يکشنبه ۳۰ دی
نگاهی تطبیقی به جایگاه زن درادیان
ارسال شده توسط آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده) در تاریخ : دوشنبه ۲ آذر ۱۳۹۴ ۰۴:۰۳
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۱۴ | نظرات : ۷
|
|
مقدمه:
از منظر اسلام روح دين در هر عصر و زمان چيزى جز تسليم در برابر ارادة حق نبوده و اصول اديان آسمانى نيز يكى است؛ هر چند با تكامل جامعه بشرى، خداوند، اديان كاملترى را براى مردم فرستاده تا به مرحله نهايى تكامل (دين خاتم پيامبران) رسيده است؛[1] از اينرو اختلاف موجود در شريعتهاي گوناگون، از نظر كمال و نقص بوده و اختلاف ذاتى تضاد و تنافى اساسى بين آنها نيست؛[2] اما به رغم این در گذر زمان، ادیان دارای تاریخ مصرف دستخوش تحریفاتی قرار گرفتهاند که به بروز اختلافات اساسی در موضوعات گوناگون بین آنها انجاميده است.
مسائل مربوط زنان که نیمی از جمعیت بشری را تشکيل ميدهند از جمله موضوعاتی است که از تحریف مصون نمانده؛ اين تحريفات را ميتوان هم در عرصه نظري که نگاهی فرودستانه و درجه دومی را نسبت به زنان در پي داشته و هم در حوزه عینی جامعه که شخصيت زن را تا حد بازیچهای تنزل داده مورد بررسي قرار داد.
این نوشتار در پي آن است که با رویکردی تطبیقی، نگاه ادیان مختلف را نسبت به «زن» بر اساس متون مقدس هر یک از ادیان ارائه دهد؛ البته رويکرد اين پژوهش بیشتر تکیه بر نکات اختلافی و تحریفی موجود در اديان الهي است.
دين زرتشت[3]
زرتشتيان ايرانى معاصر، داراي آيين نامهاى در رابطه با حقوق زنان كه در آن از زوايای مختلف به حقوق آنان نگريسته و خود را ملزم به عمل به آن مىدانند.
بر اساس اين آييننامه، زن در زمينههاى ازدواج و طلاق حق رأى و اظهارنظر دارد. حق سرپرستى خانواده، حق درخواست طلاق در صورت عنين بودن مرد، قانون تكهمسرى و حق مالكيت، در مواردى در اين آييننامه براى زنان رعايت شده است؛[4]امّا به رغم اين در منابع و متون قديمى زرتشتيان، زن از جايگاه حقوقى مناسبي برخوردار نيست که به برخی از آنها پرداخته میشود:
1. اختیار در ازدواج
در فتوای بیستم از مجموعه فتاواي موبد آذرفرنبغ فرخزدان، وي در پاسخ به اين پرسش که اگر دختر یا خواهر مردی به ازدواج با او رضایت و موافقت نداشته باشند، آیا مرد میتواند به زور آنان را به همسري خود در آورد؟ميگويد که مرد را نمیتوان وادار به ازدواج کرد؛ ولی زن را میتوان به زور به اين کار وادار نمود.بهخصوص اگر خواهر یا دختر باشد که هم میتوان آنان را به زور به زنی گرفت و هم ثواب ازدواج با محارم را دارد.[5]
در فقه زرتشتی چنانچه پدر نخواهد با دختر خود ازدواج کند، دختر میباید منحصراً با مردی ازدواج کند که پدرش برای او معین کرده است؛ همچنين در صورتي که درباره انتخاب شوهر اختلافی بین پدر و دختر وجود داشته باشد، نظر پدر ملاک عمل قرار گرفته و دختر حق اعتراض ندارد؛ مگر آنکه سن او کمتر از نُه سال باشد که در این صورت پس از رسیدن به نُه سالگی میتواند شوهر فعلی خود را با رضایت او تغییر دهد.[6]
2. مالکیت یا مملوکیت زن
زن در دین زرتشتی عصر ساسانی، فاقد شخصیت حقوقی بوده و چنین حقی در متون دینی و حقوقی زرتشتی از او سلب شده بود؛ بهعبارت دیگر، زن، یک انسان دارای حق شناخته نمیشد؛ بلکه همچون دیگر کالاها، بردهها و داراییهای مرد، یکی از اموال و اجناس او به شمار میرفت؛ زن «شیئی» بهشمار میرفت که همواره میبایست به کسی «تعلق» داشته باشد و شایستگی آن را نداشت تا شخصاً سرپرستی خود را عهدهدار شده و صاحب اموالی باشد؛ او از هر لحاظ، تحت سرپرستی و قیمومیت پدر یا شوهر بود و چنانچه شوهر و پدرش را از دست ميداد، همچون اطفال صغیر برای او قیّمی معین میکردند.
