عقل و عشق (از کتاب پیامبر)
نوشته جبران خلیل جبران
آنگاه میترا برخاست و گفت: ای پیر با ما از ماهیت عقل و عشق سخن بگوی.
پیر پاسخ داد و گفت:
روح شما اغلب میدان نبردی است که در آن عقل و منطق با شوق و عشق در جنگ و ستیزند.
کاش می توانستم در میدان روح شما میانجی باشم و این رقابت و ناهماهنگی را میان قوای قدسی وجودتان به وحدت بدل کنم.
اما چگونه در این کار توفیق خواهم یافت، مگر آن که شما خود در این میانه صلح آفرین و عاشق همه ارکان هستی خویش باشید و دریابید که عقل لنگر و عشق بادبان کشتی روح شماست.
اگر لنگر یا بادبان کشتی شما را بکشند یا دستخوش امواج و تلاطم دریا خواهید شد و یا در وسط اقیانوس بی حرکت برجای خواهید ماند.
اگر عقل به تنهایی در وجود شما فرمانروا شود، شما را زندان و زنجیر خواهد بود و عشق اگر در سایه عنایت عقل نباشد شعله ای است که خود را خاکستر خواهد کرد.پس بگذارید که روح شما عقل را تا عرش عشق تعالی بخشد.