حسن لیلا بچه محله کاس پریو است ، او سواد ندارد ، اما می فهمد ، مادرش او را بزرگ کرده ،و پدرش را هرگز ندیده است ، و لیلا مادرش هم از فرط بیماری و بی پولی سالهای زود مرد ،حسن لیلا تنها کسی است در این دنیا که وقتی مرا می بیند ، چای داغی را به من می دهد و نصفه یک بیسکویت ،چای را می خورم ،و بیسکویت را جیبم می گذارم برای یک نفر که از من گرسنه تر است ،حسن لیلا
با شعر های لری من گریه می کند ، آرزوی داشتن زن در دلش زنگ زده است ،حلقه پلاستیکی دست می کند ، اما آرزوهایش در صورت هیچ زنی نگاه نمی کند ،یک پایش می لنگد که در کودکی برا ثر تب فلج شده است ، عاشق قناری است ،و هر سال یک قناری را از قفسی در زید بن علی می خرد (بازار پرنده فروش ها )و آزاد می کند ،
می خواهم امثال کنار حسن لیلا سال 1393 را تحویل کنیم
حسن لات هم هست ، میگوید لات یعنی همه چیز را برای دیگری خواستن ، از این رو برخی موارد به من هم پول تو جیبی هم می دهد وقتی که گرسنه تر از من است ، حتی پول اینترنت ، من هم بر دکه او را جابجا می کنم ، حسن نماد بخشندگی است و امسال 7 مرداد جشن تولد او را در دکه بر پا کردیم با همان چای وبیسکویت ،
حسن لیلا را بخدا فقط می توان از مرامش شناخت ، هیچ کس در زندگی اندازه حسن لیلا برای من بزرگ نبوده است ،
برای شعری که به حسن لیلا تقدیم نمودم در ستون پایین سایت