سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        حماسه در ادبیات مقاومت قسمت چهارم
        ارسال شده توسط

        علی ناصری(عین)

        در تاریخ : سه شنبه ۳ تير ۱۳۹۳ ۰۰:۵۱
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۳۰۱ | نظرات : ۱۱

        كتاب گراي 270 درجه رماني از احمد دهقاني مي باشد كه در سال 1375 انتشار يافت رماني است سراسر پر از حادثه هاي عظيم دفاع مقدس و روايتي ملموس و صادقانه از زندگي در جنگ و اين سفر به دليل اينكه نويسنده خود شرايط مكان و زمان را لمس كرده است لذا بر حوادث عيني استوار است و صداقت در آن موج مي زند و درك درست خواننده از وقايع جنگ به او كمك شاياني در خلق اين اثر مي كند و نقل هنرمندانه ي ماجراهايي است كه از منظر يك جوان، جواني كه در كوران نفس گير مرگ و حيات تجربه هاي بزرگي را از سر گذرانده است. او باتوجه به اينكه ر حال درس خواندن است درس را رها مي كند و باتوجه به علاقه شديدي كه به جبهه دارد، به جبهه اعزام مي شود و در ادامه داستان كارگزيني گردان از پذيرش او به خاطر تكميل بودن نيروي گردان خودداري مي كند اما با رفتن پيش فرمانده ي گردان برگه ي اعزام او پذيرفته مي شود و به گروهاني مي رود كه دوستان قديمي اش در آن حضور دارند. در حين عملياتي پر حادثه، تركشي به لب او اصابت مي كند و در فك او فرو مي رود كه دكتر با انبري تركش را از دهان او بيرون مي كشد، و پس از بهبودي نسبي قصد جبهه مي كند كه با مخالفت پدر و مادر مواجه مي شود ولي با تلاش فراوان رضايت خاطر آنها را فراهم مي كند و به همراه دوستش اعزام و در قرارگاه تاكتيكي آموزش و براي عمليات كربلاي پنج آماده مي شوند و در آغاز عمليات به زحمت موافقت فرمانده را جهت حضور در خط مقدم مي گيرد و وقتي در محور عملياتي قرار مي گيرد زير آتش شديد دشمن تنها از دسته ي آنها 4 تن باقي مي ماند و فرمانده دستور مي دهد به سمت جاده ي بصره- شلمچه يا همان «گراي 270» كه تانك هاي عراقي در آنجا مستقر هستند حركت كنند كه باوجود اينكه دسته اي ديگر به آنها مي پيوندند و با وجود اينكه به تانك هاي دشمن شليك مي كنند به دليل آتش و حمله بيش از حد عراقي ها مجبور به عقب نشيني مي شوند و به همراه دوستش در محاصره قرار مي گيرد و دوستش به شهادت مي رسد و او كمك نيروهاي خودي از محاصره نجات پيدا مي كند و بعد در كانال زوجي مجروح و به بيمارستان انتقال پيدا مي كند و پس از بهبودي مجدد براي شركت در عمليات به جبهه باز مي گردد. رمان فوق سراسر داراي صحنه هاي ايثار فداكاري و مقاومت مي باشد و نقش اول داستان با اينكه دوبار مجروح مي شود باز هم به جبهه نبرد مي آيد و شور و شوق ايثار و شجاعت در سراسر رمان مشهود مي باشد. از ديگر رمان هاي دهه ي هفتاد مي توان به رومان تيه برهاني (طالقاني) اشاره نمود كه در منطقه حاج عمران اتفاق مي افتد و گروهان كه تحت نظر شهيد برهاني هستند در محاصره قرار مي گيرد و با وجود نداشتن آب و غذا مقاومت مي كنند در ابتداي دهه ي هفتاد هنوز در رمان ها رگه هايي از حماسه و مقاومت و ايثار به چشم مي خورد. در دهه ي هشتاد رمان ها فني تر شدند ولي درون مايه و قالب آن مقداري تغيير كرد و تحت شرايط فرهنگي موجود در جامعه زاويه ديد نويسندگان هم تغيير كرد چنانچه در كتاب من قاتل پسرتان هستم كاري از احمد دهقان در سال 83 به گونه اي معضلاتي رزمندگان و جانبازان پس از دوران دفاع مي پردازند كه در شأن اين قشر ايثار نمي باشد. دهقان در اين كتاب در ده داستان كه در بردارنده روايت هاي نويسنده از روزگار دلاوري ها و مظلوميت همرزمان دفاع مقدس است به بيان زشت و زيباي جنگ بدون هيچ ملاحظه اي مي پردازد. در داستان مسافر؛ ناصر و عبدوكه در جبهه باهم رفاتي دارند در يكي از شب هاي عمليات كه دشمند از ماجرا آگاهي پيدا كرده است هرچند نيروهاي خودي وارد عمل مي شوند ولي به دليل آتش دشمن مجبور به عقب نشيني و عبدو را كه از ناحيه پا زخمي شده است در ميان شن هاي روان نزديك مرز رها مي كنند و مادر عبدو، ننه مريم كه قبلاً تير باران شوهرش را توسط عراقي ها ديده است بعد از اين حادثه تعادل روحي و رواني خود را از دست مي دهد و روزي جاسم برادر عبدو به ناصر زنگ مي زند كه ننه عبدو با گونيِ استخوان هايي كه قبلاً به عنوان پيكر عبدو جمع كرده بود به آب كارون زده است. و در داستان ديگر از همين مجموعه با عنوان «زندگي سگ» روايت جانباز موج انفجار را مي آورد كه وقتي دچار حمله مي شود، بي اختيار به هركسي كه دور و برش باشد، مي تازد و ضرباتي را بر او وارد مي كند. زنش بيشترين آزارها را از او مي بيند. روزي نادر دوست او كه هر دو پايش را در جنگ از دست داده، به او خبر مي دهد كه قبرستان شهر براي بازماندگان معلولان جنگ تسهيلاتي را در نظر گرفته و آن چه به ما مي دهند مي توانيم همان موقع به دو برابر قيمت بفروشيم و او مي گويد من مراجعه كرده ام و بعد به صحنه هاي داخل بنياد مي پردازد. ازدحامي از افراد چشم از دست داده، پا از دست داده، در راهروهاي بي انتها و درهاي بسته اتاق ها و سرگداني مجروحان و به زمين افتادگان يكي از مجروحان كه مثل بيد مي لرزيد و دهانش كف مي كرد و دو نفر مي آيند مردي را كه غش كرده بود از داخل راهرو كشان كشان مي برند. با دقت در محتواي اين داستان به نوعي به ضد ارزش مي پردازد و ايثارگران را قشري از جامعه مي داند كه به حال خود رها شده اند و