يکشنبه ۲۷ آبان
كسي كه همه كس بود
ارسال شده توسط میثم الهی خواه(قاصدک باران) تک لُر در تاریخ : سه شنبه ۱۸ تير ۱۳۹۲ ۰۵:۱۵
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۰۳۴ | نظرات : ۲۶
|
|
حق با تو بود
مي بايست مي خوابيدم
اما چيزي خوابم را آشفته كرده است
در دو طاقچه رو به رويم شش دسته خوشه زرد گندم چيده ام
با آن گيس هاي سياه و روز پريشانشان
كاش تنها نبودم
فكر مي كني ستاره ها از خوشه ها خوششان نمي آيد ؟
كاش تنها نبودي
آن وقت كه مي تواستيم به اين موضوع و موضوعات ديگر اينقدر بلند بلند
بخنديم تا همسايه هامان از خواب بيدار شوند
مي داني ؟
انگار چرخ فلك سوارم
انگار قايقي مرا مي برد
انگار روي شيب برف ها با اسكي مي روم و
مرا ببخش
ولي آخر چگونه مي شود عشق را نوشت ؟
مي شنوي ؟
انگار صداي شيون مي آيد
گوش كن
مي دانم كه هيچ كس نمي تواند عشق را بنويسد
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۱۷۷۷ در تاریخ سه شنبه ۱۸ تير ۱۳۹۲ ۰۵:۱۵ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.