سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        مادر بزرگ
        ارسال شده توسط

        سمیرا حاجی کمالی(گندم)

        در تاریخ : چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴ ۱۲:۳۲
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۹۳۴ | نظرات : ۴

        روی پله ها نشسته بودم.به آسمان آبی نگاه میکردم.خیره شده بودم.سرم را آنقدر بالا گرفته بودم که گردنم داشت از جا کنده میشد.با شدت سرم را پایین آوردم و از پله ها پایین آمدم.روی زیراندازی که کنار باغچه زیر درخت انار پهن شده بود نشستم و صف طویل مورچه ها را دنبال کردم. 1-2-3-4-------10-------34--------------100
        صدای کرکر قلیان مادربزرگ از پنجره ی آشپزخانه می آمد. صدایش قطع شد.
        مادربزرگ دمپایی هایش را پوشید و خش خش کنان به طرف اتاق بالایی رفت.
        یواش یواش یکی یکی پله هارا میگذراند. دستش را مشت کرده بود و به سینه اش میکوبید.
        _ پسِر پِسرُم  قندِ عسِلُم پسِر پسِرُم تاج سرُم ماشال ماشالُم
        پنج تا پله تمام شد و با قدمی سنگین وارد اتاق شد. مثل همیشه با گوشه ی چارقدش
        قاب عکس روی طاقچه را پاک میکرد.
        قاب عکس را برداشت و کنج سینه اش فشار داد.
        _آخ آخ ننه جانُم مادِر جانُم ماشال ماشُلم قندِ عسِلُم
        موهای تنم سیخ میشد. بیچاره مادربزرگ
         
        به جان هم افتاده بودند.داشتند همدیگر را تکه و پاره میکردند. صدای جیغشان تا چهارتا حیاط آن طرفتر میرفت. صدای ننه هنوز می آمد.
        _ننه جاُم ننه جانُم
        از جایم بلند شدم. رفتم و پایین پله ها ایستادم. دیدم با لبهای مثل غنچه اش قاب عکس را بوسه باران کرده.
        _ماشال ماشالُم...
        یک قطره اشک گوشه ی چشماش خود نمایی میکرد. گویی کنج سینه اش یک کوه درد و غم بود.
        برگشتم زیر درخت انار.هنوز هم دعوا میکنند. یکی از آنها پرید و رفت. به خیالم نر بود. روی دیوار کاهگلی زیر درخت انگور پاهایش را چفت کرد روی دیوار.
        ستاره آمد گوشه ی پیراهنم را کشید و گفت
        _تو میتونی؟؟ تو میتونی اینجوری رو دیوار وایسی؟
        نگاهش کردم و سرد و بی احساس لبهایم را تکانی دادم
        _نه
        ننه خودش را عذاب میداد. صدایش آهنگین شد و مملو از غم.
        _ننه ننه ننه......... تاج سر من......
        صدای تلفن آواز حزین ننه را قطع کرد. ایستادم و به ریتم تکراری اش گوش دادم.
        ستاره همانطور که گوشه ی پیراهنم را میکشید با صدای جیغ گونه اش داد زد
        _ نمیخوای؟ نمیخوای جواب بدی؟ الان قطع میشه ها
        _نه
        چشم دوختم به مادربزرگ و قاب عکس عاشقانه اش. مردِ او که پسرش بود مرد بود؟ یا مرد من؟!
        آری فقط پسر او مرد بود. مرد بود که شهید شد. مرد من مرد نبود...
        مادر بزرگ همیشه خوب میگفت
        _ مرد اگه مرد باشه وجدان داره. کِسیُم که وجدان داره آدُمه. حالیش میشه. همه چی حالیش میشه. عشق حالیش میشه.خدا و پیغمبِر حالیش میشه. نامردی حالیش میشه... 
         
        زیر درخت انگور را با نگاهم کاویدم. نر یک گوشه بود و ماده گوشه ای دیگر. ماده پر زد و رفت. او هیچ عکس العملی نشان نداد و با ماده ای دیگر هم آغوش شد..
        گنجشکها هم احساس ندارند...
         
                                                                                                                        پایان
         
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۵۵۸۹ در تاریخ چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴ ۱۲:۳۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1