برايشان تسهيلات قبر مي دهند. اين كتاب به دليل بيان واقعيت هاي تلخ و گزنده ي جنگ از سوي برخي از افراد و مؤسسات و نهادهاي فرهنگي مورد انتقاد قرار گرفت و به عنوان كتابي «ضدجنگ»، «سياه نويس» و «ياس گرا» و ... معرفي شد. تفاوت ارزشها در ادبيات مقاومت حوادث نظامي گوناگون قرن بيستم باعث توسعه ي ادب پايداري گرديده است . براي نمونه مي توان به تهاجم انگليس و فرانسه و اسرئيل به مصر در سال 1956 و خط مش استقلال طلبانه جمال عبدالقاصر و اعلام رسمي تاسيس رژيم صهيونيستي اسرائيل و هجوم كشورهاي عربي به آن ، جنبش اسقلال طلبانه ي كشورهي آفرقا و امريكاي مركزي ، تهاجم آلمان به كشور هاي همجوار و جدال آمريكا در ويتنام ، جنگ هاي داخلي اسپانيا و سلطه ي حكومت ويشي ( دست نشانده ي آلمان ) بربخشي از فرانسه و مبارزات استقلال طلبانه ي فرانسوي ها و جنبش هاي آزادي خواهي فلسطين و الجزاير همگي از وقايعي هستند كه به نحوي در ادبيات و هنر مقاومت اثرگذر مي باشند. چنانكه لوپي آرگون شاعر فرانسوي از مقاومت و بسيج عمومي مردم براي حفظ اصالت فرهنگ فرانسه استفاده مي كند . بسيجي كه باعث سرنگوني حكومت دست نشانده ي ويثي گشت و در اين راه ، مراجعه به تاريخ فرانسه و با الهام از آن خواست تا عزم راستين ملت و پايداري آنها را نشان دهد و فلسفه ي تاريخ را با حوادث روز پيوند داد و از اصالت مفاهيم و كلمات در شعر خود سخن گفت : " بگذاريد به مردم بگويم خورشيد ، خورشيد است / مرگ ، مرگ است / عشق ، عشق است / ميهن ، ميهن است و فرانسه ي زخم ديده جز ميهن من نسيت " و اعتقاد خود مبني بر اينكه انقلاب از همه است را اين چنين بيان مي دارد : " آن يك كه معتقد به خدا بود / و آن يك كه نبود / هردو مي پرستيدند / يك زيبا را كه در اسارت دشمن بود / يك روشنايي در برابرشان بود / نامش هرچه هست چه فرق مي كند / در آستان مرگ / هردو دگر بار نام آنكس را / كه هيچيك فريبش نداده اند بر لب مي آورند. " در شعر دفاع مقدس و ادبيات مشروطه ( دوره ي جنگ ايران و روس ) مصداق هايي وجود دارد كه در ادبيات پيش از مشروطه قائم مقام فراهاني ، اديب پيشاوري و چند شاعر ديگر توسل به تاريخ را تنها به خاطر اندرز گذشته برگزيدند . در سالهاي دفاع مقدس شاعران فلسفه ي نهضت عاشورا با فاجعه ي روز آميخته اند . نرودا شاعر مشهور ثيليايي مفهموم مجرد و انتزاعي " سرزمين پايداري و مقاومت " را بر مفهموم رائج وطن و ميهن ترجيح مي دهد به همين علت است كه در بستر شعر آزاديخواهي ملل قرار مي گيرد . در شعر پابلو نرودا رنگي از آزمون هاي شخصي يا زندگي ويژه و اندرز تاريخ و عاطفه ملي نمي بينيم و هر چه هست پژواكدروني آزمون هاي فكري و عملي فراگير در زندگي است . و در شعر شاعران دفاع مقدس ايران ، مصداق دارد و بستر تنگ مليت جز در روزها آغازين جنگ در شعر وحود ندارد و شاعر طنين افكن فرياد هاي جهاني در شعري مي باشد و آنجا كه نرودا و ميگوئل هرناندز را ستايش كرد . سلمان هراتي « سليمان خاطر » را مي ستايد . براي نمونه شعر نرودا و پس از آن شعر هرهاتي را به عنوان شاهد مثال مي آوريم. " تو هزار دستان را به دهان خود كشاندي / در كرانه ي زندگي / آه اي جوان / دود باد باروت در فضاي محو مي گردد / و تو با هزار دستان و تفنگ ره مي سپاري / در شب و روز برد / لبريز از گندم و بهار " ( پابلو نرودا ) " يك شاخه گل محمدي / با شدتي شكفت / در برودت سينا شكفت / چندانكه هفت ستون سيماني فرو ريخت / و ديكتاتورها ، سرگيجه گرفتند / نظاميان / جهت پيشگيري توفان / امواج را در سواحل نيل بازرسي مي كنند / اما در تقدير آمده است : / اين بار چون گذشته / صندوق حادثه / در اطراف دست هاي آمين آسيه لنگر مي گيرد ( سلمان هراتي ) « ريكو گارسيالوركا‌» در شعر پايداري به تو صيف فاجعه مي پردازد، ميان اين حس در تحريك غريزه ي پايداري موثر است . به صحنه كشيدن غيرت و بردباري را بر مي انگيزد ، چنانكه مرگ را در شعر شاعر اين چنين توصيف مي كند : « نه درخت انجير تو را مي شناسد نه اسبان خانه ات نه مورچگان و نه شامگاهان زيرا تو براي هميشه از جهان رفته اي » ( قالي شكري ،ادب مقومت ) اين ويژگي را در شعر قيصر امين پور مي توان يافت : « اين جا / وضعيت خطر گذرانيست / آژير قرمز است كه مي نالد / تنها ميان ساكت شبها / بر خواب ناتمام جسدها / خفاش هاي وحشي دشمن / حتي ز نور روزنه بيزارند / بايد تمام پنجره ها را / با پرده هاي گور بپوشانيم اين جا / ديوار هم پناه و پشت كسي نيست / كاين گور ديگري ست / كه استاده است / در انتظار شب / اينجا / گاهي سربريده ي مردي را / تنها / بايد ز بام دور بياوريم / تا در ميان بخوابانيم » ( حرفي از جنس زمان ) شاعر ادبيات پايداري ويتنام « جيانگ نام » دلدادگي خود به مرغان ، پروانگان و دلبرش را چنين توصيف مي كند : « يك بار عاشق ميهنم گشتم / براي مرغان و پروانگانش / اكنون براي هر ذره خاكش آن را دوست دارم / و ان زمان كه خواب خود را بياد مي آورد / اندوه ، دلم را سوراخ مي كند / از جنوب شهيد چه داني ؟/ آه اي دلدار من آيا آنجا را مي شناسي ؟ / هر شب هنگامي كه با تو ديدار مي كنم / دلم از مرزهاي خط فاصله مي گذرد » زن در شعر مقاومت ملل جهان نقش بسزايي دارد . زن در شعر پايداري ويتنام عنصر دلربايي و محبت است و با ورود اين عنصر ، محبت به جنگ تزريق مي شود . ولي در شعر اروپا ، زن نماد آرامش و استمرار زندگي مي باشد . چنانكه شاعر مقاومت بلغار وايتزاروف در شب پيش از اعدام شعري براي همسرش سرود : « گاه در آن شب هنگام كه به خوابي عميق فرو رفته اي / مانند ديدار كننده اي ناگهاني / كه از راهي دور فرا مي رسد / به ديدار تو خواهم آمد / درها را به روي من مبند / من بي سرو صدا به درون خواهم آمد / و آرام خواهم نشست / چشمانم را در تاريكي به چهره ي تو خواهم دوخت / آنگاه در آغوشت خواهم فشرد / و روانه خواهم شد » ( ادب مقاومت ) و در شعر مقاومت ايران ، محمدرضا عبدالملكيان در قطعه شعر« بدرقه » همسر رزمنده را با دقت و وسواس خاص قرهنگ ديني در وجهي موقر و متناسب با عرف جامعه ، لحظه اي كوتاه وارد صحنه ي شعر دراماتيك خود كرده است : « مرد مي ديد همسر و پسرش / در غمي تازه ريشه مي گيرند / با غمي جانگداز گلها نيز / زير سقف اتاق مي ميرند / از لب بام كفتري پرزد / از دل زن كبوتر شادي / مرد در فكر نينواي نبرد / مرد در فكر روز ازادي / مرد در پيچ كوچه سرگردان / چشم در چشم همسرش خنديد / زن او ديد جبهه در جبهه / مرد او مثل شير مي جنگيد » قياس بين شعر دفاع مقدس با گرايش هاي فكري و شاخص هاي موضوعي ادبيات پايداري جهان ، يافتن وجوه اشتراك و برجسته كردن وجوه افتراق است . در دوره ي تجدد حيات ديني و ظهور انقلاب هاي اجتماعي ، ادبيات پايداري ايران و فلسطين با تفكرات ديني و علوي آميخته است و واژه هايي همچون ؛ ايثار و شهادت با تاثيرپذيري از قران مقدس است و در راس ادب و هنر مقاومت قرار مي گيرد . شهادت در قرآن مصداق حيات جاويد است و در معارف نظري دين بخصوص در عرفان اسلامي آخرين مرحله ي سلوك و شهود عيني سالك محسوب مي شود . شهادت بالاترين مرحله ي سلوك و رويت حق و بين متكلمين و عرفا در اين موضوع بحث هاي گسترده اي وجود دراد . البته انتقال اين واژه به مباحث نظري بي سابقه نيست و به كار گيري كمه ي " شهيد " براي مبارزان مسلمان در ادوار مختلف تاريخي ، پيشينه اي روشن دارد. اما در شعر مقاومت رنگ و بوي ديگري مي يابد . واژه ي " شهيد " در شعر مقاومت همراه با تقديس مي باشد و استفاده آن در فرهنگ و ادب مقاومت ملل سابقه اي طولاني دارد . چنانكه « گاستون بوتول » در كتاب «چامعه شناسي جنگ » مي گويد : « پرستش مردگان يكي از عوارض رواني جنگ است » ( بررسي تطبيقي و موضوعات پايداري ،ص 20) و« نيچه » معتقد است : « پرستش قهرماناني كه سلاح در دست به خاك غلطيده اند به تدريج جاي پرستش قدسيان را مي گيرد» ( همان ) امام شهادت در فرهنگ اسلامي و ادبيات مقاومت ايران نوعي تمنا و خواست شاعر مي باشد و آرزوي شاعر كسب مقام شهيد است چنانكه در شعر « شبلي و آتش » از زنده ياد حسيني داريم ك « گل اشكم شبي وا مي شد اي كاش / همه دردم مداوا مي شد اي كاش / به هر كس قسمتي دادي خدايا / شهادت قسمت ما مي شد اي كاش » بي ترديد پديد آوردندگان اين حس در شعر مقاومت ، قهرمان ها هستند و در آن براي رسيدن به مرحله ي شهادت برهم پيشي مي گيرند و در آن شاعر فقط نقل كننده است . زيرا فرآيند رسيدن به مرحله ي فراتر از مشاهدات فردي و تجربيات شخصي شاعر مي باشد و مناسبت ضروري بين رزمنده ي شهادت طلب و خالق اثر ادبي و سازنده ي فرهنگ شعر مقاومت است . همين مناسبت ، مفاهيم شعر پايداري را شكل بخشيده است . پديده ي ( تمناي شهادت ) نيز پيشنه اي روشن در تاريخ مقاومت ملل دارد . همان طور كه چندي پيش در سريال ( سالهاي دور از خانه ) اشاره اي به اين صحنه داشت ، در آنجا خلبان جوان داوطلب (ژاپني ) شب پيش از ماموريت انتحاري در مراسم عزاداري شركت مي كند و لباس سفيد مي پوشد ( جامه ي عزا ) و بدين ترتيب به گونه اي نمادين ، خود را از علايق دنيوي پيراسته است و صبح روز بعد در باند پرواز جعبه اي كوچك جهت خاكستر بدنش تحويل مي گيرد . اين نمونه اي در قالب فرهنگ آنهاست ولي در سرزمين ما ايران ، پشت صحنه ي يثارگري و شهادت طلبي ، فرهنگ عاشورا و باور هاي مذهبي قرار دارد و آنجا كه جوانان ايران زمين براي گشودن معبر مين در دوره ي هشت ساله ي دفاع مقدس ، با ايثارگري و شهادت طلبي جان خود را نثار مي كنند . همانطور كه اشاره نموديم ، تمناي شهادت طلبي در امتداد راه امام حسين (ع) است و شخص آن را آگاهانه و با بصيرت انتخاب مي كند و اين ويژگي اخلاقي حاصل تعاليم مكتب تشيع است . تعاليمي كه ريشه در ايمان ابراهيمي دارد و نزد جامعه شناسان غربي به گرايش ابراهيمي ( cimplexed . abraham) موسوم است . « قرباني ابراهيمي به معناي تاييد متعالي يك سياست است . در گرايش ابراهيمي رهبر بهترين فرزندانش را به جبهه مي فرستد . رزمندگان نيز هر اندازه رهبرشان را دوست دارند ، بيشتر متوقع خواهد بود آنها را به فداكاري دعوت كنند .» ( جامعه شناسي جنگ ، بوتول ، ص 70 ) موضوعات و مضمون هاي شعر جنگ « الف . تلفيق روح حماسي و شخصيت هاي اسطوره اي با مضامين غنايي :در شعر اين دوره ، روح حماسه و عرفان هويدا است ؛ عناصر حماسي و رزمي با نماد عرفاني تلفيق مي شوند و به قول محمدرضا سنگري ، هرگز باور هاي ديني به حذف يا ناديده گرفتن عناصر فرهنگ ايذاني و ملي منجر نمي گردد ( سنگري ، ش 15:924 ) حسين اسرافيلي در بيت زير دقيقاً به اين موضوع اشاره دارد : « دل در عطش حماسه بازي است جان در تب و تاب عشق بازي است » ( رزمجو 1381، ج 1 ، ص 374) و سهيل محمودي كه مي گويد : ميان معركه لبخند مي زنيد به عشق حماسه چون به غزل ختم مي شود زيباست عناصر حماسي رزمي در بيت هاي زير از نصرالله مرداني نسبت به جنبه هاي غنايي نمود بيشتري دارد : « اي يلان صف شكن اسطوره شد ايثارتان كوه آهن آب شد در عرصه ي پيكارتان تندر تكبيرتان ، توفان سرخ روزگار نعره هاي نور جاري از گل رگبارتان » مرداني گاه به بياني زجر گونه به دلاوري و رشادت رزمندگان مي پردازد : « ما خلق هاي كشور خون و شهادتيم تمثيلي از حماسه و ايثار و وحدتيم ماييم از نبيره ي هابيل آفتاب كاين گونه در مقابل قابيل ظلمتيم » ( مرداني ، 1374 : 27 ) اسطوره سازي يكي از ويژگي هاي شعر جنگ است . شاعران با استفاده ي مناسب از شخصيت هاي اسطوره اي توانسته اند حماسه سازي ها و دلاوري هاي رزمندگان ، شهيدان و مردم را جاويدانه سازند .