سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 27 آبان 1403
    16 جمادى الأولى 1446
      Sunday 17 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲۷ آبان

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        شکارچی موش
        ارسال شده توسط

        حسین خسروجردی (خسرو)

        در تاریخ : پنجشنبه ۶ شهريور ۱۳۹۳ ۰۱:۰۹
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۸۸۴ | نظرات : ۲

         
        شکارچی موش‌
         
        موش‌های زیادی به مزارع کشاورزی حمله کردند، اما داروهایی که برای کشتن آفت کشاورزی به کار می‌رفت، موش‌ها رو مصونیت می‌داد و موش‌ها را چاق‌تر می‌کرد. تمام راه‌های علاج بسته شده بود، تا این که مهندسی راه علاجی پیدا کرد.
        دستور داد چند هکتار بیابان را بتون ریزی کردند. دور این چند هکتار را دیوار بلند کشیدند. و در خیلی محکمی برای این حصار قرار دادند هر چی موش صحرایی بود تا جایی که جا داشت به این چند هکتار راهنمایی شدند.
        مهندس دستور داد غذاهای مورد علاقه موش‌ها را به خوردشان بدهند؛ گندم، جو، دانه‌ی نباتی، نخود، لوبیا و... که موش‌ها خوب قوی شوند و زاد و ولد کنند.
        چند هکتار زمین را موش گرفت. بعد یک مرتبه دستور داد مواد غذایی را قطع کنند. نه آب و نه مواد غذایی.
        موش‌ها گرسنه شدند و به جان هم افتادند. به جای آب، خون همدیگر را و به جای مواد غذایی، گوشت یکدیگر را می‌خوردند.
        این قدر همدیگر را خوردند تا ده هزار موش باقی ماندند که غیر از خوردن خون و گوشت کار دیگری نداشتند، آن وقت دستور داد در را باز کنند و این موش‌ها را در همه زمین‌ها و صحراها بریزید.
        موش‌ها به چیزی جز خون و گوشت علاقه نداشتند و از موش‌های دیگر تغذیه می‌کردند و همة موش‌های دشت و صحرا را خوردند.
        وقتی دیگر موشی باقی نماند، مانده‎ها به جان خودشان افتادند. آن‌ها نیز همدیگر را خوردند تا تنها دو تا موش باقی ماند.
        یکی از موش‌ها دیگری را خورد و دیگری هم از گرسنگی مُرد.

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۴۳۲۹ در تاریخ پنجشنبه ۶ شهريور ۱۳۹۳ ۰۱:۰۹ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3