سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        پاسخی برای آقا مرتضی
        ارسال شده توسط

        علی ابرار

        در تاریخ : شنبه ۷ تير ۱۳۹۳ ۱۱:۳۲
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۰۲ | نظرات : ۳

         Morteza......
        آوریل 30 18:27
        ‪ salam ye chand ta soal dashtam
                    آوریل 30 18:26
         ‪سلام بفرمائید
         
        May‎ 3 01:01
        ‪salam ostad agar emkanesh hast khodeton javab bedid dar gheire in sourat ketab moarefi konid
         مگر نه اینکه خداوند انسان را آفریده و از روح خود در آن دمیده .خود او در قرآن احکام و قوانینی را بیان میکند که به فرمان او انسان باید از آن اطاعت کند. و در غیر اینصورت دچار عذاب الهی میشود .از طرفی به انسان قدرت تفکر و اختیار داده تا هر آنچه که به صلاح خود است یا ترجیح میدهد انجام دهد . و دیگر اینکه انسان به خواسته ی خود پا در این دنیا نگذاشته و دلیلی بر رعایت قوانینی اینچنینی نمی بیند.
         
         
         
        درود به برادر بسیار عزیزم جناب آقا مرتضی
         
        حسب مباحثه ای که مرقوم داشتید
         
        بنظرم باید به مهندسی جهانبینی (روش نگاه به وجود وهستی وآفرینش) خودمان در آفرینش و ساختار خودمان و آفریدگارمان دقت کنیم
         
        هر کسی می تواند با زاویه دید خودش درباره هستی و پروردگار نظر بدهد. مهم این است کدام زاویه به حقایق موجود برای پذیرش فطرت همه ما انسانها نزدیک تر و قابل درک تراست.
         
        مومن یعنی باورمند بودن به یک پدیده یا چیزی.
         
        کسی که درباره چیزی به یک درک کامل و بلوغ ذهنی و فکری و فهم کاملی رسیده باشد نسبت به آن چیز مومن است.
         
        بنابراین  هرگز به ریخت و قیاقه کسی نمی توانیم بگوئیم مومن .
         
        و افراد با ایمان نسبت به هر حوزه از باورهای خود بسیار مقاوم و شجاع هستند. اعتماد به نفسشان در آن مورد بی نهایت بالاست.
         
        مثل این است که تازه واردی از شما بپرسد نام پدرتان چیست و شما اسم مبارکشان را بگوئید اما او بگوید نه اینطور نیست و...
         
        لیکن شما که فرزندش هستید به هیچ وجه حاضر به پذیرش حرفهای تازه وارد نمی شوید چون تمام باورتان از فهم نام و رسم پدر اکتسابی بوده و ذره ذره در وجود نازنینتان رسوخ  و رسوب کرده و از بین بردن آن  باورها در ذهن شما تقریبا محال است.
         
        فهم موضوع جبر و اختیار هم از همین زیر بناها ناشی می شود.
         
        خداوند بی پدر و مادر و همسر و اولاد است و شراکت کسی هم در شناسنامه اش نیست. نیازمند نیست. صاحب گنجهایی است که ما دقیقا   در مسیر زندگی به آنها نیازمندیم.
         
        اما خدا دوست داشت دوست داشته شود ودوست بدارد قرآن بارها و بارها به این اصل اشاره کرده است. او که بی نیاز از هر چه و هر کس است اما شدیدا به دوست و معشوقش  دلبستگی دارد.
         
        معشوقش را زیباترین نامید و حتی جانشین خود کرد. دنیا را در اختیارش گذاشت. همه کارهایی که برای معشوق هایمان می کنیم او قبلا راهش را رفت.
         
        طبیعی است زیرکان می دانند کسی که محبت چنین عاشق دارایی را داشته باشد یعنی همه چیز دارد. برای همین است که می گویند  خدا تنها نیاز انسان است.
        و قرآن می فرماید آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟
         
        انسان باید خیلی ضعیف و بی فکر باشد که به این مورد نیندیشیده باشد...
         
        واقعییت بسیار مهم:
         
        انسان از ابتدای خلقت تاکنون در مسیر رشد و تکامل  حرکت می کند .
        و اکنون در مرحله  کودکی و نوجوانی خود به سر می برد. نبوغ و عقلانیت انسان تازه بجایی رسیده است که انسان دارد متوجه کرامتش می شود.
         