( فياض منش ، 1371‌:115) « بار ديگر / پهناي شعله ي راز اساطيري/ آغوش سرخ ايران / ميدان آزمون سياووش است » ( همان جا ، شعر از بهمن صالحي ) در بعضي شعر ها ، شاعران به هنگام ستايش رزمندگان دلاور ، آن را بر شخصيت هاي اساطيري ملي ترجيح مي دهند : « به رستم بگو اي جهان پهلوان هنرمند و رزم آور و پرتوان تو بودي به گردان ايمان اميد دريدي جگر گاه ديو سفيد .... وليكن نديدي زره پوش را كه فرياد آن كر كند گوش را تو نشنيده اي بانگ خمپاره را و يا غرش توپ و طياره را » ( به نقل از كتاب شعر جنگ ) اين تلفيق كه در قالب غزل انقلاب آشكار تر است ، نوعي از غزل حماسي را به وجود مي آورد ( ياحقي ، 256:1376 ) كه در آثار شاعراني چون نصرالله مرداني و احمد عزيزي نمايان تر است ب . ستايش شهادت و شهيدان : « شهادت در سروده هاي جنگ هم شكوهمند و حماسي و عارفانه و جامعه ساز است و هم حسرت آفرين » (سنگري، 1387 : 154 ) يكي از برجسته ترين درون مايه هاي شعر جنگ، همين موضوع است. شاعران با استشمام بوي باروت و دود ناشي از بمباران ها واقعيت جنگ را در عمل آزمودند و مضمون ها و تصويرهاي بكري از واقعيت هاي خشن زندگي به آن ها الهام شد (ياحقي، 1376 : 253 ) مفاخره به مقام شهيد و ستايش شهادت، استقامت و پايمردي خانواده هاي شهدا بخشي از موضوع شعر جنگ را تشكيل مي دهد. توصيف اوج ايثارگري شهيدان به سبب بذل شيرين ترين سرمايه ي وجود يعني جان براي وصول به جاودانگي ، توصيف از مقام شهيد و بيان احساس حسرت و حرمان در برابر شهيدان و دلتنگي از فقدان آن ها به نوعي تجديد بيعت با آنان و پاسداري از خون ايشان است : « زيــن لالــه ي بشـكفـته ي در دامــن صحرا                هـــر لاله نـشــانِ قــدمِ راه نــوردي است يا خــون شـهيدي اسـت كـه جــوشد زِ دلِ خاك           هرجا كه در آغوش صبا غنچه ي وَردي است » (مهرداد اوستا ، از مجموعه ي راه ) « چــكيـد آواي تـــو در كـــوچــه ي دل                       طــنيــن نــاي تــو در كــوچــه ي دل شــهادت بــي خــبر هـوش از سرم برد               صــداي پــاي تــو در كـوچـه ي دل » ( سهيل محمودي ) پ . انعكاس باورهاي ديني و مذهبي : در باور ديني ما بين جنگ و دفاع فرق است و دفاع در برابر متجاوز فريضه است و مدافع حتي اگر در ميدان جنگ نباشد و به هنگام دفاع كشته شود مقام شهيد را داراست تا چه رسد به كشته شدن درراه دفاع از وطن و حفظ ارزش هاي ديني : « بــود جــنــگ زِ آثــار وحــشي گري            دفـــاع اســت آيـيـن پــيـغـمـبــري دفــاع اســت واجــب بــه ســان نماز           بـــه راه خـــداونـــد دانــــاي راز » (بهمن كرمي ، به نقل از قلمرو ادبيات حماسي ايران ، ج 1 : 382 ) يا جايگاه ايثار در انديشه ي ديني ما و گذشتن از زن و فرزند و حتي همه ي هستي در راه خدا مقامي والا دارد : « مـــذّلــت حــرام اسـت در ديـن ما               بــود عــزّتِ نــفــس، آيــيـن مــا » ( همان ) كه يادآور جمله ي ارزشمند امام حسين (ع) در روز عاشوراست : " هيهات منّا الذله " . جنگ تحميلي باورهاي ديني را پررنگ تر مي كند بي آن كه باورهاي ملّي را بي ارزش كند. شاعران با تلميح به حماسه يِ خونين عاشورا مردم را به پاسداشت از فرهنگ جهاد و شهادت دعوت مي كنند. گرامي داشت و ستايش مقام قهرمان كربلا نيز از مضمون های شعر جنگ است . ت . پاسداشت از فرهنگ انقلابي عاشورا : « جــنـگ جــنـگ اســت بيا تا صف دشمن شكن     صــفِ ايــن دشـمـن ديــوانه ي ميهن شكنيم درِ افــســانـه اي قـلـعـه ي شـيــطــان بــزرگ      چـــون عــلي فــاتــح خبير شكنِ تن شكنيم راهِ مــا راه حـسيـن اسـت كــه بـا تـيشه ي خون                   هــمه بـت هاي زمين ، در شب روشن شكنيم به چــه انـديـشه در ايــن كشـورِ خون آمده خصم                       مـــا بـه نــيروي يـقين لشكر آهن شكنيم » ( نصرالله مرداني ، خون نامه ي خاك ) ث . به كارگيري مضامين عرفاني : در اين نوع شعر واژگان و تعبيرات عرفاني به وضوح ديده مي شود :‌ لا بــود كــه كـشتـه ي ولا بـود شـهيد                   لا بــود والـسـت را «بــلي» بـود شهيد بــا قــامـت واژگــونـه در خونش نيز                    تــصوير و تـجـسـّمي زِ لا بــود شـهـيد گاهي اين ويژگي رنگ و بويي حماسي مي گيرد و دو بُعد زميني (حماسه) و آسماني (عرفان) با هم تلفيق مي شوند كه غزل حماسي را به وجود مي آورد : « ... شـهيد زنـده ي تـاريخ عشق مي گويد :              بــه دارِ سرخِ « اناالحق» دوباره بايد رفت بپـوش جــوشـن آهــن به تــن، سوارِ فلق            كه در مصافِ خسان چون شراره بايد رفت بــه گوش لاله ي خونين، نسيم عاشق