کاریکلماتور، گونه ای از نثر معاصر فارسی
عاطفه اسدی / شکوهالسادات تابش
کاریکلماتور گونه ای از نثر معاصر است که برخی از ادیبان آن را به عنوان یک نوع ادبی پذیرفته اند. این واژه را که از دو کلمه ی «کاریکاتور» و «کلمه» مشتق شده است، نخستین بار احمد شاملو در مجله ی خوشه، سال ۱۳۴۷ پیشنهاد كرد و با وجود مخالفت های برخی افراد به علت ساختار جعل شده ی این ترکیب، جای خود را در ادبیات امروز ایران باز کرد. کاریکلماتور گونه ای از طنز ترسیمی و کاریکاتوری است که با واژه ها بیان می شود و انواع گوناگون و موضوع های متنوع اخلاقی، اجتماعی، عاشقانه و... را دربرمی گیرد. پرویز شاپور (۱۳۰۲ـ ۱۳۷۸) پیشگام این نوع ادبی در ایران بوده است و کم کم افراد دیگری نیز در این شیوه قلم زدند که به تفصیل در اصل مقاله به آن خواهیم پرداخت:
پرویز شاپور در اسفند سال ۱۳۰۲ به دنیا آمد. وی لیسانس اقتصاد از دانشگاه تهران داشت. نخستین نوشتههای او در یكی از روزنامههای محلّی اهواز بهنام «فریاد خوزستان» به چاپ میرسید؛ پس از آن مطالب خود را با نام مستعار«مهدخت» و «كامیار» برای روزنامه ی «توفیق» (به سرپرستی حسین توفیق) می فرستاد؛ این نوشتهها در صفحههای «سبدیات» و «دارالمجانین» چاپ میشد.
شاپور از بنیادگذاران مكتب تازهای در طنز است كه شاملو در مجله ی «خوشه» (سال ۱۳۴۷) برای نخستین بار عنوان كاریكلماتور را برای این نوع نوشتهها پیشنهاد كرد و بعدها مورد پذیرش واقع شد. بیژن اسدیپور عنوان "لطیفه ی مصور" را به این نوشتهها اطلاق كرده است؛ اما امروز عنوان كاریكلماتور، عنوان شناخته شدهای است كه همچون یك نوع ادبی معرفی شده است (۱) و پیروان زیادی دارد كه به این شیوه قلم میزنند. پرویز شاپور، پدر كاریكلماتورنویسی ایران، در ۱۵ مرداد ۱۳۷۸ چشم از جهان فرو بست.
واژه ی كاریكلماتور از دو واژه ی كاریكاتور و كلمه مشتق شده و گونهای از طنز ترسیمی بهشمار میرود. کاریکلماتور، کاریکاتوری است كه با واژهها بیان میشود و بهگفته ی پرویز شاپور، كاریكاتوری است كه نوشته میشود.
بنابر تعریف خواجه نصیر از شعر (كلام موزون و مخیل)، میتوان كاریكلماتور را فراتر از تعریف یادشده دانست؛ زیرا كاریكلماتور نوعی موسیقی درونی دارد و عنصر تخیل هم در آن موج میزند. (۲)
انواع کاریکلماتور
هدف از خلق كاریكلماتور، تنها خنداندن مخاطب نیست؛ گاهی كاملا جدّی است؛ از اینرو، میتوان كاریكلماتور را به دو نوع فكاهی و جدّی تقسیم كرد. از نمونههای كاریكلماتورهای جدّی «سكوت عاشق شنیدن است.» و از نمونههای فكاهی «موش، غذای متحرك گربه است.» را می توان نام برد.