به موجب متون حقوقی زرتشتی ـ و از جمله «مادیان هزار دادستان» ـ تمامی دسترنج زن که حاصل کار و فعالیت او باشد، متعلق به شوهر و یکی از دارایی اوست و مرد میتواند به دلخواه خود در آن تصرف کردن و آن را به مصرف برساند؛ همچنین هرگونه هدیهای که زن دریافت میکرد، متعلق به شوهر دانسته میشد؛ از آنجا که زن دارای شخصیت و هویت حقوقی به عنوان یک انسان نبود، همچون بردگان نمیتوانست از حق مالکیت چیزی و حتی شخص خود برخوردار باشد.[7]
3. پسرزایی و حیات اخروی
نشانههاى بهدست آمده از آثار زرتشتيان قديم نشان مىدهد كه در اعصار گذشته، تولد پسر دلپسندتر از زادن دختر بوده است؛ از اينرو خانواده زرتشتى از فروهر اشوان[8] براى تعيين جنسيت جنين و داشتن فرزند نرينه يارى جسته و حيات اخروى نيكان را وابسته به وجود فرزندان ذكور در خاندان ميپنداشتند.[9]
4. احکام زن حائض
در این آیین، عادت ماهیانة زنان چنان پلید و ناپاک شمرده میشود که همگان باید از چنین زنی دوری ميگزيدند. زنی که خون حیض بیند باید در دشتی بیآب و علف و به دور از مقدسات بهسر برده و فردی از فاصلهی دور برای او خوراک بریزد؛ ظرف خوراک او نيز باید از پستترین فلز آهنی یا سربی بوده و خوراک و آب او باید بسیار اندک باشد.[10]
چگونگی پاک شدن زن حائض نیز خود قابل توجه است؛ باید سه گودال بکنند و او را در دو گودال با ادرار گاو شستوشو داده و در گودال سوم، با آب او را بشویند.[11]
پنهان کردن حیض، یکی از گناهان بزرگ شمرده شده است؛ زنی که حیض خود را پنهان کند باید دویست تازیانة اسبرانی و دویست تازیانة چرمین بخورد.[12] همچنین، از آنجا که مخفی کردن عادت ماهانه، موجب یقین مرد به آسیب به تن یا روان خویش میباشد، میتواند به همين دليل زن را طلاق دهد.[13]
5. تکلیف زنی که کودکی مرده بزاید
در بخش «ونديداد» از کتاب اوستا در اين باره چنين آمده است: «ای آفرینندة جهان جسمانی! و ای مقدس! بگو بدانم، نخستین خوراک و غذای این زن چه خواهد بود؟» اهورامزدا پاسخ داد و گفت: «این زن باید یک مقدار خاکستر آمیخته با ادرار گاو به اندازة سه لقمه، شش لقمه یا نه لقمه میل کند».[14]
زندانی کردن زنان به هنگام مردهزايي نیز رایج بود. در این هنگام مزداپرستانِ زرتشتی ميبايست در جایی بیآبوعلف، اتاقکی ساخته و زن را به آنجا ميبردند. زن موظف بود در آن اتاقک چند جام از آمیخته پیشاب گاو نر با خاکستر را بنوشد در حالیکه تا سه روز حق نوشیدن آب را نداشته است.[15]
دين یهود
زن در نگاه تحریف شده یهود دارای آفرينش تبعی، اغواشده و اغواگر و همراه با ناپاکی است؛ این نگاه نهتنها در جامعه یهود، بلکه در متون مقدس نیز یافت میشود.
