چهارشنبه ۲۸ آذر
سخنی با معبود
ارسال شده توسط میثم الهی خواه(قاصدک باران) تک لُر در تاریخ : يکشنبه ۲۳ تير ۱۳۹۲ ۱۷:۱۰
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۹۳۰ | نظرات : ۱۲
|
|
خداوندا...
با این که یارم آتشی در دلم روشن کرده است ولی جای گله و شکایتی نیست .
با همه ی خون دل و غصه هایی که به من داده ، اما باز هم خاموشم و راز نگهدار ..
خدایا تو به من بگو با آتش دلم چه کار کنم ؟
این همه خاطرات را برای من به یادگار گذاشته ای ؟
اما خود رفته ای !
پس حاصل عشق و لحظه هایمان چه شد ؟
آن کس که شب با آغوش گرم میخوابد نمی داند حسرت عشق را .................
بعد از عمری دل به من وعده داده است که فردا می آید !
کاش فردا که می آید
باز فردایی نباشد .
مادرم شام آخر مرا به سحرگاهان بسپار
که امشب بیگانه است با لحظه های من
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۱۸۰۵ در تاریخ يکشنبه ۲۳ تير ۱۳۹۲ ۱۷:۱۰ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.