سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 25 آبان 1403
    14 جمادى الأولى 1446
      Friday 15 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲۵ آبان

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        نرسیده...
        ارسال شده توسط

        بنجامین بتا

        در تاریخ : شنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۲ ۰۳:۰۶
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۳۱۷ | نظرات : ۳

        بعضی چیزای دنیا هست که وقتی نرسی بهش برات استوره میشه مثل عشق،من عاشق نیستم همانطور مجنون نبود همانطور که فرهاد نبود همانطور که رما نبود همنطور که جک نبود و...من دیوانه ام دقیقا مثل انها،انها سرشان را در راه عشقشان به باد دادن امروز نوبت من هست...
         
        شاید مجنون دیوانه لقب گرفت و یک عمر تحقیر شد و جک به عنوان یک دزد در کشتی گذراند و فرهاد با رنج کوه کند حمال بقیه شد اما بعد از مرگ جاویدان شدن،همانطور که من خواهم شد...
         
        در این راه رنجها دیدم که برایم شیرین بود،اری بچه تر از ان بودم ولی بد روزگار این را خواست امروز من میدانم مطممئنم عاشق شده ام چون سرم را هم خواهم داد...وچه بسیار هم تا مرزش رفتم...
         
        مگر انها که بهم رسیدند جاودان شدن؟!مگر خیلیهاشان مجبور به جدایی نشدن؟مگر انها به هم خیانت نکردم؟مگر هم را نرنجاندن؟مگر از هم خسته نشدن؟
         
        بعضی چیزا به نرسیدن زیباست شاید به یار نرسم اما میدانم روزی به یادم مشکی خواهد پوشید روزی که دیگر نیستم او پیش معشوقه خود در حال زندگیست که تکراری شده و برای انکه از چشمش نیفتد تن به خفت ها خواهد داد که من هرگز برایش نمیپسندیدم...
         
        ان روز امروز مرا به یاد خواهد اورد روزی که نیستم...نیستم...نیستم شاید در پارک شلوغ در گوشه ای دنج گریه کنه و یاد اشکهای من بیفته،شاید معشوقش رهایش کنه و جلوی چشمانش بره...
         
        شاید همه چیز خوب باشه و هیچوقت در دنیا اذار نبینه ولی فردا در روز معود چگونه در چشمان من نگاه خواهد کرد وقتی بر من بد کرد و من او را ان روز خواهم بخشید...
         
         
        بنیامین بــــــــــــــــــــتا

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۲۸۱۰ در تاریخ شنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۲ ۰۳:۰۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2