سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 10 فروردين 1403
  • همه پرسي تغيير نظام شاهنشاهي به نظام جمهوري اسلامي ايران، 1358 هـ‌.ش
20 رمضان 1445
  • شب قدر
Friday 29 Mar 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    جمعه ۱۰ فروردين

    پست های وبلاگ

    شعرناب
    پروانه ی قشنگ من
    ارسال شده توسط

    علی ابرار

    در تاریخ : دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۳ ۱۱:۴۰
    موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۷۶۰ | نظرات : ۱

    به دیوار چسبیده بود
    خط وخال زیبایی داشت
    گفتم دوام نمی آورد دربرابر گنجشککان باغ
    کرم را داخل قوطی گذاشته بودم
    کمتر از ده روز دیدم پیله اش را شکافته است
    وخود رااز محبس پوسته خشک و وتنگنای کالبد اولیه اش آزاد کرده است
    قشنگ شده بود گذاشتمش بربلندای منبر پرچم سبز روی میزم
    دریافت که به کدام زندگی برگشته است
    هنوز تکاملش به ساعتی زمان نیاز داشت
    درب اتاق بازبود با پاهایش ازدر اتاق به سمت بیرون رفت تادرخت تنومند انار را بنگرد.
    ترسیدم که گنجشکان منتظر بر درخت انار کارش را بسازند.
    کارش نمی شد کرد باید آزادی را تجربه می کرد
    اما هنوز بال آزادیش کامل نبود مواظبش بودم تا طعمه ی طمع زود هنگام خود نشود
    تا عصر تلاش می کرد پرواز کند اما فرجامی جز سقوط نداشت
    بادی به وزیدن گرفت اورا به اتاقم برگرداندم
    گفتم این تو و این وسعت امن اتاق من
    گوشه ی در را برای تامل انتخاب کرد که هم به بیرون نزدیک باشد وهم درون را داشته باشد
    طمع یا ترس
    هردوعجیب درخیال پروانه می جوشید
    نه جبر ونه اختیار هیچکدام براو مستولی نبود مگر بین دو امر که امنیتش را حفظ می کرد...
    صبح  با ظهور آفتاب ، روی انگشتم نگهش داشتم که وضعیت پروازش را بیازمایم
    سعی می کرد بپرد اما با هرتلاش پروازش به سقوط منجر می شد
    به بالهایش دقت کردم ودریافتم اشکال درسیستم شکل پذیری بالهایش بود
    پروانه ی قشنگ من سه بال داشت وهمین امر تعادلش را بهم می زد
     
    وبه همین مناسبت فرجامش را به سقوط می کشاند
    باخود اندیشیدم حکمت درچیست؟؛که با پیله ی ظریف وضعیفی روبرو شوم
    که طبق معمول  پروانه می بایست با دوبال متعادل جبر واختیار یا محدودیت وآزادی بربدن .
    خاک را به مقصد افلاک بفروشد و خود را وا رهد.
    اما بال سوم اورا زمین گیرمن و معلق  اتاقم کرده بود !!
    ساعتها خیلی دقیق به اعماق حکمت آمیز این ماجرا دقت کردم.
    وبه آغازیک نگاه وسیر اراده ای مقتدر پی بردم
    که پروانه چیزی جز عشق و روح عاشق  وهستی معشوقه ی من نیست
    وچیزی جز پروانه ی قشنگ من نمی توانست دلیل این همه نگاه باشد...
     
    والی الله المصیر
     
    26 سپتامبر 2014

    ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
    این پست با شماره ۴۵۰۷ در تاریخ دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۳ ۱۱:۴۰ در سایت شعر ناب ثبت گردید

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0