نوع جدی كاریكلماتور به چند دسته تقسیم میشود:
۱- شاعرانه: وقتی تصویر گل محمدی در آب افتاد، ماهیها صلوات فرستادند»؛ ۲- دربردارنده ی مضمونی اجتماعی: «سایه ی چهار نژاد، یك رنگ است»؛ ۳- دربردارنده ی موضوعی بدیهی: «زمان حاصل جمع گذشته و آینده است»؛ ۴- گاه بیانكننده ی تصویری ساده است: «پاییز بر فراز بهار، گل پرپر شده نثار میكند.» با این همه؛ وجه مشترك گونههای گوناگون كاریكلماتور، مضمونسازی است. (۳) و (۴)
ساختار کاریکلماتور
نویسنده ی این نوع ادبی، از همه ی امكانات و شگردهای ادبی و شاعرانه استفاده میكند كه از جمله ی آنها میتوان به این موارد اشاره كرد (۵):
۱- تشبیه: «تا چشمت را نبندی، پرنده ی نگاهم به آشیانه بازنمی گردد»؛ ۲- استعاره ی مكنیه: «ستارهها دكمههای تنپوش سیاه شبند»؛ ۳- استعاره ی عنادیه: «دكتر معالج، یك جلسه را صرف صحبت كردن با عزراییل و منصرف نمودن او از گرفتن جانم نمود»؛ ۴- تشخیص: «آب تنبل به دنبال چاله میگردد»؛ ۵- ایهام: «روی قـبرم سنگِ تمام گذاشتم»؛ ٦- آشنایی زدایی: «از همه چیز سیر شدم بهاستثنای صبحانه و نهار و شام»؛ ۷- ضرب المثل: «صورت سیب را با سیلی سرخ نگه میدارم»؛ ۸- كنایه: «حتی مهربانترین قلبها هم خونآشامند.» ۹- حسن تعلیل: «پرنده آنچنان عاشق دیدن آسمان است كه روی آشیانهاش سقف نمیسازد.»
و همچنین امكانات ادبی چون:
۱ـ بازی با كلمات؛ كه در این شیوه، نویسنده از معانی گوناگون یك كلمه برای ساختن تصاویر چندمعنی استفاده میكند: «فوّاره یك عمر نشست و برخاست میكند»؛ شاید این مهمترین شیوه در نگارش كاریكلماتور باشد كه گاه شاپور، بهعنوان سردم دار كاریكلماتورنویسی، چنان در آن افراط كرده كه جملات وی صرفا شكلگرا و بیمعنی شده است؛ مثلا: «نور چراغ قوه را كج كردم»؛ ۲ـ تصویرسازی فیلسوفانه و فرا واقعی؛ شاپور با این شیوه، بهگونهای نو از طنز میرسد كه سبك او را با دیگران متفاوت میكند تا آنجا كه اگر در مورد مسایل جزیی بنویسد، باز در پسِ كلماتش تلقی فیلسوفانهای از هستی نهان كرده است؛ مثلا: «بشر در شبانهروز زندانی است»؛ ۳ـ انتقاد از رفتار و وضعیت؛ «تكان نخوردن مجسمه ی آزادی مرا به شك انداخته است كه نكند آزاد نباشد.»
کارکرد کاریکلماتور
خواننده ی کاریکلماتور باید در مطالعه ی این نوع ادبی درصدد كنار زدن پوستهای كه محافظ اصلی جمله است، باشد تا نتیجه ی لازم را از صرف وقت خود بگیرد. برای فهمیدن جملههای كاریكلماتور باید به افكار و تخیلات اجازه داد كه بعد از مرور هر جمله، به دنیای بكر كاریكلماتور پرواز كنند. درواقع، هر جمله ی كاریكلماتور خواننده را به تفكر در شیوهای خاص و تجربهنشده وادار میكند؛ این جمله ها در جایجای زندگی ما وجود دارند؛ اما یا فاقد ارزش هستند یا مشغله ی ذهنی، اجازه ی توجه به آنها را نمیدهد. كاریكلماتور همچون درختی است كه هر روز آن را گذرا میبینم؛ ولی توجهی به آن نداریم؛ همچون واقعیتی است كه به آن عادت كردهایم و در نظرمان كوچك است.