گفت              چــو گـل زِ باغ جهان پاره پاره بايد رفت رسيده لحـظه ي موعود و نيست گاهِ درنگ                به قافِ واقعه بي اســتخاره بايد رفت » ( نصرالله مرداني ، خون نامه ي خون ) ج . وطن دوستي : يكي از مضامين مهم است كه با صبغه اي ديني و انقلابي در شعر جنگ به آن پرداخته شده است. عشق به وطن و ميهن و توصيف شكوهمندي و استواري و عظمت آن، توصيف شهرهاي اشغال و ويران شده كه گاهي با بياني تحسّرآميز و غمگينانه همراه است. در شعر زير از سلمان هراتي با عنوان « دوزخ و درخت گردو » وطن به درخت گردوي كهن‌سالي تشبيه شده كه ايستاده است اگرچه شاعر نگران قطع شدن آن است : « اي ايستاده در چمن آفتابي معلوم / وطن من ! / اي تواناترين مظلوم / تو را دوست مي دارم! / اي آفتاب شمايل دريادل / و مرگ در كنار تو زندگيست / اي منظومه ي نفيس غم و لبخند/ اي فروتن نيرومند ! ايستاده ايم در كنار تو سبز و سربلند / دنيا دوزخ اشباه هولناك است / و تو آن درخت گردوي كهن‌سالي / و بيش از آن كه من خوف تبر را نگرانم / تو ايستاده اي .... . » چ . دعا براي نصرت و پيروزي : كه موجب تهييج و تشويق رزمندگان به نبرد و دعوت به دفاع و جهاد بود : « فــخــرشــان بــالا كه تيغ از عشق و ايمان مي زنند                نــصرشــان بادا كه كاخ فتنه ويران مي كنند » ( حميد سبزواري ) « اي زده شــعلـه بـه شــب، بـارقــه ي بـــاورتان           پــيش تــا صبــح ظفر! دست خدا ياورتان » ( حسن حسيني ، نقل از قلمرو ادبيات حماسي ايران ، 378 ) ح . نويد فتح و ظفر : به هنگام كسب پيروزي و حماسه آفريني دلاور مردان غيور در عرصه ي جنگ، شاعر پيام آور فتح و قاصد آزادسازي شهرهاي اشغال شده است و با اين بشارت همه را در اوج اندوه غرق در شادي مي كند و اشك شوق را بر چهره ها جاري مي سازد : « مژده ي فتح خرمشهر/ در ساعت چهار بعدازظهر/ در خيابان آزادي / غريو شادماني / در طوفان حنجره ها / و زلال اشك شوق / در سپيده ي چشمان شهر ... / و خط ويژه ي آمبولانس ها/ با مجروحان جنگي / و آژيرهاي پيروزي / بوي خوش حماسه ي مردان خرمشهر را / در خيابان آزادي مي گستراند » ( محمدرضا عبدالملكيان ، ريشه در ابر ) خ . تصوير امام در شعر جنگ : تأثير شخصيّت حماسي و عرفاني امام را بر تقويت روحيّه ي جهادگران دلاور و كفرستيز و مدافعان عرصه ي پيكار نبايد فراموش كرد. شاعران امام را كه رهبري شجاع و عارفي وارسته بود و بر قلب ها حكومت مي كرد محور وحدت معرفي و رزمندگان را براي مصون ماندن از فتنه هاي دشمنان متوجه اين مهم مي كنند : « آفــرين بر عرصه تازاني كه با عزمي جوان             روي دل بر جانب « پيرجماران » مي كنند » ( حميد سبزواري ) « بر شــما فــتـنـه ي خــنـّاس نـدارد اثري              تابود آيــتِ حق « روح خدا » رهبرتان » (حسن حسيني ، نقل از قلمرو ادبيات حماسي ايران ، 378 ) د . بيان حماسه آفريني هاي جانبازان و آزادگان : ياد كرد خاطره ي جوانمردي ها و ايثار حماسه آفرينان ميدان نبرد و اسارت در جنگ از ديگر مضمون هاي شعر جنگ است : « دلا ديدي آن عاشقان را ؟ / جهاني رهايي در آوازشان بود / و دربند ، حتي / قفس شرمگين از شكوفايي شوق پروازشان بود :‌/ پيام آوراني كه در قتلگاه ترنّم/ سرودن- علي رغم زنجير- / اعجازشان بود » ( حسن حسيني ، هم صدا با حلق اسماعيل ) ذ . هشدار يا اعتراض گاه يأس آلود : نگراني هاي شاعران از بيم كم رنگ شدن ارزش هاي جنگ و فراموشي ياد و خاطره ي رشادت ها و ايثار شهيدان و جانبازان و آزادگان يكي از موضوعاتي است كه گاه با دل تنگي و حسرت و يأس در شعر جنگ منعكس شده است : « هشدار كه باغ شوره زاران نشود                       اين خانه مكان لاشخواران نشود ميراث گرانبار شهيدان ! هشدار                        بازيچه ي خيل بي تباران نشود » ( همان ) در شعر زير نيز شاعر با يادكردن از شهيدان به نوعي از فراموشي آن ها دلگير است يا بيم دارد: « راستي ياد شهيدان بيت المقدس به خير! / جهان آرا كه بود ؟ / حاج همّت كه بود ؟ / حاج عباس از دنيا يك قرآن جيبي داشت / شهيد خرّازي / شهيد نوري/ سرداران بي دست/ شهيدان گمنام/ بي‌يادنامه / بي سنگ قبر / عاصمي پور چه شد / يوسف نوشته بود : / « خدايا يوسف هم شهيد شد او را بيامرز » / اسماعيل وصيت كرد كه روي قبرش بنويسند : / «پر كاهي تقديم به آستان الهي»/ امسال هيچ شاعري با حلق اسماعيل هم صدا نشد /  راستي شماره ي قطعه ي شهدا چند بود؟! » ( علي رضا قزوه ، از نخستان تا خيابان ) ر . تجلّي فرهنگ انتظار (موعود) در شعر جنگ : انتظار فرج موعود، انتظاري سازنده و اميدبخش است و موجب تحرّك و اميد به آينده است. اين نوع انتظار كه از فرهنگ ديني سرچشمه مي گيرد يكي از مضمون هاي شعر جنگ است. اين مضمون آرزوي شاعر را به پايان ظلم و ستم و برقراري عدالت بيان مي كند : « ... ايــن همـه حامي اسلام به هنــگام نبرد                          عـــرشيان بــال گشـايند فـــراز سرتان خــود بــه هنگامه ي پيكار چه تـدبير كند                   گر فراري نــشود دشــمن بـدگوهرتان دل مــهدي ز هــدايــاي شـما روشن باد                            هــم از ايـن رزم الهي دل پيغمبرتان » (حسن حسيني ، نقل از قلمرو ادبيات حماسي ايران ، 378 ) شعر زير از علي رضا قزوه بيانگر همين امر است : « آه مـــي‌كـشم تــو را بــا تــمام انــتظـار                پـــر شــكـوفــه كن مرا اي كرامت بهار در رهــت به انتظار صف به صف نشسته اند             كـــارواني از شـهيـد، كـــارواني از بهار » قالب هاي شعر جنگ در دهه هاي 40 و 50 پيش از انقلاب گرايش به شعر آزاد ( نيمايي) بيش تر بود با وقوع انقلاب اسلامي كه هويّتي شرقي داشت سنّت هاي ديني، فرهنگي و اجتماعي دوباره احيا شد به همين سبب شاعران به احياي قالب هاي سنّتي در خدمت مفاهيم تازه برآمدند و شعر آزاد (نيمايي) بنا به دلايل سياسي تلويحاً به معني علاقه به غرب و بي عنايتي به ارزش هاي انقلاب تصور مي‌شد (ياحقي، 1376 : 254) . امّا به تدريج شعر نيمايي نيز جايگاه خود را بازيافت و شاعران، بسياري از مفاهيم ديني و مضمون هاي شعري جنگ را در كنار قالب هاي سنّتي ، در فرم هاي نو شعر بازگو كردند.    