَا أَیُّوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ ﴿ص: ٤١﴾
اما اگر انسان درمعرض تعارض وتعرض با شیطان واقع شد طبعا راه برای فرارش بازاست
به خدا پناه ببرد وخود را مطابق با نقشه ی اصلی فرمایش خدا از ابلیس دور نگه دارد.
خدا هم مدافع اهل باور هست. وبرایش دفاع واعلان جنگ هم میکند. لشکر فرشتگان می فرستد ویاریش می کند
شیطان بدون آنکه بخواهد وتوانایی اش را داشته باشد اغلب ابزار سنجش ویا سنگ محک خدا برای تعیین مرغوبیت جنس بشر بمنظور امتیاز گیری هایش واقع می شود
واینگونه است که شیطان خود در کمین خداست.
وَمَکَرُوا وَمَکَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ ﴿آلعمران: ٥٤﴾
نقشه ی راه خدا این است که شیطان را ازانسان دورنگه دارد. وعقل و خرد قدسی بشر را با سنگ محک شیطان، مورد آزمایش قرار دهد
واین انسان است که باید به خدا پناه ببرد و از خبط وخطا وبزه خودرا دور نگه دارد
تاگوشش شنونده ی نسیم حق باشد وچشمش بینای اسرار گردد ودست ودل وزبانش پذیرای اجرای احکام حضرت رحمان قرار گیرد.
چشم وگوش وزبان ودست وپا را نباید آلوده به نجاست سمعی وبصری ومال حرام و....قرار داد
نشنود آن نغمهها را گوش حس کز ستمها گوش حس باشد نجس - مولانا
لوازم احساس ولمس را نباید به شیطان واگذارکرد تا آن را بیالاید
راه حس راه خران است ای سوار. ای خران را تو مزاحم شرم دار.- مولانا
هرچشم وگوشی نمی تواند شنوا وبینای اسرار حق باشد
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی, گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش - حافظ
ازاین سبب دم انسان مقدس است وشیطان را یارای مقابله با دم انسان نیست هرگز.
وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا ﴿الإسراء: ٧٠﴾
هرنفس پارسا ذکر بقاهست ویار
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا
﴿الأحزاب: ٧٢﴾
والی الله المصیر
24 آبان 1394
حمید رضا ابراهیم زاده
*تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ است
در اینکه شیطان شر و سیاهی و پلیدی مطلق است شکی نیست شیطان قسم خورده و گمراه کننده بشر است و دشمن خدا و مومنان و هر گز وظیفه از سمت خدا ندارد که عبادالله را گمراه کند. اما در مورد قرین بحث های زیادی است که مطالبی از نت پیدا کردم قرار می دهم شاید کمکی نماید
++++++ +++++++
قرین در قرآن کریم به چه معنا است؟
در آیات متعددی از قرآن مجید واژۀ «قرین» در سیاق های مختلف وارد شده است؛ از جمله در آیۀ 38 سورۀ نساء که می فرماید: «وَمَن یَكُنِ الشَّیْطَانُ لَهُ قَرِیناً فَسَاء قِرِیناً»، یا در آیۀ 51 صافات می فرماید: «قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ إِنِّی كَانَ لِی قَرِینٌ»، همچنین در آیۀ 36 سورۀ زخرف می فرماید: «وَمَن یَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ». دوباره در همین سوره و در آیۀ 38 آمده است: «... فَبِئْسَ الْقَرِینُ». همینطور در سورۀ ق آیۀ 23 می فرماید: «وَقَالَ قَرِینُهُ» و بالاخره در همین سوره و در آیۀ 27 می خوانیم: «قَالَ قَرِینُهُ رَبَّنَا مَا أَطْغَیْتُهُ...» سؤال این است که منظور از قرین در این آیات چیست؟
پاسخ اجمالی
واژه «قرین» از ریشه «قرن» در لغت به رفیق، همنشین، و همراهی که به انسان نزدیک است، معنا می شود.[1]
این معنا با توجه به عبارات پیرامونی آن، مصادیق خود را پیدا می کند؛ از این رو است که در قرآن کریم، در آیه ای شیطان مصداق «قرین» ذکر شده است: «و آنها كسانى هستند كه اموال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مى كنند، و ايمان به خدا و روز بازپسين ندارند (چرا كه شيطان، رفيق و همنشين آنهاست) و كسى كه شيطان قرين او باشد، بد همنشين و قرينى است».[2]
و در جایی دیگر فرشته: «وَ قالَ قَرينُهُ هذا ما لَدَيَّ عَتيد»؛[3] فرشته همنشين او مىگويد: اين نامه اعمال او است كه نزد من حاضر و آماده است.