كلمات در بستر كاریكلماتور پیوسته از این پهلو به آن پهلو میشوند تا خواننده خوابش نبرد و برخلاف سبكهای ادبی دیگر كه معانی در لغات نهفتهاند، در این سبك، معانی نقابهایی هستند كه واژهها به صورت خود گذاشتهاند و با آن برای خواننده شكلك درمیآورند؛ گویا لغات عامیانه به لغات رسمی متلك می گویند و سعی در بیرنگی رسمیت دارند (٦). در این شیوه كلمات چنان خود را جمعوجور میكنند که دست و پایشان از جمله بیرون نرود. كاریكلماتورها باعث میشوند كه ذهنهایی كه در بستر باورها و اعتقادات محدود خویش اسیرند، ترك تعصب گویند تا واژهها را از مفاهیم مورد علاقهشان جدا كرده، به نوعی تداعی جدید از هستی برسند (۷).
تفاوت کاریکلماتور با مَثَل و جملات قصار
در نگاه نخست، ممكن است كاریكلماتور شبیه مَثَل یا جملات قصار بهنظر بیاید؛ اما باید گفت تفاوتهایی میان آنها وجود دارد. جملات قصار، كه اغلب از آنِ بزرگانی چون كنفوسیوس و سقرات و ... است، به صورت جداگانه نگاشته نشده؛ بلکه از خلال مقالات و سخنان این بزرگان استخراج شده اند؛ مَثَلها هم اغلب داستانی داشتهاند كه بدان پایان می یافته اند و در طی زمان داستان آنها حذف شده، مَثَلها باقی ماندهاند. میتوان گفت كه چون كاریكلماتور بهصورت جمله یا عبارت مستقل خلق شده و از متن داستان یا مقالهای استخراج نشده است، با سخنان بزرگان و مَثَلها متفاوت است؛ دیگر آنكه، جملات قصار و سخنان بزرگان، اغلب زندگی به تر را آموزش میدهند و جنبه ی اندرز و نصیحت دارند؛ درحالیكه كاریكلماتور اغلب به فكاهه (۸) و در مواردی هم به طنز شباهت دارد؛ به همین دلیل میتوان گفت كه كاریكلماتور از این وجه با مَثَل و سخنان قصار متفاوت است؛ ولی شباهت ظاهری آن را نمیتوان نادیده گرفت؛ تا جایی كه جملاتی از كاریكلماتور بهاندازه ی كلمات قصار تكاندهنده و پنددهنده هستند. (۹)
بررسی کاریکلماتور پرویز شاپور
پرویز شاپور دنیایی از ذهنیتهای تصویری و گاه ادیبانه درباره ی جهان هستی دارد. كاریكلماتورهای او گاه شبیه هایكوهای (۱۰) كوچك است. جملات وی شخصیت دارد؛ شخصیتی برخاسته از نویسنده و نشانگر حضور دایمی او در اثرش. نوشتههای او توجه ما را به محیط اطراف و پدیدههای بیاهمیت آن، مثل سنجاق، گربه، ماهی و... جلب میكند و متوجه میشویم كه این پدیدهها چهقدر حرف برای گرفتن دارند. دنیای او معمولا سیاه و تاریك است؛ دنیایی كه ولادتش نشان از مرگ دارد. «تنهایی» و «مرگ» مضمون های اصلی نوشتههای او را تشكیل میدهند؛ مثال: «مرگ به فاجعه ی تولدم خاتمه داد.» او بارها از مرگ و خودكشی یاد كرده است. «زمان» نیز یكی از مسایل بسیار مهم نزد شاپور است. «ساعت» در كاریكلماتورهای وی بسامد بالایی دارد. او مرتبا امید و روزنه ی امیدواری را به تمسخر میكشد. دنیای او دنیایی وارونه است كه در آن هیچ چیز سر جایش نیست؛ دنیایی پر از آسانسور، گل كاغذی، زباله دانی... . حرفهای او گاه به نقاشی های سالوادور دالی (۱۱) میماند. «اشك» در جملات او بسامد بالایی دارد. بهطور كلی، میتوان گفت كه او یك قالب ثابت در نثر دارد كه همان جملات كوتاه و تصویری است. ذهنیت