قصيده : در شعر جنگ قصيده جايگاه قابل توجّهي ندارد زيرا قصيده از قالب هايي است كه پيش تر مورد توجّه شاعران پيشاهنگ انقلاب بود يعني گويندگاني كه دوره ي شاعري خود را پيش از انقلاب آغاز كرده بودند مانند : اوستا، گرمارودي، شاهرخي، سبزواري و ... امّا در بين قصيده‌سرايان نوجوان اين دوران چندان مورد قبول واقع نشد. از ميان شاعران پس از انقلاب كه قصيده اي در حال و هواي مضامين جنگ داشته باشد مي توان از مهرداد اوستا نام برد. به هر حال قصيده در اين دوران مقبوليت عام نيافت و از رواج افتاد. دليل اين امر مغايرت زيباشناسي يك نواخت آن با روح شتابناك دنياي امروز و ذهنيّت هنري مخاطبان نوگراي اين روزگار بود (روزبه، 1381: 310). غزل : غزل به عنوان فرم شعري انعطاف پذير از رايج ترين و فراگيرترين قالب هاي شعري پس از انقلاب است. در كنار شاعران سنّت گراي اين دوره كه در سرودن غزل به پيروي از اسلاف پاي‌بند بودند شاعران جوان به گسترش غزل همگام با شعر نو كمك كردند و غزل تا پايان جنگ به اوج تكاملي خود رسيد. برخلاف غزل هاي سنّتي كه افراط در كاربرد آرايه هاي لفظي و معنوي آن ها را به تكلّف و تصنّع كشانده است، غزل جنگ ساده و به زبان محاوره نزديك است.   البته شاعران  اين دوره از نوآوري در غزل بازنماندند. پيوند مفاهيم حماسي و اجتماعي گرايش به نوعي عرفان تازه ي حماسي ، ديني، گرايش به چشم اندازهاي فلسفي- اساطيري، بافت زباني – تصويري تازه ، بيان ساده و صميمانه، كاربرد اوزان جديد، كاربرد قافيه و رديف هاي تازه، گرايش به هنجار دراماتيك (نمايشي)،پيوستگي معنايي ابيات(بيان روايي)،گرايش به بيان محاوره ای ،گرايش به سبك هندي (خصوصاً شيوه ي صائب و بيدل و ... ) (روزبه، 1381 :313)  از مهم ترين ويژگي هاي غزل اين دوره است. يكي از نوآوري هاي مهم شعر جنگ آشنايي زدايي زباني و روي آوردن به تركيب هاي بديع و بي سابقه است اين ويژگي در غزل هاي نصرالله مرداني نمايان تر است (ياحقي، 1376 :257-256) واژگان اين نوع غزل ها صلابت خاصّي دارند و مي توان گفت در بعضي از موارد واژه ها تغزلي نيستند. ضمير جمع نيز در غزل هاي جنگ بسيار به كار رفته است (فياض منش، 1381: 120) با تلفيق عرفان و حماسه نوعي از غزل به نام غزل حماسي به وجود آمد (ياحقي، 1376: 256) .  غزل اين دوره را از لحاظ بافت، بيان، زبان پر تصوير، تركيب سازي نيز به انواع سنّتي و نيمه سنّتي، غزل نو معتدل، غزل نو افراطي ، جناح تركيب سازان منسوب مي كنند (ياحقي، 1376: 255 و روزبه ، 1381 : 313 ) . از بهترين غزل هاي جنگ، مي توان به سوگ سروده هايي  اشاره كرد كه در رثاي شهيدان سروده شده است(26) . شاخص ترين غزل سرايان شعر جنگ عبارت  اند از : قيصر امين پور، علي رضا قزوه ، عبدالجبار كاكايي، نصرالله مرداني، ساعد باقري، زكريا اخلاقي ، محمدكاظم كاظمي، حسن حسيني . مثنوي : مثنوي به دليل ظرفيت هاي گسترده اي كه دارد از قالب هاي پركاربرد پس از انقلاب بود و در خدمت مفاهيم حماسي، روايي، عرفاني، انقلابي، اجتماعي قرار گرفت. مثنوي هاي جنگ گاه به صورتي ساده و روان و گاه در شكلي خشن و استوار نمايان شده اند. بسياري از شاعران مثنوي را در اوزان بلند و غيررايج سرودند، ذهن و زبان آن را تازه كردند از شاخص ترين مثنوي سرايان عبارت اند از : حسن حسيني، يوسفعلي ميرشكاك، صديقه وسمقي، پرويز بيگي حبيب آبادي، محمدرضا عبدالملكيان، سلمان هراتي، علي معلم و احمد عزيزي. علاوه بر شعراي مذكور، مشفق كاشاني، قادر طهماسبي، حميد سبزواري، محمود شاهرخي ، حسين اسرافيلي، علي رضا قزوه، ساعد باقري و مهرداد  اوستا در اين قالب براي بيان مضمون هاي جنگ طبع آزمايي كرده اند. از ويژگي هاي مثنوي هاي علي معلم مي توان به اوزان بلند و بي سابقه ، زباني غريب، فاخر و باستانگرا، رنگ ديني ، عرفاني، اساطيري، حماسي، تاريخي و اجتماعي با روحي نوكلاسيك اشاره كرد. احمد عزيزي نيز در مثنوي هايش ذهن و زباني پرتب و تاب و سرشار از غرابت و تازگي در خدمت تعابير جسورانه ي ديني، عرفاني و اجتماعي دارد. اين  دو بيش از ديگران مثنوي سروده اند و هريك با هيئت و هويّتي مستقل، مبدع سبك و ساختاري تازه در عرصه ي مثنوي‌سرايي هستند (روزبه، 1381 : 311-310) . غزل مثنوي  :  اين قالب شعري در شعر جنگ چندان رايج نيست تنها تفاوت آن با غزل مثنوي هاي پيشين اين است كه فضاي ابيات غزل در غزل مثنوي هاي جنگ با مثنوي يكسان است در حالي كه در گذشته غزلي كه در ميانه ي مثنوي مي آمد كاملاً حال و هواي غزل را داشت و اگر غزل از كل منظومه جدا مي شد نه تنها به بافت منظومه لطمه اي نمي زد بلكه شعر جدا شده نيز به