1. آفرينش حوا
بنا بر آموزههاي دين يهود، خداوند، آدم (ع) را از خاك زمین بهوجود آورد و در بینیاش روح زندگی دمید و آدم جاندار شد.[16] سپس خداوندگفت: «تنها بودن آدم خوب نیست؛ [بايد] كمكی در مقابلش ایجاد كنم»؛ آنگاه پروردگار خوابى سنگين برآدم مستولى ساخت تا به خواب رفت، يكى از دندههايش را برداشت و به جاي آن گوشت پر كرد. خداوند، آن دندهاى را كه از آدم برداشته بود زنى ساخت و او را نزد آدم آورد.[17]
2. فريب خوردن زن و فریب دادن شوهر
سفر پيدايش از تورات آمده است: پس از خلقت آدم (ع) و زنش، مار كه از همه حيوانات صحرا مكارتر بود به زن گفت: «آيا خداوند گفته است كه از هيچ درختى از اين باغ نخوريد؟»؛ زن به مار گفت: «از ميوه درخت اين باغ خواهيم خورد؛ اما خداوند گفته است كه از ميوه آن درختى كه در ميان اين باغ است نخوريد و آن را لمس نكنيد، مبادا بميريد»؛ مار به زن گفت: «حتماً نخواهيد مرد، چون كه خداوند مىداند روزى كه از آن بخوريد چشمانتان باز مىشود و مانند خداوند، تشخيص دهندة نيك و بد خواهيد شد»؛ زن ديد كه آن درخت براى خوراك نيكو و براى چشمها هوسانگيز بوده و براى معرفتدار شدن پسنديده است؛ از ميوة آن چيد و خورد، به شوهرش هم كه در كنارش بود داد و نيز خورد؛ چشمان هر دو گشوده شد؛ دانستند كه عريانند و برگهاى انجير را به هم دوخته، وسيله ستر عورت براى خويش ساختند.[18]
در ادامه، پس از ذكر بازخواست خدا از آدم و حوّا و مار مىخوانيم: «خداوند به زن گفت: رنج و درد باردارى تو را زياد خواهم كرد، فرزندان را با رنج بزايى و اشتياق تو به شوهرت خواهد بود و او بر تو مسلط خواهد بود»؛و به آدم (ع) گفت: چون به حرف زنت گوش دادى و از آن درختى كه گفتم نخورى، خوردى، زمين به خاطر تو ملعون است، تمام عمرت با رنج از محصول آن خواهى خورد».[19]
3. جبران فریب همسر
سفر خروج از کتاب تورات در اين باره ميگويد: روشن كردن شمعهاى شبات (روز شنبه) به عهده زنان است؛ علت اين امر آن است كه حوّا، آدم را وادار كرد از ميوه ممنوع بخورد و او را واداشت تا از امر خدا سرپيچى كند.»[20]
همچنين گفته شده است كه زن، با اين گناه، چراغ زندگى بشر را خاموش كرد. جان انسانها چون چراغى است؛ از اينرو زن، با روشن كردن چراغ شبات تا حدودى اين خطا را جبران مىنمايد؛ زيرا اجراى دستورات شبات و روشن كردن شمعها ايمان را روشن مىسازد و بدين وسيله گناه زن تخفيف مىيابد.[21]
4. استیلای مرد بر زن
در سفر پيدايش از تورات ميخوانيم: در باغ عدن بود که حوا، حضرت آدم را به خوردن از میوه ممنوعه اغوا کرد[22] و به جزای این گناه، شوهرش تا ابد بر وی مستولی شد.[23]
5. ازدواج یا معامله
در تورات، پدر در برابر دریافت حق پدری، که بهای دختر باکره نامیده میشد،[24] دختر خود را به شوهر میفروخت و هنگامی که این معامله انجام ميگرفت و دختر نامزد میشد، آنگاه مورد تملک همسرش قرار میگرفت.[25]
6. جایگاه زنِ رها شده از سوی مرد
در تورات، زنی که از سوي مردی رها شده است با زن فاحشه همپایه است و دینداران یهودی از ازدواج با چنین زنانی برحذر داشته شدهاند.[26]
7. تهمت به زن
بر پايه فرامين تورات، چنانچه مردی با زنی ازدواج کرده، به او تهمت زند که تو پیش از زناشویی و در خانة پدر با مرد دیگری همخوابه شدهای، پدر زن موظف است جامة خونین شب زفاف را که بیانگر باکره بودن دختر اوست به دادگاه ارائه کند؛ چرا که در غير اين صورت زن، محکوم به سنگسار خواهد شد.[27]
8. بدگمانی به همسر