دوگانه ی شاپور حرکتی مستمر میان تصویر و نوشته دارد؛ گاهی پا را از مرز تخیل فراتر میگذارد و به وهم نزدیك میشود: «درخت از گربه پایین میآید.» كاریكلماتورهای شاپور وقفهای در تصوّر و درك خواننده ایجاد کرده، فاعده های ذهنی او را دچار تناقض میکنند و نخستین تصویری كه به ذهنش میآورَد، خاطرههایی است كه با چشمش دیده است: «گربه از درخت بالا میرود» و نه برعكس؛ آنگاه تصویر بعدی كه كاملا ذهنی است، پیش میآید؛ حالا اگر بهعكس معمول، درخت از گربه پایین بیاید چه؟ پرویز شاپور با علم به آنكه قدرت تصویر و نوشته بهتنهایی چهقدر است، از تلفیق آن ها پدیدهای پدید میآورد كه در آن ـ با رعایت خصلتها ـ هر دو عنصر اولیه (تصویر و نوشته) كنشی دیالكتیك دارد. او با استفاده از كلماتی كه در كلام و گفتار جایگاه متفاوتی دارند، در كنار یكدیگر موقعیتی كمیك و گذرا خلق میكند: «خیاط كاركشته مو را از ماست بیرون میكشد و سوزن را با آن نخ میكند.»
كاریكلماتورهای شاپور زبانگراست و در آن نویسنده قصد انتقال مفهوم ویژه به مخاطب را ندارد؛ بلکه به دنبال راهی برای شگفتی خواننده است: «در ایام پیری سایهام سفید میشود.» سادهنویسی او در نوشتههایش بهمعنای سادهانگاری مخاطب نیست؛ او ساده بودن را همچون روشی برای برقراری ارتباط برگزیده است؛ ارتباطی بی هیچ واسطه ی ماورایی. برای درك آثار او به مطالعه ی تخصصی در ادبیات و هنر نیازی نیست؛ كافی است تفاوت میان پدیدههای سادهای چون گربه، ماهی و سایر عناصر مكرّر را در نوشتههایش درك كرد. (۱۲)
نقاط ضعف و قوت کاریکلماتورهای شاپور
نقاط ضعف
كاریكلماتورهای پرویز شاپور، همچون هر اثر دیگری عیب ها و حسن هایی دارد كه قابل بررسی و توجه است. نقاط ضعفی كه در آثار او دیده میشود، عبارتند از:
۱ـ جملاتی كه فاقد ارزش هنری است و شاید بتوان گفت در حوزه ی كاریكلماتور نمیگنجد و بیشتر به جملهای خبری میمانَد: الف- نور چراغقوه را كج نمودم؛ ب- عاشق سگی هستم كه سر درپی گربه ی پیر نمیگذارد؛
۲ـ پرداختن به موضوعات مكرّر كه گاه به ملالت میانجامد؛ از جمله: گربه، ماهی، سنجاق قفلی، موش و ... : الف- ماهیهای بداخلاق به سگ ماهی موسوماند؛ ب- ماهیها تصور میكنند چهارچهارم زمین را آب گرفته است؛ ج- ماهی بهجای اتوبوس سوار رودخانه میشود؛
۳ـ تركیب ها و لفظ های تكراری مثل: حاصل جمع، در خروجی، در ورودی و... ؛ الف- عاشق ابری هستم كه با حاصل جمع قطرات باران از بستر خشك رودخانه پذیرایی میكند؛ ب- ابر به حاصل جمع قطرات باران قابل تقسیم است؛
۴ـ صورتگرایی و توجه صرف به تناسب كلمات كه باعث خلق عباراتی بیمعنی و صرفا شكلگرا می شود: الف- چشم اقیانوس، آب آمد؛ ب- با هفتتیر آبی خشكسالی را از پا درآوردم؛
۵ـ تعقید معنوی كه گاهی جملات او را نامفهوم میكند: الف- تشنهتر از آن هستم كه سر درپی رودخانه نگذارم؛ ب- كلید سل را به نغمهسرایی صدای پایت شلیك میكنم؛
٦ـ استفاده از یك محتوا و فرم تكراری: الف- ابر عقیم، آرزوی دیدن چتر را به گور میبرَد؛ ب- ابر عقیم، آرزوی دیدن اشكش را به گور میبَرد؛ ج- ابر عقیم، آرزوی گریستن را به گور میبَرد.