عنوان غزلي مستقل قابل قبول بود (فياض منش، 1381 : 121 ) . پس از انقلاب ابتدا علي معلم ( در مثنوي هجرت ) و بعدها برخي از شاعران به اين شيوه تمايل نشان دادند (روزبه، 1381 : 311 ) . براي نمونه مي توان از غزل مثنوي سروده ي محمد حسين جعفريان در فراق ياران شهيدش نام برد. رباعي و دوبيتي : اين دو فرم شعري موجز و مؤثر ، در شعر جنگ رواج چشمگيري يافت. شايد به دليل ايجازي كه دارند براي بيان لحظات پرشور و شتاب جنگ مناسب بودند. اين قالب ها پيش تر براي بيان مفاهيم عاشقانه و عارفانه به كار مي رفتند امّا در شعر جنگ مضمون هايي مانند ستايش شهادت و شهيدان، مفاهيم ديني و عاشورايي ، ثبت لحظات حماسي و عاطفي جنگ، رثاي ياران و... جاي موضوعات پيشين را گرفتند . برجسته ترين ويژگي رباعي و دوبيتي اين دوره، توجّه شاعران به ضربه ي عاطفي و تكان‌دهندگي مصراع آخر، بافت و بياني نو، رديف هاي بلند و ابتكاري، لحن و بيان حماسي و عاطفي و پرهيز از به كاربردن واژه هاي مهجور و شكسته يا مخفّف است.     البته ويژگي اخير در شعر بعضي رعايت نشده است و به تقليد از گذشتگان از واژگان قديمي و شكسته استفاده كرده اند، براي مثال ، عليرضا قزوه در دوبيتي زير از فايز و باباطاهر تقليد كرده است اما زبان او استحكام و استواري زبان آن ها را ندارد. « تــنت خــونــي، لـباست پــاره پــاره                  خودت ماهي، دو چشمونت ستاره نــمي دونـــم كــجايــه قـبـرت امّا                   الــهــي نـــور بــر قـبرت بـبـاره » پيشروان اين دو قالب قيصر امين پور و حسن حسيني اند. شاخص ترين آن ها در شعر جنگ عبارت اند از : قيصر امين پور، حسن حسيني، عليرضا قزوه، وحيد اميري، محمدرضا محمدي نيكو، سهيل محمودي، سلمان هراتي، نصرالله مرداني، ايرج قنبري، محمدرضا عبدالملكيان، رضا علي اكبري . « موسيــقي شهر بانگ «رودا رود» است               خــنياگــري آتـش و رقــص دود است بر خاك خرابه ها بخوان قصه ي جنگ           از چــشم عروسكي كه خون آلود است» « شهيــدان را بــه نــور ناب شوييم                   درون چــشـمه ي مــهتـاب شــوييم شــهيدان همچو آب چشمه پاك اند               شــگفــتا، آب را بــا آب شـويـيـم ؟ » (قيصر امين پور) چهارپاره : شاعران جنگ به اين قالب شعري نيز گرايش نشان داده اند. امّا مضمون هاي رمانتيك و عاطفي پيشين جاي خود را به مضمون هاي حماسي، اجتماعي و عاطفي دادند و چهارپاره به قالبي در خدمت شعر جنگ درآمد هرچند رواج چشمگيري نيافت امّا از ميان شاعران جنگ عده اي توانستند چهارپاره هاي تقريباً موفقي عرضه كنند. از اين جمله مي توان از حسين اسرافيلي، يوسفعلي ميرشكاك، شهرام رجب زاده، ساعد باقري، عبدالجبار كاكايي، مهرداد اوستا، بهمن صالحي، سلمان هراتي، سپيده كاشاني و محمدرضا عبدالملكيان نام برد. « مــن و تو ازحــصـار آمــده ايم                     پــايـمـان زخـمي دويــدن هــاسـت نقــش هـا ديده ايــم بـر سرِ دار                              چـشمـمـان شـرمناك ديــدن هاست « الــتــهـــاب تـــمــوّج دريـــا                              زخــم ديــريـنه را نـمك زده است تــا بـلند شـفــق ز خـنـجر عشق                    خـــون دريــادلان شتك زده است ... » ( حسين اسرافيلي ) شعر آزاد : چنان كه در شروع اين بخش به آن اشاره شد در آغاز انقلاب به دلايل سياسي از جمله روحيه‌ي غرب ستيز حاكم بر جامعه ي آن زمان هر پديده اي كه نشانه اي از گرايش يا علاقه به غرب بود از جمله شعر آزاد ( نو، نيمايي) طرد و نفي مي شد امّا رفته رفته شاعران جوان انقلاب توانستند از ظرفيت هاي شعر آزاد براي بروز و ظهور خلاقيت هاي شاعرانه ي خود بهره جويند. اين شاعران در عين توجه به ساخت، صورت و نوآوري به محتواهاي انقلابي ، حماسي، ديني، سياسي و اجتماعي پاي بند بودند و توانستند بين شكل و محتواي شعر توازن و تعادل برقرار سازند (روزبه، 1381 : 317) . از شاخص ترين نوپردازان شعر جنگ مي توان از : حسن حسيني، قيصر امين پور، محمدرضا عبدالملكيان ، سلمان هراتي، علي رضا قزوه ، موسوي گرمارودي، بهمن صالحي، صديقه وسمقي و ... نام برد. اكثر اين شاعران علاوه بر سرودن شعر نو به قالب هاي كلاسيك نيز گرايش داشته اند و آثارشان علاوه بر مجموعه هاي مستقل در نشرياتي نظير : كيهان فرهنگي، فصل نامه ي هنر، سوره، ادبستان، اهل قلم، سروش و ... چاپ شده است. « پسرم مي پرسد / تو چرا مي جنگي ؟ / من تفنگم در دست / كوله بارم بر پشت / بند پوتينم را محكم مي بندم / مادرم / آب و آيينه و قرآن در دست / روشني در دل من مي بارد / پسرم بار دگر مي پرسد / تو چرا مي جنگي ؟ / با تمام دل خود مي گويم / تا چراغ از تو نگيرد دشمن. » (محمدرضا عبدالملكيان) » ( مضامين و قالب هاي دفاع مقدس ، نيلوفر حاجي مرادخاني ، دانشجوي دكتراي زبان و ادبيات فارسي و سردبير آموزشي ادبيات فارسي ناحيه ي يك كرج ) تاثير داستان نويسي در ماندگاري ارزش ها ادبيات داستاني چشم انداز دلپذير در عرصه ي هنر است ودر حقيقت يكي از ماندگارترين و تاثير گذار ترين اشكال و انواع هنر ها محسوب مي شود ، رويكرد نويسندگان در هركجاي جهان به هنر كاملاً طبيعي و به دور از هر گونه رنگ و لعابي مي باشد . با وجود اينكه صدسال از شروع داستان نويسي به سبك غرب در ايران مي گذرد ، اما جز در سال هاي اخير ادبيات داستاني هويت و حاشيه ي امنيتي خاص يافته و به جايگاه فكري نسبتاً مستقلي رسيده است كه كمتر نشانه اي از اين هويت و حاشيه ي امنيت در ميان آثار داستان نويسان پيش از انقلاب اسلامي مي توان يافت . مقوله ي جنگ ، افق هاي تازه و گسترده اي را فرا روي داستان نويسان گشوده است كه زواياي مختلف آن مي تواند ويژگي هاي منحصر به فردي در خود داشته باشد كه دست مايه ي جديدي براي پيدايش رمان و داستان كوتاه باشد . بدون شك از زمان هاي دور پاي جنگ در ادبيات وارد شده است و جنگ ها هميشه درون مايه ي داستان ها و رمان هاي معروف جهان قرار گرفته است . به اتفاق مشاهده مي شود كه نويسندگان در بيشتر رمان ها ، قسمتي را به رويكرد جنگ اختصاص مي دهند . نوشتن درباره ي جنگ بستر مناسبي را براي نويسنده ايجاد مي كند . با به كارگيري وقايع تلخ جنگ آنرا تبديل به صحنه هايدلاوري ها ، حماسه ها ، پيكار ها و پيروزي و شكست ها مي كند كه با بررسي در داستان نويسي دو قرن اخير ، اين نكته روشن مي شود ،كه رمان و داستان كوتاه با بهره گيري از زمينه هاي پيش آمده به واكاوي رويدادهاي جنگي و مخاصمه هاي قومي كه بين يك يا چند كشور رخداده است مي پردازد و در مواردي باعث دگرگوني در فكر و انديشه اقوام مي گردد . رمان هايي كه در خصوص جنگ جهاني اول و دوم نوشته شده است ، اين انگيزه ي غني در داستان نويسي را تبيين مي كند كه در آن لزوماً خود داستان پرداز از نزديك شاهد وقايع جنگ بوده است . از آن جمله ، « همينگوي » كه ( كتاب ناقوس ها براي كه به صدا در مي آيد ) بر اساس شواهد خود از جنگ داخلي اسپانيا مي نويسد .البته همينگوي خود اززخميان جنگ جهاني اول است . «تولستوي» نيز در تصوير گري زواياي دقيق جنگ در صحنه هاي نادر آن، در رمان بزرگ ( جنگ و صلح ) بهتر از هر تاريخ نگاري به ترسيم رويداد هاي تاريخي مي پردازد و در اثر خود تصويرگر شرح رنج ها و شادي ها و پيروزي و شكست ها مي باشد . همچنين « مارگارت ميچل‌» در اثر خود ( بر باد رفته ) يا « هانريش بل »در ( زني تنها ميان جمع ) و « « مالاپارتي و هيد ها » در دو اثر ( قرباني ) و ( پوست ) به نحوي عجيب به گوشه هيي از رويداد هاي بزرگ دو جنگ جهاني پرداخته اند كه به حقيقت تاريخ واقعي از دل همين رمان ها و داستان ها استخراج مي گردد. سير تاريخي موجود در رمان ها ، همچنان ادامه دارد و در روزگاران اخير نويسندگان حتي اگر جنگ را از نزديك لمس نكرده باشند با عنايت به ابزار و وسائل پنب و ضبط حوادث و موقعيت ها و مراجعه به مكان هايي كه حادثه در آن اتفاق افتاده است ، مي توانند گستره ي تخيل خود را تا دوردست هاي تاريخ تعميم دهند و با بهره گيري از داشته ها و تلفيق آن با خاطره هاي شفاهي و رمان خاطره هاي موجود به بيان موضوع جنگ در قالب داستاني و گزارشي ادبي تا ساليان متمتدي اين رشته ادامه دهند . در هم آميختن رمان با جنگ نشان دهنده ي اين است كه فرع در جنگ هيچ وقت از زندگي صاحبان انديشه و قلم خارج نشده است و ادامه ي داستان و رمان جنگ ، چيز عجيبي نيست و اين موضوع بيانگر اهميت ادبيات جنگ مي باشد . چنانچه در كتاب ( جامعه شناسي جنگ ) آمده است : « جنگ آفريننده ي تاريخ است ، در واقع تاريخ صرفاً با شرح كشمكش هاي مسلحانه آغاز شده و بعيد است كه اين پديده زماني كاملاً از ميان برود ، زيرا جنگ ها به هر حال مشخص ترين ميادين تاريخ و در عين حال ، مرزهايي هستند كه مراحل مهم موارث را از يكديگر متمايز مي كنند . تقريباً تمام تمدن هاي معروف در اثر جنگ از بين رفته اند . تمام تمدن هاي جديد نيز با جنگ پا به عرصه ي وجود نهاده اند» (فرخجسته ، ص 125‌) تا به حال تاثير جنگ در ادبيات داستاني مشخص گرديد و در دل آن هم بر ما معلوم شد كه ادبيات تنها بستري است كه مي تواند واقعيت هاي جنگ را در طول تاريخ زنده نگه دارد . پس جنگ و ادبيات ، ادبيات و جنگ ، لازم و ملزوم يكديگرند و براي ماندگاري ارزش ها ، ما به اديبان با تجربه نياز داريم كه بتوانند به درستي ارزش ها را به نسل هاب آينده انتقال دهند . سال ها مبارزه انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني ( ره‌) و سالهاي دفاع مقدس بهترين منابع براي رمان نويسان و نويسندگان دفاع مقدس مي باشد . چون ما بر اين باور هستيم ، كه هرگونه ايستادگي در برابر طاغوت و طغيانگر و دفاع از كيان اسلامي ، دفاع مقدس مي باشد . پس بر اساس اين تعريف دفاع از لحظه ي آغاز حركت و نهضت شروع شده است و تا رفع كامل فتبژنه هم ادامه خوهد داشت . چنانچه در مباحث قبل گفتيم شروع جنگ و مبارزه ، ايده ها و عقايدي كه براي آن مبارزه مي كنيم برجسته و ارزش مي شود . با توجه به نهضت امام خميني (ره) و بيانات معظم له امام خامنه اي نهضت و حماسه ي حسيني ، ولايت و رهبري ، ايثار و شهادت و مهدويت و در كل اساس اسلام و قرآن ارزش است . پس نويسنده متعهد در نوشتن رمان بايد ملاك هاي ارزشي را مد نظر داشته باشد تا بتواند بهترين الگو براي نسل هاي آينده باشد . با دقت در عرصه ي ادبيات داستاني امروز ايران ، به اين نتيجه پي مي بريم كه بيش از چند اثر داستاني كه در اوايل انقلاب اسلامي و قبل از نبرد هشت ساله چاپ و نشر يافته است . نويسندگان هشت سال دفاع مقدس هم به سه دسته تقسيم مي شوند : عده اي كه نگرش مثبت به مسئله ي جنگ دارند و نبرد ر

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۴۰۳۸ در تاریخ سه شنبه ۳ تير ۱۳۹۳ ۰۰:۵۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3