سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 10 فروردين 1403
  • همه پرسي تغيير نظام شاهنشاهي به نظام جمهوري اسلامي ايران، 1358 هـ‌.ش
20 رمضان 1445
  • شب قدر
Friday 29 Mar 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    جمعه ۱۰ فروردين

    پست های وبلاگ

    شعرناب
    وقتی خدا زن را آفرید
    ارسال شده توسط

    احمدی زاده(ملحق)

    در تاریخ : يکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ۰۴:۰۳
    موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۲۸۲ | نظرات : ۴۷

    هنگامی که خدا زن را آفرید به من گفت: این زن است. وقتی با او روبرو شدی،
    مراقب باش که ...
    اما هنوز خدا جمله اش را تمام نکرده بود که شیخ سخن او را قطع کرد و چنین گفت:
    ...بله وقتی با زن روبرو شدی مراقب باش که به او نگاه نکنی. سرت را به زیر افکن تا افسون افسانة گیسوانش نگردی و مفتون فتنة چشمانش نشوی که از آنها شیاطین میبارند. گوشهایت را ببند تا طنین صدای سحر انگیزش را نشنوی که مسحور شیطان میشوی. از او حذر کن که یار و همدم ابلیس است. مبادا فریب او را بخوری که خدا در آتش قهرت میسوزاند و به چاه ویل سرنگونت میکند مراقب باش....
    و من بی آنکه بپرسم پس چرا خداوند زن را آفرید، گفتم: به چشم.

    شیخ اندیشه ام را خواند و نهیبم زد که: خلقت زن به قصد امتحان توبوده است و این از لطف خداست در حق تو. پس شکر کن و هیچ مگو....
    گفتم: به چشم.
    در چشم بر هم زدنی هزاران سال گذشت و من هرگز زن را ندیدم، به چشمانش ننگریستم، و آوایش را نشنیدم. چقدر دوست میداشتم بر موجی که مرا به سوی او میخواند بنشینم، اما از خوف آتش قهر و چاه ویل باز میگریختم.
    هزاران سال گذشت و من خسته و فرسوده از احساس ناشی از نیاز به چیزی یا کسی که نمیشناختم اما حضورش را و نیاز به وجودش را حس می کردم . دیگر تحمل نداشتم . پاهایم سست شد بر زمین زانو زدم، و گریستم. نمیدانستم چرا؟
    قطره اشکی از چشمانم جاری شد و در پیش پایم به زمین نشست...
    به خدا نگاهی کردم مثل همیشه لبخندی با شکوه بر لب داشت و مثل همیشه بی آنکه حرفی بزنم و دردم را بگویم، میدانست.
    با لبخند گفت: این زن است . وقتی با او روبرو شدی مراقب باش که او داروی درد توست. بدون او تو غیرکاملی . مبادا قدرش را ندانی و حرمتش را بشکنی که او بسیار شکننده است . من او را آیت پروردگاریم برای تو قرار دادم. نمیبینی که در بطن وجودش موجودی را میپرورد؟ من آیات جمالم را در وجود او به نمایش درآورده ام. پس اگر تو تحمل و ظرفیت
    دیدار زیبایی مطلق را نداری به چشمانش نگاه نکن، گیسوانش را نظر میانداز، و حرمت حریم صوتش را حفظ کن تا خودم تو را مهیای این دیدار کنم...
    من اشکریزان و حیران خدا را نگریستم. پرسیدم: پس چرا مرا به آتش قهر و چاه ویل تهدید کردی ؟!
    خدا گفت: من؟!!
    فریاد زدم: شیخ آن حرفها را زد و تو سکوت کردی. اگر راضی به گفته هایش نبودی چرا حرفی نزدی؟!!
    خدا بازهم صبورانه و با لبخند همیشگی گفت: من سکوت نکردم، اما تو ترجیح دادی صدای شیخ را بشنوی و نه آوای مرا ...
    و من در گوشه ای دیدم شیخ دارد همچنان حرفهای پیشینش را تکرار میکند ...
    *باید گاهی سکوت کنیم ، شاید خدا هم حرفی برای گفتن داشته باشد

    ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
    این پست با شماره ۵۵۱۸ در تاریخ يکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ۰۴:۰۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید
    ۴۹ شاعر این مطلب را خوانده اند

    باقر رمزی ( باصر )

    ،

    منصور شاهنگیان

    ،

    صفیه پاپی

    ،

    مونس ارجمندی

    ،

    نسيم خسرونژادصبا

    ،

    نگارامیدیان

    ،

    عباسعلی استکی(چشمه)

    ،

    بادصبا

    ،

    منوچهر مجاهدنیا

    ،

    آزیتا احمدی

    ،

    سیدحاج فکری احمدی زاده(ملحق)

    ،

    فاطمه رها

    ،

    جمیله زینعلی

    ،

    نجمه طوسی (تینا)

    ،

    جمیله عجم(بانوی واژه ها)

    ،

    فاطمه ضیاالدینی

    ،

    امیدمرادی

    ،

    کریمی پرنیان

    ،

    سمیرا حاجی کمالی

    ،

    سیاوش آزاد

    ،

    مسعود مدهوش

    ،

    فرشید به گزین

    ،

    شاهزاده خانوم

    ،

    علی نظری سرمازه

    ،

    محمدحسن پورصالحی

    ،

    رحیم فخوری

    ،

    زهرا مددی

    ،

    آذر مهتدی

    ،

    منیژه قشقایی

    ،

    طوبی آهنگران

    ،

    جواد کاظمی نیک

    ،

    بتول رجائی علیشاهدانی(افاق)

    ،

    اميرحسين علاميان(اعتراض)

    ،

    طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)

    ،

    مهدي حسنلو

    ،

    افسانه پنام تخلص مولد

    ،

    زهره دهقانی ( شادی)

    ،

    عليرضا حكيم

    ،

    ابراهیم کریمی (ایبو)

    ،

    ابوالحسن انصاری (الف رها)

    ،

    مهدی محمدی

    ،

    بهروز عسکرزاده

    ،

    مجتبی شفیعی (شاهرخ)

    ،

    علیرضا شفیعی

    ،

    محمد فاضلی نژاد

    ،

    علی شاهی تخلص(محزون)

    ،

    علی ارم

    ،

    زهرا پنام(دیانا)

    ،

    نرگس زند (آرامش)

    نقدها و نظرات
    شاهزاده خانوم
    يکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ۰۸:۱۱
    خندانک
    چقدر دلنشین و واقعی بود خندانک خندانک
    بنظر من که ریشه عجیبی در واقعیت دارد خندانک
    خدا همین است دقیقا همین.. خندانک
    کاش سکوت کردن را یاد بگیرم..🥺
    یا کاش حرف‌های خدا بیشتر از حرف‌های شیخ درم تاثیر بذاره..🥺
    درود بر استاد سخاوتمند و پست‌های بی‌نظیرش خندانک خندانک
    عباسعلی استکی(چشمه)
    عباسعلی استکی(چشمه)
    يکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ۱۵:۰۳
    خندانک
    ارسال پاسخ
    عباسعلی استکی(چشمه)
    يکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ۱۵:۰۳
    درود استاد احمدی زاده عزیز و گرامی
    سید جلیل القدر و مدیر مدبر شعر ناب
    بسیار بجا و موثر بود
    بیانگر تعصب های بیجای اجتماعی
    خرم وتندرست باشید خندانک
    اميرحسين علاميان(اعتراض)
    يکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ۱۶:۳۷
    سلام و عرض ادب خندانک
    رابطه‌ی عشق و فلسفه همیشه برایم جالب و خاص بوده و هست! کسانی که فکر می‌کنند فیلسوفان با عشق و مفهوم آن بیگانه‌اند و این فقط عارفان هستند که معنی عشق را بهتر درک میکنند لطفا این نامه را با دقت بخوانند.

