سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 20 فروردين 1404
  • روز ملي فناوري هسته اي
  • قطع مناسبات سياسي ايران و آمريكا، 1359 هـ‌.ش
11 شوال 1446
    Wednesday 9 Apr 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

      چهارشنبه ۲۰ فروردين

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      می ترسم از مـرگ ؛ فقط بخاطــرِ اشکهای مادرم...( از نگاره های بارون خورده )
      ارسال شده توسط

      زهرا محمد زاده (زِلفِشـــه)

      در تاریخ : دوشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۲ ۰۸:۳۹
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۴۸۳ | نظرات : ۵۰

      به نام خدای همین حوالــی...
      تنها رفیق تنهایی هام
      تنها مرهم همه دردام
       
       
      **************
      دلم گرفته ای خدا
      منم ,  آهوی تنها
      تو این برزخ , تو این ذنیا
      که گرگ و گله بودنش تو ذات آدمهاست  خیلی مردی میخواد که گله ی  آهوی دل خودت  باشی
       
      آره ... همه حرفم اینه
      یه وقتایی که دلت گرفته , یه وقتایی که بغض داری , یه وقتایی که یه مشت حرف هم آرومت نمیکنه , یه وقتایی که تلخی  دردکشیدن رو نمیخوای به هر لذت زودگذر این دنیا بدی اونوقت  مرگ برات میشه شیرین تر از عسل
      و حس دلتنگی برای خدا و اونی که زودتر از تو رفته تو آغوش امنش تمام وجودتو پر می کنه
      لحظه لحظه ها رو می شماری تا مرگ لنگان لنگان از راه برسه و دستای کوچیک تو رو بگیره تو دستاش و همپاش قدم برداری تو جاده ی امن خدا
       
      اونجا که نه دردی باشه و نه رنجی نه تبی باشه و نه سوزی
      فقط تو باشی و خدا لای این ابرا ...
       
      راستی مرگ هم ترس داره...؟!
      .
      .
      .
      .
      .
      .
      .
      یادمه یه بار خدا که اینو  ازم  پرسیده بود , گفتم : آره بعد از تو  از مرگ می ترسم  با تموم حسِ نابِ  شیرینش
       
      آره می ترسم
      .
      .
      .
      .
      .
      می ترسم فقط بخاطر اشکهای مادرم.....
       
       
       
       
      ــــــــــــــــــــــ
      به قلم بارونیم : زِلفِشِــه --- در تابستانی ترین فصل رخوت و درد ---

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۲۲۴۹ در تاریخ دوشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۲ ۰۸:۳۹ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1