با سلام خدمت همه دوستان..متن زیر مقدمه دفتر شعر من به نام B52 است که توسط انتشارات ناکجا به چاپ رسیده است. در این متن به بررسی عنصر مکث در کارهای نمایشی و چگونگی کاربرد آن در شعر سپید پرداخته شده است..امیدوارم تا حدی توانسته باشم در کاربرد این عنصر در شعر موثر بوده باشم و بتونم از نظرات دوستان در بهبود آن استفاده کنم.
مقدمه:
البته نوشتن مقدمه برای شعر کاریه که من تا حالا در کارهای بقیه شعرا ندیدم و فکر نکنم کار متعارفی باشه. ولی فکر کردم شاید نوشتن این مقدمه بتونه یک کم برای بیان چیزی که نمیشه تو شعر نوشت مفید باشه.(البته من شخصا از نوشتن مقدمه های درسی و پژوهشی که باید به زبان رسمی به بیان مسائل و مشکلات بپردازه دل خوشی ندارم و شاید برای همین این زبان شکسته رو دارم استفاده می کنم.). دلیل این که اصلا این دفتر شعر نوشته شد این بود که من صرفا در حین نوشتن یک نمایشنامه به فکرم رسید که حس کودکی که دم در ایستاده و داره مادرش رو صدا می زنه و جوابی نمی شنوه رو به تصویر بکشم. نوع فضاش طوری نبود که بشه تو یک نمایشنامه.. خوب اون رو پدید آورد. فکر کردم اگر این حس توی یک فضای شاعرانه پدید بیاد بهتر از آب در میاد..حسی که اتفاقا اولین شعر این دفتر هست. (حالا استثنائا این شعر رو مجبورم توضیح بدم)...سکوت فضا در نمایش نامه ها یک جورهایی حس ترس.. خفقان یا اضطراب رو میتونه به خوبی پدید بیاره..این جور فضاسازی ها در نمایشنامه های نویسندگانی مثل ساموئل بکت.. هارولد پینتر یا دیوید مامت خیلی معموله و کاربرد زیادی هم داره..البته این مکث به نوعی عنصر نمایشی محسوب میشه ولی برای خود من که تقریبا پانزده شانزده تا از نمایشنامه های هارولد پینتر رو خوندم و تا به حال فرصت دیدن هیچ کدوم را نداشتم جالب بود که چطور این فضای بسته و تنشآور این قدر خوب با این مکثها پیاده میشه..به فکرم رسید شاید بشه همین کار رو دقیقا تو یک شعر پیاده کرد..یعنی علاوه بر خلق فضا به وسیله کلمات.. با استفاده از فضای سکوت توسط مکث به فضاسازی اثر غنای بیشتری بخشید. به عبارتی این مکثها رو به عبارات و کلمات برای تشدید حس تزریق کرد.. این فضاسازی در نمایشنامه "خاکستر به خاکستر" هارولد پینتر با عنصری به نام "مکث"به خوبی پدید میاد..فضایی که می تونه تو افزایش تنش در فضا موثر باشه:
دولین: کدوم آژیر پلیس؟
ربکا: یعنی تو نشنیدی؟ ولی باید شنیده باشی. همین چند دقیقه پیش.
دولین: خب که چی؟
ربکا: خب، من شدیدا اضطراب دارم
(مکث)
من بی نهایت اضطراب دارم
(مکث)
نمی خوای بدونی چرا؟ خب، باشه....
یا در نمایشنامه "گلن گری گلن راس"اثر دیوید ممت..این حالت ایجاد تنش رو میشه در گفتگگوهای دو کاراکتر لینگ و روما دید:
لینگ: ]بلند می شود[من نمی تونم با تو صحبت کنم، تو که زنمو دیدی، من...(مکث)
روما: تو چی؟ (مکث) خب، چی؟ (مکث) مسأله چیه جیم؟ یه دقیقه اجازه بده، بیا بریم بیرون، یه گیلاس بزنیم.
