دوشنبه ۵ آذر
تب
ارسال شده توسط سیدعلی کریمی در تاریخ : يکشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۲ ۱۸:۰۹
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۵۳۴ | نظرات : ۲
|
|
نبض تب دارش هنوز توی خاطرم خاطره شد.
وای خدا کم دارم نمی دونم با چه زبونی بنویسم که به دلهای بی قراری چون خودم دلنشین باشه اما می دونم هر کس مثل من اگه عاشق باشه اگه یه روزی بر پای میز عدالتش نشسته باشه بی منطقی جوابش باشد خودش می داند که درد من از کدامین حرف است...
تب تنهایی نبض شب های جدایی آخرش نگفتی به من کجایی نه کلامی نه سلامی نه حرفی نه نقطه سر خط .
تب تنهایی درد جدایی نبض خدایی نگفتی مقصدت کجاست نگفتی دیدارمان به کجا باشد .
شب بارون زیر آسمون گریه چتر چراغ خیابون تنهایی سرمای بی تو بدون مگه میشه حس نکرد جای خالی احساستو .
من با تب های سردم تو با دستهای گرمت نوازشم کن حتی کنار این بخاری از جهنم گرمم کن .
به نام شب تنهای سلام
به نام درد تنهایی سلام
به نام جواب بی منطقی سلام
به نام تنها تنهایی سلام
و در آخر سلام تنهایـــــــــــــی
....
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۲۵۴۸ در تاریخ يکشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۲ ۱۸:۰۹ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.