    نامه‌ی کارل مارکس به همسرش:
    معشوق قلب من
    دوباره برایت نامه می‌نویسم، چرا که تنهام و همیشه برایم مشکل بوده که با تو به تنهایی در ذهنم گفتگو کنم؛ بدون اینکه تو چیزی درباره‌ی آن بدانی و بشنوی یا حتی قادر باشی که به آن پاسخ دهی.
    گاه غیبت‌های کوتاه، خوب است چراکه اگر دو نفر به طور دائمی و ثابت با هم باشند مسائل خیلی به هم شبیه می‌شوند و قابل جدا کردن و تمایز از یکدیگر نخواهند بود. دوری، حتی برج و باروهای بزرگ را هم کوچک می‌کند، در حالیکه چیزهای خرد و مبتذل، در یک نگاهِ نزدیک به چیزهای بزرگ تبدیل می‌شوند.
    عادت‌های کوچک که امکان دارد در اشکال احساسی و به صورت فیزیکی سبب‌ساز اذیت انسان شود، زمانیکه آن‌چیز از جلوی چشم برداشته می‌شود، ناپدید می‌گردد.
    احساسات عمیق که به واسطه‌ی نزدیکی افراد، شکل کوچک و تکراری به خود گرفته، به واسطه‌ی جادوی فاصله رشد کرده و به ابعاد طبیعی‌اش بازمی‌گردد. فاصله سبب می‌شود که تو فقط از من و رویاهای تنهای من، ربوده شوی و من با عشقم به تو فورا درمی‌یابم که زمان دوری را فقط باید به‌سان خورشید و بارانی که برای رشد گیاهان مورد نیاز است به خدمت گرفت.

    زمانیکه تو غایب هستی، عشق من به تو خودش را نشان می‌دهد و آن چیزی بس غول‌آساست و از انبوهی از تمامی انرژی‌های جمع‌شده در جانم و همه‌ی خصوصیات قلبی‌ام شکل گرفته است و باعث می‌شود دوباره احساس کنم که انسان هستم.
    مطالعه و آموزش‌ و پرورش جدید، و سیستم تطاول بورژوازی، ما را گرفتار خودش کرده است؛ همچنین شک‌گرایی که باعث شده ما در تمامی ادراکات عینی و ذهنی‌مان به دنبال اشتباه بگردیم. تمامی اینها، طوری طراحی شده که ما را کوچک، ضعیف، و غرغرو کرده است. اما عشق – نه عشق فویرباخی– نه برای متابولیزم و نه برای پرولتاریا – بلکه عشق به معشوق و به‌طور مشخص عشق به تو، باعث می‌شود که حس عمیق و متنوعی را تجربه کنم.

    در این جهان زنان زیادی وجود دارند که در بین‌شان تعدادی از آنها زیبارویند. اما کجا من می‌توانم چهره‌ای که هر جزء آن و حتی هر چروک آن یادآور بزرگترین و شیرین‌ترین خاطرات زندگی‌ام است را پیدا کنم؟!
    حتی با وجود مواجهه با دردهای بی‌پایان و ضررهای جبران‌ناپذیر وارده بر من، تو شکایتی نکردی.
    من با بوسه زدن به درد آنرا دور می‌کنم، هنگامی‌که بر صورت شیرین تو بوسه می‌زنم.
    بدرود عزیز دلم، عشق پیدا و پنهانم دوستت دارم
    تو و بچه‌ها را هزاران بار می‌بوسم
    کارلِ خودت

    «مترجم: شهرام جهان وطن
    این نامه در ۲۱ ژوئن ۱۸۶۵ در منچستر (انگلستان) به رشته ی تحریر در آمده است.»

    نکته: به نظر می‌رسد برای مارکس عشق یا زن، به‌ مثابه پارچی پر از آب نیست که هر وقت احساس تشنگی کردیم با هر لیوان آبی که در دسترس بود رفع عطش کنیم. (حقیقتا چه درک درست و چه تعریف خوبی از زن)
    به‌نظرم هرگاه دوری از عشق را در خلوت تنهایی خود تجربه کردیم و توانستیم همچنان عاشق بمانیم، هنر کردیم و تازه آنگاه میتوان ادعا کرد که عشق (زن) را تاحدودی بلدیم. اگر غیر از این باشد یعنی؛ فقط حرفش را میزنیم و چیزی بیشتر از شعار دادن و حواله کردن و تکرار مکررات بلد نیستیم.