در آئين يهود چنان که در کتاب تورات آمده است، مردی که زن خود را مورد گمان قرار میدهد، بايد به کاهن نیاز بپردازد؛ کاهن نيز بايد با تشریفاتي خاص، زن را مورد لعنت و نفرین قرار داده و آبِ مخصوصِ تکفیر را به او بخوراند تا چنانچه مرتکب گناهی شده که کسی شاهد آن نبوده است، آبِ لعنت، وارد احشای او شده، ران او شاقط و شکمش منتفخ گردد.[28]
9. وضعیت زن در صورت راضي نبودن همسر
چنانکه در سفر «تثنيه» از تورات آمده است، هرگاه مردی زن بگیرد و با او ازدواج كند، چنانچه چیز ناپسندی در او مشاهده کرده و زن در نظرش پسندیده نیاید، طلاقنامهای نوشته به دستش میدهد و از خانه بیرونش كند.[29]
10. تفاوت دخترزایی و پسرزایی
در سفر «لاويان» از تورات آمده است که هرگاه زنى فرزند پسر به دنيا آورد، تا هفت روز ناپاك خواهد بود و بايد سىوسه روز در دوره پاكى صبركرده و تا كامل شدن روزهاى پاكياش هيچ چيز مقدسى را لمس نكند و به خانه مقدس (مَعبد) وارد شود؛ وچنانچه دختر بزايد، مانند دورة قاعدگىاش دو هفته و در دورة پاكىاش، بايد تا شصتوشش روز از نزديك شدن به خانة مقدس خوددارى كند.[30]
همچنين هرگاه زنی در هنگام زایمان جان سپرده و فرزندی که به دنيا آورده پسر باشد، باید از مرگ خود شادمان باشد؛ زیرا که پسر زايیده است.[31]
11. نابرابرى نذر سلامتى پسر و دختر
برابر آيين يهود، كسى كه صريحاً نذرى مىكند و نذرش مربوط به سلامتى انسانى باشد، بر حسب ارزيابى مقرر (ذيل) نذرش از آنِ «ادوناى» خواهد بود. ارزيابى براى مذكر اين است: از بيست ساله تا شصت ساله ارزشش پنجاه شقل نقره بر اساس شقل مقدس؛ و اگر مؤنث باشد ارزشش سى شقل باشد.[32]
12. ناپاکی لمس کننده زنِ حائض
در سفر «لاوان» از تورات آمده است، زنى كه خون حيض از او جارى ميشود، بايد تا مدت هفت روز در وضعيت قاعدگى خود باقي بماند و هركس در اين مدت او را لمس كند تا شامگاه ناپاك خواهد بود.
همچنين زن حائض در هنگام قاعدگىاش روى هر چيزي بخوابد، ناپاك خواهد بود و هركس كه روى آن بنشيند ناپاك ميشود؛ همچنين هركس بستر وى را لمس كند لباسهاى خود را بايد بشويد و در آب غسل كند؛ در عين حال مرد بستر يا وسايل زن تا شامگاه ناپاك خواهد بود؛ زنى كه جريان خونش روزهاى زيادى غير از زمان قاعدگىاش روان باشد تمام روزهاى جريان ناپاكىاش مانند روزهاى قاعدگى وي بوده و ناپاك است.[33]
13. كنيزى زنان عبرى
تورات درباره کنيزي زنان يهودي ميگويد که هرگاه زن عبرى، فروخته شود، بايد تا شش سال براي صاحب خود خدمت کرده در سال هفتم ميتواند او را آزاد کند؛ اما اگر بگويد از پيش تو نخواهم رفت، چون از بودن نزد تو خشنود هستم، در اين صورت با يک درفش گوش او و نيز درِ اطاق را با هم سوراخ ميکنند تا كنيزي او ابدى شود.[34]
14. مالکیت زن
برابر با آيين يهود زن نميتواند چيزي از خود داشته باشد؛ چرا که او خود از آنِ شوهرش است؛ هر چيزي در شوهر است، براي شوهر است و هر چه با اوست (همسر) نيز براي شوهر است...؛ درآمد و هر چه در خيابانها به دست ميآورد، به شوهر تعلق دارد؛ متاع در خانه، حتي خردهنانهاي روي ميز هم مال شوهر.... چنانچه زن مهماني را به خانه دعوت کرده و به او غذا دهد از شوهر خويش دزدي نموده است.[35]
مسیحیت
آيين مسيحيت درباره حقوق و جايگاه فردى و اجتماعى زن، ديدگاه ثابت و تغييرناپذيرى ارائه نكرده است. نسخههاى گوناگون شناخته شده به نام «انجيل» و رسالههاى بهجا مانده از شخصيتهاى برجسته و نامدار مسيحى،كشيشها، فرقههاى مختلف وكاتوليكها، هريك به سهم خويش درباره حقوق زن، ديدگاههاى متفاوتى ارائه كردهاند؛[36] برخی از منفینگریهای مسیحیت نسبت به زن در متون مقدس و آراء اندیشمندان مسیحی به شرح زير است:
1. آفرينش تبعی زن
برابر آيين مسيحيت مرد براي زن آفريده نشد؛ بلکه خداوند زن را براي مرد آفريده است.[37]
پولس رسول در رسالة اول، قرنتیان را مخاطب قرار داده و در اين باره میگوید: «زیرا كه مرد از زن نیست؛ بلكه زن از مرد است».[38] همچنان که میگوید: «مرد به جهت زن آفریده نشد؛ بلكه زن برای مرد [آفریده شد]».[39]
2. برتری مرد بر زن
از منظر مسيحيت مرد بر زن برتري دارد چون سر هر مرد، مسيح است و سر زن، مرد، و سر مسيح، خدا ...؛ زيرا كه مرد نبايد سر خود را بپوشد، چونكه او صورت و جلال خداست؛ اما زن جلال مرد است؛ زيرا كه مرد از زن نيست بلكه زن از مرد است[40] همچنين شوهر، سر زن است؛ چنانکه مسيح نيز سر کليسا.[41]
3. لزوم اطاعت از شوهر
برابر آيين مسيحيت همچنانکه کليسا مطيع مسيح است، زنان نيز بايد در هر امري از شوهران خود اطاعت کنند؛[42] نیز در رسالهي اول پولسِ رسول به افسيسان نيز آمده است: «اى زنان! شوهران خود را اطاعت كنيد، چنانكه خدا را؛ زيرا كه شوهر سر زن است؛ چنانكه مسيح نيز سر كليسا و او نجات دهندهي بشر است.[43]
4. طلاق
در انجیل متي پیرامون طلاق زن چنین آمده است: هركس زن خویش را بدون اینكه خیانتی از او دیده باشد طلاق دهد و آن زن دوباره شوهر كند، آن مرد مقصر خواهد بود؛ زيرا باعث شده زنش مرتکب زنا شود؛ هر مردی هم كه با این زن ازدواج كرده زناكار است.[44]
همچنين مطابق آيين مسيحيت، زن، پس از ده بار طلاق ناپاك میشود.[45]
5. فریب خوردن زن
در رسالة اول پولسِ رسول به تيموتائوس آمده است: خدا اول آدم را آفريد و بعد حوا را؛ آدم فريب نخورد، بلكه زن فريب شيطان را خورد و در تقصير گرفتار شد...[46]
شهید مطهری: با توجه به تحريفات صورت گرفته در مسيحيت به ويژه نگاه منفي به زن و فريبکاري زنان ميگويد:
يك فكر بسيار غلط را مسيحيان در تاريخ مذهبى جهان وارد كردند كه واقعاً خيانت بود. در مسئلة زن نداشتن عيسى و ترك ازدواج و مجرد زيستن كشيشها و كاردينالها، كمكم اين فكر پيدا شد كه اساساً زن عنصر گناه و فريب است؛ يعنى شيطان كوچك است؛ مرد به خودى خود گناه نمىكند و اين زن است، شيطان كوچك است كه هميشه وسوسه مىكند و مرد را به گناه وامىدارد. گفتند اساساً قصة آدم و شيطان و حوا اين طور شروع شد كه شيطان نمىتوانست در آدم نفوذ كند؛ لذا آمد حوا را فريب داد و حوا آدم را فريب داد و در تمام تاريخ هميشه به اين شكل است كه شيطان بزرگ، زن را و زن، مرد را وسوسه مىكند. اصلاً داستان آدم و حوا و شيطان در ميان مسيحيان به اين شكل درآمد.[47]
6. دخترزایی خسارت است
از منظر مسيحيت دختران از جايگاه نازلي در آفرينش برخوردار هستند؛ از اينرو چنانکه در انجیل آمده است زايش دختر يك خسارت به شمار ميرود.[48]
7. کنیزی زنان
از جمله احكامي كه در عهد عتیق آمده، احكام فروختن دختر به عنوان كنیز است؛ چنانکه برای آن قوانینی نيز وضع در مسيحيت شده و مسیحیان، این احكام را از جانب خداوند میدانند.[49]
اسلام
به رغم وجود پارهاي از ديدگاههاي که در جوامع اسلامی همچون دیگر جوامع، نسبت به زن وجود دارد و همچنین به رغم برخی روایات جعلی و ظواهر برخی دیگر از روایات که سوءبرداشتهایی را در اين باره در پي داشته است، متن مقدس و اصلی اسلام، قرآن کریم، عاري از هرگونه تحریفی است. به باور ما سایر منابع اسلامی، از جمله روایات، تا زمانی معتبر خواهند بود که محتواي آنها بر خلاف قرآن کریم نباشند؛ از اينرو در نوشتار حاضر سعی بر آن است که آنچه به عنوان دیدگاه اسلام مطرح میشود مستند به قرآن کریم باشد.