نقاط قوت
۱ـ خلق سبكی نوین در ادب فارسی كه به دلیل استقبال از آن، همچون سبكی موفق ارزیابی میشود؛
۲ـ نوعی پیچیدگی كه شگفتی خواننده را به همراه دارد و پس از كشف معنا، موجب لذت خواننده میشود؛
۳ـ آثار شاپور نگاه خواننده را به هستی تغییر میدهد؛ بهگونهای كه پدیدههای عادی و روزمره رنگوبویی دیگر و آنچه بیارزش جلوه میكرد، هویتی تازه می یابد؛
۴ـ پرویز شاپور در برخی از نوشتههایش ایجازی را بهكار برده كه میتواند سرمشق خوبی برای نویسندگان دیگر باشد؛
۵ـ جملات وی اغلب ساده است و مخاطبان میتوانند ـ در هر سطحی كه باشند ـ با آن ها ارتباط برقرار كنند و از آن لذت ببرند؛
٦ـ استفاده ی اغلب به جا و متناسب با موقعیت از كلمات و بار معنایی آن ها و شگردها و امكانات ادبی؛
۷ـ در عصری كه گاهی خواندن یك كتاب از آغاز تا پایان شدنی نیست، كاریكلماتورهای وی كتابی است كه از هرجا كه گشوده شود، قابل خواندن و بهرهگیری است.
برگزیدهای از كاریكلماتورهای پرویز شاپور
*پنج زنبور عسل را با كره خوردم؛ نتیجه: هیچ نیشی بی نوش نیست؛
*ماهی بیش تر از پنجه ی گربه در چنگ آب اسیر است؛
*گربه ی سكوت برای گرفتن واژه ی پرنده كمین كرده است؛
*گل وصیت كرد نوار بلبل را در مقبرهاش پخش كنند؛
*تصویر درخت در حوض افتاد و آبش سر رفت؛
*سوراخ های آب پاش روزنه ی امید گلها هستند؛
*چون قطرات اشكم تمام شده است، میخندم؛
*جسدم را به دكتر معالجم هدیه كردم؛
*باغبان پیر از گل های قالی مواظبت میكند؛
*پرگاری كه دچار اختلال حواس شده؛ بیضی ترسیم نمود (۱۳)
*درباره ی موش حرف زدم؛ تا سروكله ی گربه پیدا شد، حرف هایم پا به فرار گذاشتند؛
*میكروب به تشخیص آزمایشگاه تقاضای تجدیدنظر دارد؛
*معمولن افرادی كه فكری ندارند، سعی میكنند فكرشان را به سایرین تحمیل كنند؛
*ماهی بهخاطر بودن و قطره ی باران بهخاطر نبودن، ساكن آب میشوند؛
*باد، كلاه سر كسی نمیگذارد؛
*گوركن عمرش را در قبرهای گوناگون به خاك میسپارد؛
*عاشق آدم پرچانهای هستم كه با بستن دهانش بهشت را به رویم میگشاید (۱۴) ؛
*گرسنگی، پرنده را از پرواز سیر میكند؛
*عابر بدصدایی كه آواز میخوانَد، شنوندگان را از شنیدن صدایش محروم میكند؛
*ارزش آب، بسته به میزان تشنگی است.(۱۵)
تأثیرپذیری پرویز شاپور از سیبرون
نویسنده ی مقاله ی «تلاشی برای راهیابی به دنیای طنز» (۱٦) میگوید: شاپور و سایر نویسندگانی كه در سبك كاریكلماتور قلم میزنند، تحتتأثیر سیبرون، نویسنده ی فرانسوی، هستند. در اواخر سال ۱۳۴٦، نمونههایی از كتاب دوجلدی این نویسنده با عنوان دفتر خاطرات بدون تاریخ به ترجمه ی پرویز نقیبی در مجله ی فردوسی چاپ شد. كتاب او سرشار از اندیشهها و تصویرهای فلسفی و طنز است. نویسنده ی كتاب معتقد است كه این نوع نوشتهها مثل شكلات درون جعبه میمانَد كه یكی، بعدی را به دنبال میآورد و آدمی متوجه نمیشود؛ فقط موقعی دست از كار خواندن میكشد، كه به سرحد دلبههمخوردگی برسد. بررسی نمونههایی از كتاب سیبرون نشان میدهد كه شباهت زیادی میان كاریكلماتورهای نویسندگان ما و نوشتههای ژیلبرت سیبرون وجود دارد؛ مثال: «كسی كه آخر از همه میخندد، تنها میخندد»، «درحال حاضر، جنگل درختان را پنهان میكند». میتوان گفت اثر سیبرون به مثابه تلنگری است كه نویسندگان كاریكلماتورنویس را به دنیای اندرز دهندگان، مَثَلنویسان و صادركنندگان جملات قصار هدایت كرده است.