    به قول شاملو:
    و عشق اگر
    با حضور همین روزمرگی‌ها
    عشق بماند
    عشق است!

    با تشکر از سید ملحق گرانقدر🙏
    شاهزاده خانوم
    شاهزاده خانوم
    يکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ۱۶:۴۴
    خندانک خندانک خندانک
    چقدر به خوندن محتوای این نامه نیاز داشتم.. خندانک
    دلسردی زمانی که معشوق نیست بده.. خندانک
    ممنونم برای این کامنت پرمحتوا استاد اعتراض آگاه خندانک خندانک
    در پناه خدای مهربان باشید خندانک
    ارسال پاسخ
    اميرحسين علاميان(اعتراض)
    اميرحسين علاميان(اعتراض)
    يکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ۱۸:۴۰
    سپاس بیکران شاهزاده خانوم مهربان و با احساس خندانک
    بله همینطوره واقعا سخته...!
    خدا رو شکر، امیدوارم مفید بوده باشه
    خواهش میکنم خواهرم همچنین حق نگهدارتان خندانک
    علیرضا شفیعی
    علیرضا شفیعی
    يکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ۲۳:۲۴
    درود بر جناب استاد علامیان گرامی خندانک
    چه نامه آموزنده و ارزنده ای خندانک خندانک
    چقدر فاصله هست از کف تا سقف افکار آدمیان خندانک
    شاد و تندرست باشید خندانک خندانک خندانک خندانک

    ارسال پاسخ
    ابراهیم کریمی (ایبو)
    ابراهیم کریمی (ایبو)
    دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۱ ۰۰:۲۴
    درودها بر امیر حسین عزیز
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    اميرحسين علاميان(اعتراض)
    اميرحسين علاميان(اعتراض)
    دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۱ ۰۱:۴۷
    استاد شفیعی مهربان و گرانقدر (موافقم، واقعا فاصله بسیار است) آفرین بر شما خندانک
    و ابراهیم جان کریمی ایبوی فکور خودمان خندانک
    ممنونم از همراهی و مشارکت شما دوستان آگاه و عزیزم🙏
    سلامت و سرافراز باشید خندانک
    سیاوش آزاد
    يکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ۰۶:۲۲
    سلام
    این حرفها شاید زیبا باشد اما ریشه در واقعیت دارد؟
    علیکم بالتفقه فی الدین
    عباسعلی استکی(چشمه)
    عباسعلی استکی(چشمه)
    يکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ۱۵:۰۳
    خندانک
    ارسال پاسخ
    مسعود مدهوش
    يکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ۰۶:۳۶
    درودها جناب ملحق ارجمند☘️🌹🙏🙏🌱🍂🌾🌾🌿🌿🍃🍃👏
    بسیار زیبا👏🍃🌿🌾🍂🌱🙏🌹☘️
    عباسعلی استکی(چشمه)
    عباسعلی استکی(چشمه)
    يکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ۱۵:۰۳
    خندانک
    ارسال پاسخ
    آذر مهتدی
    يکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ۱۳:۱۲
    درود بر شما جناب ملحق گرامی
    تابوها را بشکنیم تا واقعیات برملا شود عمری گفتند هیس دختر حرف نمی زند وقتی مرد غریبه ای حضور دارد. و زن برده شد و مرد دشمن...
    عمری نه مردهای واقعی را شناختیم نه زنهای راستین را. انقدر تاکید باعث کنجکاوی شد و این شد که زن آزاد و مرد آزاد بد قلمداد شد و روحش را به شیطان فروخت. و زن و مرد آسمانی تبدیل شد به بازیچه شیطان. بنام خدا به حرف شیاطین گوش سپارد.
    به نظر من هم صداهای مزاحم صدای حقیقت را پنهان کرد.
    خندانک خندانک خندانک
    عباسعلی استکی(چشمه)
    عباسعلی استکی(چشمه)
    يکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ۱۵:۰۴
    خندانک
    ارسال پاسخ
    جواد کاظمی نیک
    يکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ۱۴:۴۷
    دوردبرشما استاد عزیز جناب احمدی عزیز بسیار متن جالب و قابل تاملی بود 🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
    🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
    🪻🪻🪻🌹🌹
    ⚘️⚘️⚘️⚘️
    🌺🌺🌺
    🌻🌻
    ❤️
    عباسعلی استکی(چشمه)
    عباسعلی استکی(چشمه)
    يکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ۱۵:۰۴
    خندانک
    ارسال پاسخ
    بتول رجائی علیشاهدانی(افاق)
    يکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ۱۵:۳۳
    درود و عرض ادب و ارادت محضر استاد ملحق گرانقدر خندانک
    سپاس استاد عزیز،بابت این پست زیبا خندانک خندانک


