جمعه ۲ آذر
ادبیات انسانانگاری!!
ارسال شده توسط احمدی زاده(ملحق) در تاریخ : شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۰۴:۰۳
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۰۱۸ | نظرات : ۲۲
|
|
استعاره ي انسان مدارانه يا تشخيص personification
نویسنده : اعظم بابایی
كلمات كليدي : بلاغت فارسي، بيان، استعاره، استعاره¬ي انسان مدارانه، تشخيص، انسان نگاري، ادبيات فارسي
استعارهي انسانمدارانه یا انسانانگاری یا تشخیص، معادل (personification) یعنی بخشیدن صفات و خصایص انسانی به اشیاء و مظاهر طبیعت و موجودات غیر ذیروح یا امور انتزاعی؛ به این معنی که شاعر، برای آنها خصوصیت انسانی تصور کند و صفت یا اعمال یا احساسهای انسانی را به آنها نسبت دهد با این ترتیب به آنها حس و حرکت بخشد.[1]
یکی از زیباترین گونههای صور خیال در شعر، تصرفی است که ذهن در اشیاء و عناصر بیجان طبیعت میکند و از رهگذر نیروی تخیل خویش بدانها حرکت و جنبش میبخشد و در نتیجه هنگامی که از دریچهي چشم او به طبیعت و اشیا مینگریم همه چیز در برابر ما سرشار از زندگی و حرکت و حیات است و این مسئلهي ویژهی شعر نیست، در بسیاری از تعبیرات مردم عادی نیز میتوان نشانههای اینگونه تصرف در طبیعت و اشیا را جستجو کرد. اما در هر کسی این استعداد حد و مرزی دارد. بسیاری از شاعران هستند که طبیعت را وصف
میکنند، اما کمتر کسانی از آنها میتوانند این وصف را با حرکت و حیات همراه کنند، از جمله شاعرانی که از تشخیص بسیار بهره برده، منوچهری دامغانی (متوفی 432هجري. قمري) است.[2]
تشخیص که نوعی اسناد مجازی و از مباحث فن بیان است، در ادبیات فارسی و عربی، همچنان که در ادبیات سایر ملل، به فراوانی به کار میرود و در ادبیات غرب از دیر باز به آن پرداخته شده است.
در بلاغت غربی اصطلاح (personification) یا انسانانگاری بهعنوان فصلی جداگانه همیشه مورد تحقیق و بررسی بوده است. اما در کتب بلاغی عربی و فارسی اصطلاح ویژهای بهعنوان تشخیص یا انسانمداری وجود نداشته است و واژهي «تشخیص» هم معادل واژهي اروپایی آن است که بعضی از ناقدان معاصر عرب در برابر آن نهادهاند. با این حال بسیاری از خصوصیات این اصطلاح با تعریفهایی که قدمای بلاغت برای یکی از انواع استعاره، معروف به استعاره مکنیه دادهاند، قابل تطبیق است.[3]
استعارهي مکنیٌه عبارت است از مشبه + یکی از ملائمات مشبهبه؛ مثل ترکیب (کنگرهي عرش)، مشبهبه محذوف در این ترکیب قصر است که یکی از ملائمات آن یعنی کنگره آمده است. هرگاه در استعارهي مکنیه، مشبهبه انسان باشد و به جای ذکر آن یکی از اعضا و یا متعلقات انسان ذکر شود ما با تشخیص مواجهایم؛[4] مثل:
ناگهان گهوارهی بیجنبش شب را
دست گرم نغمهای جنباند
نادر نادرپور
بنابراین نبودن اصطلاح «تشخیص» به معنای وجود نداشتن مصداق آن در ادبیات فارسی نیست و اگر به شواهد استعارهي مکنیٌه، در کتب بلاغی دقت کنیم درمییابیم که در اغلب موارد منظور آنها از استعارهي مکنیه یا بالکنایه، تشخیص بوده است.
بین استعارهي مکنیٌه و تشخیص میتوان چنین حکمی جاری کرد: هر تشخیصی استعارهي مکنیه است؛ اما هر استعارهی مکنیٌهای، لزوما تشخیص نیست. اغلب استعارههای مکنیٌه به صورت اضافی به کار میروند که در دستور زبان به آنها «اضافهي استعاری» میگویند و ارزش بلاغی و زیباییشناسی در آنها کمرنگتر است.[5]مثل:
چو راست کرد تو را گوشمال پنجهی عشق
به زخمهای که غمت میزند ز راه نرو
هوشنگ ابتهاج
از طرف دیگر تشخیص جزء ذات ادبیات است و در ادبیات فرقی میان جاندار و بیجان نیست. استفاده هنری از تشخیص به شعر حیات و پویایی میبخشد. اما این نوع استعاره به کلی با استعارهي مبتنی بر تشبیه تفاوت دارد، چون عبارت است از آفرینش و تشخص بخشیدن به عناصر طبیعت و انتقال دادن آنها به دنیای زنده و متحرک.[6]
نمونههایی از تشخیص[7]
باغ سلام میکند، سرو قیام میکند
سبزه پیاده میرود، غنچه سوار میرسد
مولوی
*****
ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد
چشم نرگس به شقایق نگران خواهدشد
حافظ
*****
بعد از تو ما به قبرستان روی آوردیم/ و مرگ، زیر چادر مادر بزرگ نفس
میکشید/ و مرگ روی آن ضریح مقدس نشسته بود.
فروغ فرخزاد؛(ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد)
[1]- میرصادقی(ذوالقدر)، میمنت؛ واژهنامهي هنر شاعری؛ تهران، کتاب مهناز، 1376، چاپ دوم، ص70.
[2] - شفیعی کدکنی، محمدرضا؛ صور خیال در شعر فارسی، تهران، آگاه، 1370، چاپ چهارم، ص151.
[3] - همان، ص150.
[4] - محمدی، محمدحسین؛ بلاغت، تهران، زوٌار، 1387، چاپ اول، ص 96.
[5] . گلی، احمد؛ بلاغت فارسی، تبریز، آیدین، 1387، چاپ اول، 163.
[6] . ضیف، شوقی؛ تاریخ تطور علوم بلاغت، ترجمهي محمدرضا ترکی، تهران، سمت، 1380، ص 172
[7] . شمیسا، سیروس؛ بیان، تهران، میترا، 1385، ویرایش سوم، صص 180-185
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۶۱۴۰ در تاریخ شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۰۴:۰۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سلام استاد عزیز سحربخیر
بداهه :
استعاره کنایه استفهام
بهترین شکلِ کلمه هاست سلام