متاسفانه من تو هیچ شعر فارسی( اونایی که فرصت کردم بخونم چه کارهای سپید یا حتی پست مدرن) چیزی به نام (مکث) پیدا نکردم.. بعضی جابجایی ها در بیتها در شعر سپید هست که فضای سکوت رو تا حدی می رسونه ولی تا حدود زیادی تاکیدش بر بهره گیری از حرکات چشم هست و حالت زیبایی شناسی داره. ممکنه خواننده اون ها رو راحت رد کنه و روشون توقف هم نداشته باشه .. البته من خودم بعضا در اشعار سپیدی که می نویسم از این قابلیت استفاده می کنم ولی به نظرم برای ساخت فضای تنش زا مناسب نیست و بیشتر حالت سیلان و رهایی رو می رسونه.. یا بهتره بگیم در کنار این روش میشه از تکنیک مکث هم بهره برد. مثلا این شعر مرحوم شاملو:
«نه
اين برف را
ديگر
سرباز ايستادن نيست»
البته سه تا نماد "،" .. "." و "..." هم وجود داره که به نظرم بیشتر وارداتی از متن های خشک و رسمی روزنامه.. اداری و درسیه و برای استفاده در شعر (مخصوصا "،" که خودم ازش نفرت خاصی دارم) شاید به اندازه مکث نتونه فضای سکوت رو بازسازی کنه ..چون ذهن در حالت عادی در متن های رسمی و روزنامه ای حتی نمایشی بهوفور به اینها بر می خوره و سرسری و راحت ردشون می کنه. به عبارتی الگوی ذهنی برای اکثر ما اینه که صرفا یک جور فاصله کوتاه ایجاد کنه و به ادامه متن.. توجه کنه و این که ما بخواهیم این الگو رو تو ذهن فرد بشکنیم شاید به شکاف و فاصله بین اون و فضای کار منجر بشه (بعضا سردرد)... حتی اگر تو همین دو مثال بالا دقت کنید به وفور از ، . ... استفاده شده ولی کاربرد (مکث) تا حد زیادی متفاوت از این نمادهاست. کاربرد اصلی مکث رو میشه تا حد زیادی خواستن از خواننده برای توقف عمدی و پدید آوردن فضای سکوت در ذهن اون دونست. به عبارتی یک جور بهره گیری از ذهن خود خواننده برای فضا سازی در کار میشه محسوب کرد که سعی بر این داره که از قابلیتهای ذهنی افراد در مواجهه با سکوت برای ایجاد فضای سکوت استفاده کنه. بریم سر اون شعر کودک دم در. خوب این شعر رو می شد این جوری نوشت:
اگر به صورت عادی نوشته بشه می شه:
کودکیست
ایستاده دم در
"مامان"
"مامان"
"مامان"
"مامان"
خبری نیست
به صورت نماد گذاری با ، و . و ...
کودکیست
ایستاده دم در
"مامان"
"مامان"،
"مامان".
"مامان"...
...
خبری نیست
یا هم این جوری:
کودکیست
ایستاده دم در
(مکث)
"مامان"
"مامان"
(مکث کوتاه)
"مامان"
(مکث)
"مامان"
(مکث طولانی)
(مکث طولانی)
خبری نیست.
در این جا نمونه سوم با استفاده از مکث نوشته شده .. فقط با این تفاوت که طول مدت مکثها رو متغیر کردم تا سه تا سکوت مختلف رو داشته باشیم. کوتاه.. متوسط و طولانی. به عبارتی بشه از سه جور فضای سکوت کوتاه...متوسط و طولانی مدت استفاده کرد تا بشه حالت تدریجی افزایش تنش و ایجاد حس تنهایی رو به وجود آورد..در هنگام خواندن هم اگر با همون ریتم عادی خوانده بشه این مکثها رو بر حسب کاربرد ذهنی میشه بازسازی کرد. (اگر هم بخواهیم به صورت زمانی بررسی کنیم (این مکثها البته بسته به ذهن افراد مختلف ممکنه طولانی تر یا کوتاه تر بشه) ولی میشه به صورت معمول از یک.. دو و سه ثانیه برای مکث کوتاه.. مکث عادی (مکث) و مکث طولانی استفاده کرد. البته این صرفا یک مقیاس کمیه و بهتره فرد خودش بتونه بر اساس ذهن خودش این فضاها رو بازسازی کنه) نکته دیگه ای که هست اینه که یک مشکل دیگه هم وجود داره.. شما اگر تو شعر فارسی بخواهید کشش یک صدا رو بیان کنید باید این جوری بنویسید مثلا..پپپپپپپدر (کشیدگی پ در بیان کلمه پدر) یا پدددددددددددر (کشیدگی دال در کلمه پدر) یا پدررررررررررر (کشیدگی ر در کلمه پدر) (البته من خودم هیچ وقت نتونستم فرق این ها رو خوب تو ذهنم بازسازی کنم.) ولی اگر خواستید مثلا حس قدمزدن طولانی یا دویدن طولانی رو بیارید دیگه دوووووووووووویدن با دددددددددددویدن یا دویییییییییییییییدن چه فرقی داره؟ اصلا کدوم درسته؟..من تصمیم گرفتم از همین مکث ها برای کشیدگی یک رفتار و کنش هم استفاده کنم.