        اختراعات هزاره قبل و اکنون با هم غیر قابل مقایسه اند الان ما بزرگتر و بالغ ترشدیم و فهم مان از دنیا بهتر شده است. حتی خیلی امکان دارد نیم قرن دیگر به امروزمان بگوئیم جهل و عقب ماندگی.
         
        بنابراین خداوند برای رفاه و عزت معشوقش به او عقل و احساس هدیه داد و از همه لحاظ دنیا را برای بلوغ و علو درکش در اختیارش گذاشت.
         
        هر چیزی که انسان به آن نیاز دارد را از قبل برایش مهیا کرد
         
        و حال :
         
        بنظر شما کودک 5 ساله چه درکی از بیمه عمر و سلامت، ازدواج وشغل، آینده و...دارد؟
         
        کودک در این پروسه تا بلوغ کم کم  و تدریجا متوجه نیازهای مهم و اساسی خود می شود. خیلی از چیزها خوشایند ما است اما برای ما خوب نیست آسمان و زمین را بهم می دوزیم تا خوشایندمان را بگیریم اما ممکن است برای ما خوب نباشد و برعکس ممکن است خیلی از چیزها برایمان  لازم و خوب باشد اما اصلا خوشمان نیاید و از آن دوری کنیم.
         
        مثل همان بچه که غذای لازمش را نخورد اما به چیپس و آدامس دلبسته باشد وقتی هم مریض شد حاضر نباشد دارو بخورد و آمپول بزند و حتی از پزشک بترسد چون خوشایندش نیست.!!
         
        در این مواقع بنظر کودک نابالغ  پزشک و دارو منفورترین خلائق خدا می شوند.
         
        بلاها و مصائب ما انسانها مثل همین داروها هستند.
         
        یا برای آزمایش که قرار است میزان باور و بلوغمان سنجیده شود یا برای این است که به چیزی برسیم. یا برای تنبیه از حرکتی که انجام داده ایم..
         
        خدا دوست انسان است با تدبیر و حکمت همه چیز  را برای دلخوشی هایش برنامه ریزی کرده است.
         
        نکته:
         
         بنظرشما در آغوش گرفتن و بوسیدن کودکی از طرف  شما در نگاه  کودک 2 ساله چیزی جز مرارت است؟
         
        بچه زرتقی میکند که از آغوشتان برهد حتی جای بوسه را با آستینش پاک میکند. اما شما بی نهایت دوستش دارید و تنگ ترمی فشاریدش. و او سعی بر رهایی و گریز دارد.
         
        مدیریت هدایت:
         
        مثل اینست به شما 200 میلیون دلار پول نقد بدهند که هر کار دلتان میخواهد بکنید. و به خواهرزاده زیبایتان هم همین قدر بدهند و بگویند هر کار خواستی بکن.
         
        دو اختلاف بزرگ پیش می آید اگر راهنما نداشته باشید آن یکی شاید خرج بستنی کند و یا از او بدزدند و شما شاید خرج اتوموبیل و لباس و موبایل و تفریح کنید.
         
        اما واقعییت اینست پدرتان برای شما مسکن و سرمایه گذاری را پیشنهاد میکند و برای ایشان (کودک نابالغ) کاملا نظرش اینست تا اطلاع ثانوی نباید دست به پولها بزند!
         
         
        اکنون شما موضوع مطرح شده تان را در اشل کوچکتردر نظر بگیرید:
         
        مثلا کودکی خواهان آزادی بی حد و حصر باشد چون فهمید باید بخورد و بیاشامد و دفع کند و... گمان می برد دنیا همین است و بس.
         
        اما چیزی از امنیت(امنیت سلامتی، روانی، شغلی، فرهنگی و اجتماعی و...) نداند چون در مرحله کودکی است چیزی از خطرات متوجه نمی شود. به هر چیزی اغوا می شود.
        ممکن است از صبح تا غروب اگر به امید خودش باشد زنده برنگردد...
         
        طبیعی است که شما بعنوان بزرگتر و خیرخواهش قلمرو امنیتی برایش تعیین می کنید چون دوستش دارید. اما برخلاف او شما را سختگیر و مستبد می بیند.
         