    تب اشعار زن لالایی هر بیوه مادر شد
    که زیر  آتش وخاکستر از ظلم قشون مانده

    درو کن از تنش این خوشه های ریشه در خون را
    که در محراب معصوم نگاهش ردّ خون مانده

    به امید آزادی اندیشه ها خندانک

    طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)
    يکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ۱۸:۰۴
    درود بر شما استاد ملحق ارجمند.استاد مهربانی و انسانیت
    قلمتان آیه آیه تفسیر زندگی و روشنایی است امید است و احترام به ذره ذره ی هستی. خدا رحمان و رحیم است . خدا عاشق بندگانش است و از رگ گردن به آنها نزدیک تر است.اگر با چشم جان به اطرافمان نگاهی بیاندازیم بیشتر او را می بینم .خدایی که بهشت را زیر پای مادران قرار داده می داند هستی با وجود او زیباست و زیباتر هم خواهد شددر صورتیکه مردی همراهش باشد که به عشق و احترام زندگی چشم ِدل را بگشایند تا خدا را مثل یک خورشید فروزنده در هرچه دیدنی است آن بینند.
    به هرچه نگاه می کنم جز عشق و امید و روشنایی و معرفت چیزی نمی بینم
    خدایا قسم بر بهار و چمن
    به رقص نکو نکته های سخن
    باین مبتلا دل شفایی بده
    شکسته دلم را دوایی بده
    بداهه
    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    شاهزاده خانوم
    شاهزاده خانوم
    يکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ۱۸:۵۰
    خندانک خندانک خندانک
    درود بااانوی من خندانک
    ارسال پاسخ
    زهره دهقانی ( شادی)
    يکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ۱۹:۲۴
    سلام و درود استاد گرانقدرم
    بسیار....زیبا و پرمحتوا قلم زدید👌🌹👌🌹
    چقدر با شکوه و اصالت به تصویر کشیده اید مقام زن را😍🦋
    عالیست استاد👌💐

    شاد و تندرست باشید✨
    ابراهیم کریمی (ایبو)
    يکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ۱۹:۴۸
    درود باشید...(سالم و تندرست باشید)
    زیبا بود
    سپاس برای نشر
    خندانک خندانک خندانک
    ابوالحسن انصاری (الف رها)
    يکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ۲۰:۰۴
    سلام و احترام
    جناب احمدی زاده گرانمهر :🌺🌺
    بهروز عسکرزاده
    يکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ۲۰:۳۳
    درود بر شما جناب احمدی‌زاده
    نوشته‌ای جالب‌توجّه و ارجمند است؛ چنان‌که رندانه و دلیرانه هم هست. گاهی ما مثلاً اگر مسلمان باشیم، به تفسیر فلان شیخ از قرآن چنان ایمان می‌آوریم که اگر خودِ خدا هم بیاید و بگوید: ای مردم! منظور من این نبود که این شیخ می‌گوید، باز باور نمی‌کنیم! یا اگر مثلاً چپ باشیم، تئوری مثلاً چه‌گوارا را چنان باور می‌کنیم که اگر هم مارکس دوباره زنده شود و به ما نهیب بزند: ای خلایق! من مارکس هستم، مارکسیسم این نیست که این آقا می‌گوید، حرف او را هم باور نمی‌کنیم و شاید سنگبارانش هم بکنیم. علّت این است که ما پیش از اعتقاد به خدا و شناخت او و تجلیات او در گیتی، به آن شیخ، و پیش از شناخت مارکس به مثلاً چه‌گوارا گرویده شده‌ایم...
    بهره بردم؛ سپاس.
    باشید و بیافرینید.
    خندانک خندانک