و در جای سوم مصداقش دوست و رفیق است: «قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّي كانَ لي قَرين*يَقُولُ أَ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُصَدِّقين....»؛[4] كسى از آنها مىگويد: «من همنشينى داشتم كه پيوسته مى گفت: آيا (به راستى) تو اين سخن را باور كردهاى كه وقتى ما مُرديم و به خاك و استخوان مبدّل شديم، (بار ديگر) زنده مى شويم و جزا داده خواهيم شد؟!
شایان توجه است که اگرچه در قرآن کریم، در اکثر موارد استعمال قرین، معنای «همراه بد» مصادیق آن بوده، اما لزوماً نمی تواند معنای قرین، همراه و همنشین بد باشد؛ چرا که در متون روایی به همنشین خوب نیز قرین اطلاق شده است. مانند این روایات:
1. «نعم القرين الدين»؛[5] بهترین همراه دین است.
2. «عليك بالعفة فإنها نعم القرين»؛[6] عفت و پاک دامنی پیشه کنید که بهترین همراه و مصاحب است.
3. «... وَ نِعْمَ الْقَرِينُ الرِّضَی»؛[7] بهترین رفیق و همراه رضایت خداوند است.
[1]. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج 5، ص 147، واژه «قرین»؛ قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 5، ص 310، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1371 ش.
[2]. نساء، 38.
[3]. ق، 23.
[4]. صافات، 51- 53.
[5]. تمیمی آمدی، عبد الواحد، غرر الحکم و درر الکلم، ص 85، دفتر تبلیغات، قم، 1366ش.
[6]. همان.
[7]. نهج البلاغة، ص 469، دار الهجرة، قم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هوالحکیم
بزرگی می گفت زمانی که کسی بخواهد در راه خدا قدم بردارد و کار خدایی کند شیاطین حول او جمع می شوند تا کار او انجام نشود.
بنده می گویم این شیاطین می خواهند کار نیک را فاسد کنند و حتی اگر انجام شد هم، ثمره اش فاسد شده باشد.
خداوند حکیم در آیه 36 سوره زخرف آورده است:
وَمَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمَنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ
کسیکه از ذکر (خدای) رحمان روی گرداند برای او شیطانی را می گماریم تا قرینش باشد.
و در آیه 112 سوره انعام آورده است:
وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الإِنسِ وَالْجِنِّ...
و این گونه برای همه انبیاء دشمنانی از شیاطین جن و انس قرار دادیم.
می توان از این دو آیه نتیجه گرفت که در دو حالت شیاطین به انسان رو می کنند و در یک حالت شیاطین قرین انسان می شوند.
در حالت اول اگر انسان خیلی خوبی باشی (جمله اول مطلب) حتی در حد نبی، دشمنانی از شیاطین پیدا می کنی.
در حالت دوم وقتی از خدا هم رو گردانی شیطان دیگر دشمنت نمی شود! می شود قرین. انسان قرین پست ترین و متعفن ترین و مغضوب ترین موجود هستی خواهد شد.
در امروز ما کم نیستند افرادی که (بخوانید علما، امرا، اساتیدو...) یا شیطان عدوشان شده که طوبی لهم، یا شیطان قرینشان شده.
نکته دیگر این که این مجالست و هم نشینی حب و عطوفت می آورد (تصور کنید حب به مغضوب ترین موجود جهان چه جنی چه انسی) و این حب در نتیجه اش ولایت می آورد و در انتها ما می شویم عبدالشیطان به جای عبدالرحمن.
و این فرد دیگر به ندای هیچ کس گوش نمی کند و نمی فهمد عمل صالحش در راه حق چه طور فاسد شد و حتی نمی فهمد خیرخواهانش که خیر او را می خواهند چرا او را فاسد و منحرف می دانند.
و در انتها وظیفه ما چیست؟
وظیفه ما این است که خود قرین سوء نباشیم برای خوبان روزگار و قرین سوء وجودمان (نفس اماره) را جدا کنیم از خودمان تا عبدالرحمن باشیم نه عبدالنفس
و پناه ببریم به رحمن از قربن سوء، یار بی راه...
منبع نت...
++++++++ ++++++++++
اما من با عقل ناقصم اینطور تصور می کنم که هر انسان هنگام خلقتش قرینی دارد و تنها وظیفه اش برای امتحان ادمیست!! و این قرین ها ما نند انسانها تحث تاثیر شیطان و اعمالش قرار می گیرند و همنشین انسان می شوند و اینجاست که انسانها با این قرین ها امتحان های الهی را پس می دهند. و الله اعلم