        بفرض چند بار با گریه خواست پشت فرمان بنشیند و رانندگی کند شما همچین محبتی را در حقش می کنید؟
         
        یا اگر خواست به امان خدا جاده ی خطرناک را بگیرد و برای خودش بدود. شما می گوئید بچه است بگذارید خوش باشد؟
         
        هرگز این کوتاهی را برای دلخوشی هایتان نمی کنید. حتی اگر گریه کند.
         
        اگر زاویه دید را در این مسیر بگیرید می بینید جبر و اختیار چیز تمیزی است.
         
        جاهایی حق انتخاب هست و جاهایی حق سرخود بودن نداریم چون به اصل امنیتی این مسئله نرسیده ایم و باوری هم به آن نداریم پس آن را ناگوار می شماریم.
        من استنباطم این است دین یا قانون راهنماست و هر کس که بیشتر از قوانین بداند می تواند بهتر گلیمش را از آب بکشد و امنیت بیشتری دارد. شاید هم بتواند به دیگران هم کمکهایی در این حوزه بکند.
         
        امروزه حکایت مفسرین دینی ما هم همین است باید دید زاویه نگاهشان به انسانیت و کرامت انسانی چیست.
         
        اصلا انسان در خدمت دین نیست و چیزمسخره ای است آدم با این همه ارزشش  فکرکند باید خدمتگذار ادیان باشد.
         
        بلکه ادیان در خدمت انسان است
         
        اساسا دلیل بعثت پیامبران چیزی جز خدمت به انسانیت و کرامت انسانی نیست. چون انسانیت برای خدا ارزشمند بود که دین و بعثت را در خدمت تکامل شان گذاشت.
         
        آنقدر جامعه عربی در حق خود ضایع  و منحرف بود که خدا برایشان پیامبر گذاشت تا متوجه خبط خودشان بشوند نه اینکه فرمانروا و جنگجگو کم داشته باشند. و نبی اکرم بخواهد  اینکاره ی اینها شود یا توی سرشان بزند.
         
        بلکه با اخلاق نیک و روش انسان فهمیده نسبت به معلوماتی که خدا در برنامه و نقشه راه انسان کامل به او نشان داده حرکت کرد چون همه ی بلوغ انسانیت را درک کرده و دیده بود. پس باورش به آینده و توسعه انسانی بالا بود.
         
        و تمدن اسلامی از این منظربه زیبایی و اعتلا رسید نه با خشونتهای کافرانه مسلمان نمایان پاره وقت.
         
        احکام الهی برای عقده های خدایی نیست. اصالت سخن قرآن در بیان احکام برای خود انسان است و اصلا ربطی به امر خدا ندارد.
        احکام و رعایت شریعت برای عزت و کرامت انسان نافع است. کسی از قوانین تبعیت می کند که خواستار امنیت است.
         
        عقلش را دارد. وگرنه بر دیوانه و مریض  و نابالغ احکام تکلیف نمی شود. تکلیف برای کسی است که هم شعور داشته باشد و هم قدرت بدنی. هرکدام که برداشته شوند مکلف از حییز انتفاع ساقط می شود.
         
        سنت های الهی همگی راهبردی هستند. که انسان به بلوغ برسد و امنیت داشته باشد. حرف زور نیست.
         همینی که هست خدا  قانون خوبی است. اما ناخوشایند می نمایاند. اگر به این بلوغ برسیم متوجه میشویم اتفاقا فقط باب دل ما آدم هایی است که آرامش طلب هستیم.
         
        نق زدن های اغلب آدم ها نشانگراین است که باوری به محبت  و حکمت حق تعالی ندارند.
        وگرنه بچه که هر وقت غذا خواست والدین در اختیارش می گذارند. چطور باید نگران وعده ی بعدی باشد. لذا کودکی نمی یابید غذا ذخیره  کند برای وعده بعدی. .چون  باور کرد ه است که وعده بعدیش ازقبل مهیاست.
         
         حالا خدا در اشل بزرگتر نیازهایمان را رصد کرد متوجه نیست؟!!!
         
        از نظر خودم قرآن بهترین کتاب سازمان یافته ای است که انسان می تواند از آن برای بالا بردن درک و فهمش از آن بهره ببرد.
         

                                                  13/2/1393
         
         
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۴۰۵۰ در تاریخ شنبه ۷ تير ۱۳۹۳ ۱۱:۳۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2