چندشعراز:خالدبایزیدی(دلیر)
من فلسطینی ام
به مردم مبارزومقاوم غزه که زیربمب وراکداسرائیل غاصب
عزیزترین فرزندانشان رانثارفلسطین می کنندومدافعان
به اصطلاع حقوق بشرچون تندیس خاموش اند....
من فلسطینی ام
درختی تنومند
امادشمنان بااره وتیشه
به جانم افتاده اند
ولی بازدرهرفصل
سبزخواهم گشت
وناامیدی رادردل دشمنان
خواهم کاشت
من فلسطینی ام
شاهین بلندپرواز
هرسپیده دم
عاشقانه می کنم پرواز
برفرازسربازگمنام
اماصیادان آسمان را
به رویم مسدودمی کنند
غرق درآتش ودود می کنند
ومن شاهین وار
معاصره را
درهم خواهم شکست
کوله بارم راخواهم بست
وسفرراآغازمی کنم
من فلسطینی ام
برخلاف تمام مردم جهان
بی هویت...
بی نام ونشان
درسرزمین مادری
آواره وسرگردان
آه خدای من بگو:
چیست نام ونشان؟
به من خسته وناتوان
.........................................................
«کلیدگم شده»
دیشب ....
کلیدگم شده ای
بدنبال صاحب خانه اش
می گشت..
بعدازدیدوبازدیدی
ازخانه های شهر
دید:قفل خانه اش راشکسته اند
وصاحب خانه اش رانیزکشته اند
....................................................
«سرزمین گم شده»
نمی دانم:
ازکجاآمده ام
وبه کجامی روم
وازکدام دیروقبیله ام
که ازهویتم
حتی خاطره ای درذهن ندارم
وسرزمینم
درانبوه اشکهایم
گم می شود
وقتی که به نقشه جغرافیای جهان می نگرم
......................................................................
«مقاومت»
ما!
ازمیخ ها
آموختیم
چگونه؟
پایداربمانیم
هرچندبرسرمان کوبیدند
مقاوم ترشدیم
........................................................
«بی سرزمین»
هرچه نقشه جغرافیا بود
سوزاندم...
بغض گلویم رافشرد
وسپس
کبوترآرزوهایم را
درسرزمین خیالی ام
به پروازدرآوردم
آنگاه که دریافتم
سرزمینی ندارم
.............................................
«تندر»
این جا!
زندگی است که
مرگ را
بدوش می کشد
مرگی که زندگی را
به بازی گرفته
وهرکسی
که چرخش دوران رادرک کرد
زندگی راترک گفت
اینجاهردم
فوج فوج کبوتران
بی بال وپر
به سوی رنگین کمان عشق
عروج می کنند
وحامیان حقوق بشر
دراوج بی پناهی مان
چون تندیس خاموش اند؟!