تأثیرگذاری شاپور بر نویسنده های پس از خود
پرویز شاپور آغازگر راهی بود كه بهسرعت جای خود را در ادبیات باز كرد و پیروان زیادی یافت. از جمله كسانی كه راه شاپور را دنبال كردهاند، میتوان به این نویسندگان اشاره كرد:
۱- جواد مجابی در كتابِ: یادداشتهای آدم پرمدعا، تهران: بیتا، ۱۳۴۹؛
۲- فریدون تنكابنی در كتابهای: الف) یادداشتهای شهر شلوغ و اندیشهها، نشریه ی پیشگام، تهران: بیتا؛ ب) پیاده ی شطرنج، تهران: نشر پیشگام، بیتا؛
۳- یدالله رؤیایی در كتابِ من گذشته، امضا، تهران: نشر كاروان، ۱۳۸۱؛
۴- نیكدست، حوریه: الف) فراتر از طنز، كاریكلماتورهای نوین، تهران: نشر پیوند نو، ۱۳۷۸؛ ب) طنز آبرفته؛ لبخند مدرنیته، تهران: نشر پیوند نو، ۱۳۸۴؛
كتاب های منتشرشده از شاپور
۱ـ كاریكلماتور ۱، انتشارات نمونه، تهران: ۱۳۵۰؛
۲ـ كاریكلماتور ۲، انتشارات بامداد، تهران: ۱۳۵۴؛
۳ـ كاریكلماتور ۳، با گردباد میرقصم، تهران: انتشارت مروارید، ۱۳۵۴؛
۴ـ كاریكلماتور ۴: همه بر ملاقات آیینه میرویم، تهران: انتشارت مروارید، ۱۳۵٦؛
۵ـ كاریكلماتور ۵، انتشارات پرستش، تهران: ۱۳٦٦؛
٦ـ كاریكلماتور ٦، انتشارات مروارید، تهران: ۱۳۷٦؛
۷ـ كاریكلماتور ۷ : به نگاهم خوش آمدی، تهران: نشر گل آقا، ۱۳۷۸؛
۸ـ كاریكلماتور ۸ : پایین آمدن درخت از گربه، تهران: نشر مروارید، ۱۳۸۲؛
۹ـ فانتزی سنجاق قفلی، تهران: نشر پویش، ۱۳۵۵؛
۱۰ـ تفریحنامه (طرحهای مشترك بیژن اسدیپور و پرویز شاپور)، تهران: نشر مروارید، ۱۳۵۵؛
۱۱ـ گزیده ی كاریكلماتورهای پرویز شاپور، تهران: نشر مروارید،۱۳۷۱.
گزیدهای از كاریكلماتورهای او هم در سال ۱۹۹۱ در آمریكا به چاپ رسیده است. افزون بر این، بخشی از كتاب طراحان طنزاندیش ایران، تألیف ایراندخت محصص نیز به پرویز شاپور اختصاص دارد (۱۷).