در ادامه، نگاه اسلام به جايگاه زنان از منظر قرآن و نيز با تاکید بر مطالب انحرافی موجود که در سایر ادیان، ارائه میشود.
تساوی زن با مرد در مبدأ، فرايند و مراحل آفرينش
از نظر قرآن، آفرینش انسان دارای مراحلی است که نخستین مرحله آن، مبدأ آفرینش و حالات گوناگون آن است؛ این مبدأ از نظر قرآن «خاک» است که شکلهاي گوناگوني همچون گِل، گِل چسبنده، گِل تیره رنگ، چکیده، گِل، گِل خشکیده مانند سفال و... داشته است؛ مرحلة دوم از آفرینش او، «تصویر» و «صورتبندی انسان» بر روی هیکل گلیِ آن است که قرآن از آن، گاه با واژه «تصویر» و گاه با لفظ «تسویه» که در لغت عرب به معناي متساوی کردن و پرداختن است نام میبرد؛ پس از مرحلة صورتبندی، مرحلة دمیدن روح است که قرآن، این مرحله از آفرینش انسان را چنین بیان میکند: « فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ»[50] «آنگاه که او را پرداختم [اعضاي بدن آن را متساوی و متناسب قرار دادم] و در آن از روح خود [روحی بزرگ و شایسته] دمیدم، همگی برای او سجده کنید». آیة 72 از سورة «ص» نيز مطابق با همين مضمون است.
با توجه به این مرحله، قرآن انسان را آميزهاي ترکيب يافته از ماده و روح میداند؛ اگر جنبة مادی آن را در نظر بگیریم و به تحلیل آن بپردازیم، به خاک و گِل تیره رنگ و بدبويی خواهد بود که لجنی بیش نیست؛ واگر به جنبة معنوی آن توجه کنیم، دارای روحی است که از نظر عظمت و شایستگی به مرحلهای رسیده است که خداوند آن را به خود نسبت میدهد و میفرماید: «در آن روحی از خود دمیدم».[51]
قرآن پس از بیان آفرینش انسان، نخست، بقاي نسل او را از راه لقاح و آمیزش انسان نر و ماده میداند: «الَّذِي أَحْسَنَ کلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنسَانِ مِن طِينٍ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَالَةٍ مِّن مَّاء مَّهِينٍ»؛[52] «آفرینش انسان را از گل آغاز کرد، آنگاه آفرینش نسل و بقاي انسان را در آب بیارزش قرار داد».
قرآن گاهی، از مایة نسل، به «ماء» و گاه به لفظ«نطفه» یاد میکند،[53] قرآن چگونگي تکامل نطفه را در رحم، در آیات مختلفی آورده که جامع آن را در سورهي مؤمنون مطرح کرده است: «ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَکسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَک اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ»؛[54] «آنگاه نطفه را علقه و علقه را گوشت پاره و گوشت پاره را استخوان، سپس بر استخوان گوشت پوشانیدیم، آنگاه [با دمیدن روح] به او آفرينشي دیگر بخشيديم، آفرین بر قدرت خدا که بهترین آفرينندگان است.[55]
بنابراین انسان موجودي دو بُعدی است که یک جنبة او مادی و جنبة دیگرش غیرمادی است؛ بُعد مادی انسان منشا طبیعت و تمایلات حیوانی بوده و بُعد الهی او منشأ فطرت و تمایلات فوق حیوانی به شمار ميرود؛ همین بُعد است که به انسان مقامی میدهد که فرشتگان به خاطر آن مقام، مأمور به سجده بر انسان میشوند.
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۶۳۵۲ در تاریخ دوشنبه ۲ آذر ۱۳۹۴ ۰۴:۰۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.