    شاهزاده خانوم
    شاهزاده خانوم
    يکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ۲۱:۰۵
    خندانک خندانک خندانک
    در کل تعصب بی‌جا مانع کسب است خندانک

    عالی بود استاد گرانقدر خندانک
    ارسال پاسخ
    منیژه قشقایی
    يکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ۲۱:۰۹
    و كلمه بود و جهان در مسير تكوين بود
    و دوست داشتن آن كلمه نخستين بود
    خدا،امانت خود را به آدمي بخشيد
    كه بار عشق،براي فرشتهسنگين بود
    و زندگاني و مرگ آمدند و گفته نشد
    كز اين دو،حادثه اولّي،كدامين بود
    اگر نبود به جز پيش پا نمي ديديم
    هميشه عشق ...همان ديده ی جهان بين بود
    به عشق از غم و شادي،كسي نمي گيرد
    كه هر چه كرد،پسنديده و بِه آيين بود
    اگر كه عشق نمي بود ، داستان حيات
    چگونه قابل توجيه و شرح وتبيين بود؟
     و آمديم كه عاشق شويم و در گذريم
    كه راز آمدن و مرگ آدمي ، اين بود

    حسین -منزوی

    درود برشما و در پناه حضرت عشق باشید همیشه خندانک خندانک
    منیژه قشقایی
    يکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ۲۳:۰۵
    به نام خداوند بخشنده مهربان

    خداوند زن را برای رهاشدن آفرید ،سرنوشت ابتدا در دستان خداوند و سپس در دستان مادران است ،با نگرش و آفرینشی که مختص قسمت زنانه ی وجود است ، البته زایش فقط بخشی از آفرینش است ،زن به دلیل قلب سرشار از عشق الهی خود زودتر به معنویت و الوهیت خود می تواند دست یابدو مرد در کنار زن نیز به معنویت می رسد،زن احساس عشق است و قدرت الهی و فریاد یک زن ،فزیاد خداست ...
    و بخشش ،آنجا که می تواند موجودی دیگر را پرورش داده و‌به دنیا می آورد،

    روح زمانی که در کالبد قرار می گیرد دارای جنسیت می شود در حالت بدون کالبد خنثی می باشد،و سخت ترین قسمت روح زن بودن است ، البته تمام روح ها هر دو قسمت زنانه و مردانه تجربه می کنند ،در هر جنسیتی که هستیم باید به آن جنس مخالف احترام بگذاریم و ما ،انسان ها همگی نگهبانان و پاسبان عشق هستیم ، آنچه ملایک از انجامش بازماندند زیرا عشق درون آدمیست و عشق آنقدر بزرگ است که نگهبانی از آن فقط به عهده ی انسان گذاشته شد، وزن که خودش عشق است ...

    خندانک :
    علیرضا شفیعی
    يکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ۲۳:۱۴
    درود بر استاد گرامی جناب احمدی زاده عالیقدر خندانک
    بسیار خردمندانه و حکیمانه بود خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    علی نظری سرمازه
    دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۱ ۰۰:۰۲
    درود بر جناب ملحق دوست داشتنی
    نکات ارزشمندی را با چاشنی طنز بیان فرمودید
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    مرحبا به این بیداری خندانک
    خندانک خندانک خندانک
    علی ارم
    سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ۰۹:۱۰
    خندانک خندانک خندانک
    و خدایی که در این نزدیکیست
    نرگس زند (آرامش)
    جمعه ۴ فروردين ۱۴۰۲ ۱۷:۴۳
    زن است دیگر،گاهی دلتنگ ،گاهی دلگیروگاهی دلش آرامشی از جنس سکوت میخواهد ...
    رهایش کنید .خدا نکند کم بیاورد...
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0