سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        اسمش يادم رفته بود
        ارسال شده توسط

        فرامک سلیمانی دشتکی(مازیار)

        در تاریخ : سه شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۲ ۰۲:۴۳
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۰۴ | نظرات : ۱۰

        به ندرت پیش میاد که از زندگی لذت ببرم ، این دفعه هم دقیقا از زندگی لذت نبردم ، یعنی از اون لحظه ای که تصمیم گرفتم بعد از مدتها که آشنایی رو ندیدم برم سراغ یکی از آشنایان. در رو که باز کرد من رو که دید خیلی شادمان شد انگار که یه جایزه بزرگ از بانکی یا جایی گرفته باشه یا اینکه وسط تابستون تو یه بیابون گیر کرده باشه و یکی براش یه تنگ آب یخ با یه بسینی آورده باشه ، بغلم کرد و شروع به ماچ و بوسه کرد . نشستیم و چایی آورد و میوه و همش داشت حرف می زد ، هی حرف می زد ،  اینقدر هم لذت می برد که من رو به  اسم کوچیک صدا کنه   و جملش را با بردن اسم من شروع کنه ، هی اول میگفت ببین مازیار ، بعد حرفش رو می زد ، راستی اسمم مازیاره ، ولی به صورت خنده داری من اسمش رو فراموش کردم ، هی اون داشت حرف می زدو من هی داشتم به جای گوش کردن به حرفاش تلاش می کردم اسمش رو بیاد بیارم ، خیلی ضایع بود ، قفل کرده بودم ، خنده دار و باور نکردنیه آدم اسم پسرعموش رو فراموش کنه ، ولی خوب توی این قصه من اسم پسر عموم را فراموش کردم ، یه فکری به ذهنم خورد ، کارت شناساییم رو در آوردم نگاه کردم ، بعد بش گفتم راستی میشه کارت شناساییت رو بیاری ، می خوام یه چیزی رو با کارت خودم مقایسه کنم ، خیلی سریع گفت ببین مازیار جان کارتم رو موقعی که رفتم کپی بگیرم اونجا جاش گذاشتم ولی تو زیاد خودت رو ناراحت نکن پسرعموجان ، اسم من رضاست. 

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۳۲۰۲ در تاریخ سه شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۲ ۰۲:۴۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2