كتابشناسی كاریكلماتور
۱ـ ابراهیم شاهی، ابوالفضل: پرسیدن، راه را دورتر میكند، تهران: [بینا]۱۳۸۲.
۲ـ الخاص، هانیبال: من حرف میزنم، تهران: نشر مجال،۱۳۸۳.
۳ـ باقرپور، مجید: سماقستان (كاریكلماتور)، قم: انتشارات مؤسسه ی فرهنگی سماء،۱۳۸۳.
۴ـ پورثانی، محمد: «بهبهانه ی بزرگداشت پرویز شاپور»، مجله ی شباب، سال دوم، شماره ی۱۲.
۵ـ تقی آبادی فراهانی، محمد: وقتی كه واژه ها میاندیشند...!، سمرقند: نشر لنگرود،۱۳۸٦.
٦ـ جوكار، اسماعیل: حلوای عروس، سبزوار: نشر كاوشگر،۱۳۸٦.
۷ـ حسینی، حسن: «بازی با كلمه یا كاریكلماتور»، كار و كارگر، ۱۷ اردیبهشت ۱۳۷۴.
۸ـ حیدری، یعقوب: «نگاهی به كاریكلماتور، تصویر زیبا از كلمات بیریخت»، انتخاب، اردیبهشت ۱۳۸۲.
۹ـ خورشاهیان، هادی: در كلاس دیروقت، تهران: نشر نگار و نیما،۱۳۸۳.
۱۰ـ دانشی، عباس: دو سه خطیها، اصفهان: نشر عتیق عشق،۱۳۸۳.
۱۱ـ درم¬بخش، كامبیز: دفتر خاطرات فرشتهها، تهران: نشر افق،۱۳۸۵.
۱۲ـ ــــــــــــــ : میازار موری كه دانهكش است، تهران: نشر افق،۱۳۸۵.
۱۳ـ رها، ابراهیم: چشمزخم یا دنیای زندونی راهراهه، تهران: نشر حوض نقره،۱۳۸۵.
۱۴ـ زیادلو، حسن: معلم... معلم عزیز، تهران: [بینا]، ۱۳٦۹.
۱۵ـ شاهین، علی رضا: تصویر بیرنگ، تهران: نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،۱۳۸٦.
۱٦ـ شتابیوش، فاطمه: ترافیك در كوچه ی علیچپ، تهران: نشر آوای كلار، ۱۳۸۵ .
۱۷ـ شریف شاهی، محمد: بر دیوار W.C، تهران: نشر سپاهان،۱۳۸۳.
۱۸ـ شفیعی طبرستانی، امیر: سیمای قلم، قم: نشر نسیم حیات،۱۳۸۰.
۱۹ـ شیری، فریاد: ماه مهمان چشمان تو بود، تهران: نشر سفیر علم،۱۳۸۲.
۲۰ـ صنعت پور امیری، حسین: عارفانه با قلم، تهران: نشر سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری،۱۳۷۸.
۲۱ـ صلاحی، عمران: «بهیاد شاپور شاعر»، جهان كتاب، شماره های ۸۵ و ۸٦، شهریور ۱۳۷۸.
۲۲ـ عزیزمحمدی، فاطمه: «كاریكلماتور در وادی قابوس نامه»، آفتاب یزد، ۱۹ فروردین ۱۳۸۵.
۲۳ـ كاریكاتور و كاریكلماتور، تهران: گروه گرافیكی نشر دوایر،۱۳۸۴.
۲۴ـ «كاریكلماتور سی ساله شد بلكه بیش تر...»، كلك، شماره های ۷٦ و ۷۹، تیر و مهر،۱۳۷۵.
۲۵ـ مشتری نمیشوم حتی اگر ماه شوی. (جشنواره ی كاریكلماتور دانش جویان دانشگاه شاهد)، تهران: نشر آوای كلار،۱۳۸۵.
۲٦ـ مجوزی، پاكسیما: «پرویز شاپور رفت، گربهاش تنها ماند»، روزنامه ی ایران، ۲۴ مرداد ۱۳۷۴.
