سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 30 آذر 1403
    20 جمادى الثانية 1446
    • ولادت حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها، هشتم قبل از هجرت، روز زن
    Friday 20 Dec 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      جمعه ۳۰ آذر

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      مرثیه درخت (شعری در رثای مصدق)
      ارسال شده توسط

      علی دولتی

      در تاریخ : پنجشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۴ ۰۳:۲۱
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۳۴۰ | نظرات : ۶

      مرثیه درخت / شعری از دکتر محمدرضا شفیعی در مرگ مصدق
      محمدرضا شفیعی‌کدکنی خاطره خود را در مورد روز مرگ مصدق این‌گونه روایت می‌کند: کیهان در گوشه صفحه اول، خبر مرگ مصدق را چاپ کرده بود. مدتی به روزنامه خیره شدم و خطاب به مصدق عباراتی گفتم، که خب، پیرمرد بالاخره... یکباره زدم زیر گریه؛ از آن گریه‌های عجیب‌و‌غریب که کمتر در عمرم بر من مسلط شده است. رضا سیدحسینی دست مرا گرفته بود و می‌کشید که بی‌صدا، الان می‌آیند و ما را می‌گیرند و من همان‌طور نعره می‌زدم. بالاخره از او جدا شدم و خودم را رساندم به خانه‌مان. منزلی بود در خیابان شیخ هادی... که با یکی از هم‌کلاسی‌های هم‌شهری‌ام اجاره کرده بودم. گریه‌کنان رفتم به خانه و در آنجا شعر «مرثیه درخت» را سرودم:
      دیگر کدام روزنه،
      دیگر کدام صبح
       خواب بلند و تیره دریا را
       آشفته و عبوس
       تعبیر می‌کند؟
       من می‌شنیدم از لب برگ
       این زبان سبز
       در خواب نیم‌شب که سرودش را
       در آب جویبار،
      بدین‌گونه شسته بود: در سوگت‌ ای درخت تناور!
       ‌ای آیت خجسته درخویش‌زیستن!
       ما را
       حتی امان گریه ندادند.
      ... گیرم، بیرون ازین حصار کسی نیست
       گیرم در آن کرانه نگویند
       کاین موج روشنایی مشرق
       بر نخل‌های تشنه صحرا، یمن، عدن...
       یا آب‌های ساحلی نیل از بخششِ کدام سپیده‌ست
       اما، من از نگاه آینه
       هرچند تیره، تار
       شرمنده‌ام که: آه
       در سکوت‌ ای درخت تناور،
      ‌ ای آیت خجسته درخویش‌زیستن،
       بالیدن و شکفتن،
       در خویش بارورشدن از خویش،
       در خاک خویش ریشه‌دواندن
       ما را
       حتی امان گریه ندادند.

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۵۹۲۲ در تاریخ پنجشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۴ ۰۳:۲۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1