مثلا توی یکی از شعرهای این دفتر به این قطعه برمیخورید:
بلند میشود
قدم میزند
(مکث طولانی)
مینشیند
به عبارت دیگه توی اون مدت مکث هم میشه فضای سکوت رو در آورد و هم طول مدت کنش قدمزدن که طولانی تر از کنشی مثل بلندشدن و نشستنه..خوب این حس برای من حس کلافگی و درماندگیه یعنی قدم زدن طولانی مدتی که هدف خاصی نداره و صرفا خواستم با همین مکث طولانی اون رو ایجاد کنم تا کار زیاد پیچیده نشه و مدام مجبور به استفاده از صفاتی مثل بسیار..کمی..قدری نشم. حالا شعر کودک رو هم اگر این جوری بخونیم (اگر دقت کنید مکث قبل از "ایستاده دم در" هم استفاده شده تا حس ایستادن طولانی رو برسونه.)یعنی با کشیدگی کلمه مامان بر حسب طول مدت مکث (سعی کنید که کودکی رو تصور کنید که داره صداش رو می کشه..معمولا کشیدن صدا برای بچه ها در حالت تنهایی یکجور حس کلافگی رو می رسونه.. امتحان کنید.) به نظرم اون حسش در میاد. یعنی یک جور حس تنهایی.. سکوت و درماندگی یک کودک. لااقل به نظرم خوندن و فضاسازیش از این یکی بهتر در میاد:
کودکیست
ایستاده دم در
"مامان"
"مامممان"،
"ماممممممممممممممان".
"مامممممممممممممممممممممممممان"...
...
خبری نیست
به عبارت دیگه مکث در این سه حالت در این شعرها استفاده شده..سکوت..کشش صدا یا کشش کنش. بسته به عبارت قبل از مکث میشه این فضا رو در ذهن بازسازی کرد. (یعنی امیدوارم بتونم این رو تو ذهن شما بازسازی کنم و البته شماها هم باید تلاش کنید.). یک توصیه دیگه هم تو خوندن این شعرها هست. این که سعی نکنید اونها رو با صدای بلند بخونید..بلکه توی دلتون بخونید و مکثها رو سعی کنید ذهنی بازسازی کنید..چون مثلا همون شعر کودک رو بخواهید بلند بخونید ممکنه نفستون بگیره .. فضای سکوت در خواندن با صدای بلند معمولا سخت تر بازسازی میشه. (البته این تجربه شخصیه خودمه.) بعضی جاهای معدود هم ممکنه شیطنت ها و ساختار شکنی هایی باشه که امیدوارم خودتون ببخشید و اون رو کشف کنید. (یک مقدار تمرین یا خوندن نمایشنامه های نویسندگانی مثل هارولد پینتر.. ساموئل بکت و دیوید ممت به نظرم میتونه در ساخت فضای سکوت و مکث خیلی سود بخش باشه.). هدف کلی این کتاب شعر تلاش برای استفاده از مکث در شعر فارسی به عنوان ابزاری (شاید سودمند) در کنار سایر ابزارهای شعر فارسی بود. من هم حداکثر سعیم رو انجام دادم که از این ابزار تا حدی که می تونم استفاده کنم و بعضی فضاها رو با اونها بازسازی کنم..اگر یک سری اظهار نظرهای شخصی هم تو این مقدمه بود امیدوارم صرفا به حساب آشنایی ناچیز من با قواعد شعر فارسی بگذارید و با دیده خطاپوش از اونها بگذرید.
در هر صورت موفق باشید.
احمد ملک نژاد (الف آرشام)