۲۷ـ نبوی، ابراهیم: «پرویز شاپور، دنیای گربه و سنجاق و ماهی ...»، نشاط، ۲۱ مرداد ۱۳۷۸.
پینوشت ها:
۱ـ شمیسا: انواع ادبی، ۲۳۸.
۲ـ شاپور: پایین آمدن درخت از گربه، برگ های ۲۳ تا ۲۴.
۳ـ تفاوت میان موضوع (Subject) و مضمون آن است كه موضوع، اندیشه ی كلی است كه زیربنای داستان یا شعر قرار می گیرد و درونمایه یا مضمون از آن به دست میآید.
۴ـ شاپور: گزیده ی كاریكلماتور شاپور، برگ های ۷ ـ۲۳.
۵ـ حسینپور: كاریكلماتورنویسی، برگ های ۹۸ ـ۱۰۴.
٦ـ نیكدست: «فراتر از طنز، كاریكلماتورهای نوین»، برگ های ۵ ـ۷.
۷ـ همان: ۵ تا ۸.
۸ـ فكاهه در لغت به معنی شوخی و مزاح است و گفتار، كردار و ظاهر شوخیآمیز را گویند. انگیزه ی خنده در فكاهه، نه غرض های شخصی است؛ آنگونه كه در هجو است، نه اصلاح و ارشاد و آنچه كه طنز دنبال میكند. انگیزه ی خنده در فكاهه، همانگونه كه كانت میگوید، هیچ از آب درآمدن یك انتظار طولانی است و بس.
۹ـ سادات اشكوری: «طنز آبرفته، لبخند مدرنیته»، برگ های ۵۵ ـ۵٦.
۱۰ـ هایکو گونهای از شعر غنایی ژاپنی است که معمولن از ۱۷ هجا تشکیل می شود. هایکو، تصویری از تجربه ی شهودی شاعر را بهکمک کم ترین واژگان ارائه می دهد و اثرپذیری شاعر را از موضوع یا تصویری طبیعی می کند.
۱۱ـ نقاش سورئالیست روسی.
۱۲ـ نک به: جلالی: «نقد و بررسی كتاب پایین آمدن از درخت»،۱۳۸۳.
۱۳ـ شاپور: كتاب كاریكلماتور ۲.
۱۴ـ شاپور: كتاب گزیده ی كاریكلماتور پرویز شاپور.
۱۵ـ شاپور: كاریكلماتور، كتاب ششم.
۱٦ـ نک به: شاپور: قلبم را با قلبت میزان میكنم
منابع:
جلالی، رضا: نقد و بررسی کتاب پایین آمدن درخت از گربه، نشریه ی کتاب خانه ی شرق،۱۳۸۳.
حسین پور، علی: کاریکلماتورنویسی، مجله ی رسانه ی دانشگاه (مجله ی علمی فرهنگی روابط عمومی دانشگاه کاشان)
سادات اشکوری، کاظم: «تلاشی برای راه یابی به دنیای طنز، یادی از پرویز شاپور»، نشریه ی آزما، شماره ی پنجم، آبان ۱۳۷۸.
شاپور، پرویز: پایین آمدن درخت از گربه، تهران: نشر مروارید،۱۳۸۲.
ـــــــــــ : گزیده ی کاریکلماتور شاپور، تهران: نشر مروارید، تهران:۱۳۷۱.
ـــــــــــ : شاپور، پرویز: قلبم را با قلبت میزان می¬کنم، تهران: نشر مروارید،۱۳۸۴.
شمیسا، سیروس: انواع ادبی، انتشارات طنز ایران، ج ۱، تهران: فردوس، ۱۳۷۸.
نیک دست، حوریه: «فراتر از طنز، کاریکلماتورهای نوین»، تهران: نشریه ی پیوند نو، ۱۳۷۸.
ـــــــــــــــ : «طنز آب رفته، لبخند و مدرنیته» تهران: نشریه ی نو، ۱۳۸۴.