سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 1 ارديبهشت 1403
  • روز بزرگداشت سعدي
12 شوال 1445
    Saturday 20 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      شنبه ۱ ارديبهشت

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      زندگی نامه مجتبی کاشانی(م . سالک)
      ارسال شده توسط

      مریم مرشدی

      در تاریخ : پنجشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۲ ۰۲:۵۸
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۵۵۵ | نظرات : ۸

      برای ادای دین شخصی به مرحوم مهندس مجتبی کاشانی (م.سالک) بر آن شدم تا زندگینامه مختصری از ایشان جمع آوری نمایم.
       
      پرسید گر کسی که کجاییم و کیستم
      یا در کدام خانه و میخانه زیستم
      گویید چون مسافر مجنون و بی قرار
      با عشق آمدیم و گذشتیم و نیستم
       
      مهندس مجتبی کاشانی متخلص به ( م.سالک )، در سال 1327 در مشهد چشم به جهان گشود.
      ایشان بعنوان شاعر ،محقق ، نویسنده و مشاور مدیریت عمومی و صنعتی فعالیت داشته اند و از سال۱۳۴۹فعالیت ادبی خود را در زمینه شعر و نویسندگی آغاز نمودند و صاحب امتیازو مدیر مسئول فصلنامه یاوری بوده اند.
      مجتبی کاشانی بنیانگذار « جامعه یاوری فرهنگی » است که هدف آن ایجاد مدارس و مراکز آموزشی و فرهنگی  در مناطق محروم کشور است.این موسسه در زمان حیات ایشان بیش از ۲۰۰ مجتمع آموزشی ساخته است. 
      اشعار و مقالات متعددی که از ایشان به یادگار مانده سرشار از حس انسان دوستی، عشق و امید است.مرحوم کاشانی از جمله افرادی بود که برای بلوغ فرهنگ مدیریت درکشورمان تلاش فراوان کرد. او علاوه بر بنیان گذاشتن « جامعه یاوری فرهنگی » در زمینه ی مدیریت منابع انسانی نیز مطالعاتی انجام داد.مجتبی کاشانی پس از سالها مطالعه درباره ی مدیریت ژاپنی و تطبیق آن با آموزه های ایرانی، نظریه ای را سامان داد که از آن به عنوان «نقش دل در مدیریت» یاد می کرد و با همین نام نیز کتابی منتشر ساخت.او در نظریه‌اش تاکید می‌کند که انسان سه مرکز یا عامل برای انجام کار دارد. جسم او، دل او و مغز او. هر سه، در بوجود آمدن نتیجهٔ کار نقش دارند و از فعالیت هر یک فرآورده‌ای حاصل می‌شود:
      فرآوردۀ دل: انگیزه
      فرآوردۀ مغز : اندیشه
      فرآوردۀ جسم : کار عملیاتی و فیزیکی
       
      ذهن ما زندان است
      ما در آن زندانی
      قفل آن را بشکن
      در آن را بگشاي
      و برون آيازیندخمه ظلمانی
      نگشاييگل من
      خویش را حبس در آن خواهی کرد
      همدم جهل در آن خواهی شد
      همدم دانش و داناييمحدوده خویش
      و در اینویرانی
      همچنان تنگ نظر ميماني
      هر کسی در قفس ذهنی خود زندانی است
      ذهن بی پنجره دود آلود است
      ذهن بی پنجره بی فرجام است
      بگشاییمدر اینتاریکیروزنه اي
      بگذاریمزهر دشت نسیمی بوزد
      بگذاریمز هر موج خروشی بدمد
      بگذاریم که هر کوه طنینی فکند
      بگذاریمز هر سويپیامی برسد
      بگشايیم کمی پنجره را
      بفرستیم که اندیشههواييبخورد
      و به مهمانی عالم برود
      گاه عالم را درخود به ضیافت ببریم
      بگذاریمبه آباديعالم قدمی
      و بنوشیم ز میخانه هستی قدحی
      طعم احساس جهان را بچشیم
      و ببخشیم به احساس جهان خاطره اي
      ما به افکار جهان درس دهیم
      و زافکار جهان مشق کنیم
      و به میراث بشر
      دینخود را بدهیم
      سهم خود را ببریم
      خبريخوش باشیم
      و خروسی باشیم
      که سحر را به جهان مژده دهیم
      نور را هدیهکنیم
      و بکوشيم جهان
      به طراوت و ترنم
      تسکین و تسلی برسد
      و بروید گل بیداري، دانايي، آبادي
      در ذهن زمان
      و برویدگل بینايي، صلح، آزادي، عشق
      در قلب زمین
      ذهن ما باغچه است
      گل در آن بایدکاشت
      و نکاريگل من
      علف هرز در آن میروید
      زحمت کاشتن یکگل سرخ
      کمتر از زحمت برداشتن
      هرزگی آن علف است
      گل بکاریم بیا
      تا مجال علف هرز فراهم نشود
      بی گل آراييذهن
      نازنین ؛
                نازنین ؛
                           نازنین
                            هرگز آدم ، آدم نشود.
       
      بارزترین خصوصیت ایشان مهربانی بوده است به گونه ای که مردم بدون هیچ توقعی در كنارش بودند و از كلام نافذش سود می جستند.
      عشق را وارد كلام كنيم
      تا به هر عابري سلام كنيم
      و به هر چهره اي تبسم داشت
      ما به آن چهره احترام كنيم
      هركجا اهل مهر پيدا شد
      ما در اطرافش ازدحام كنيم
      چشم ما چون به سروسبز افتاد
      بهرتعظيم او قيام كنيم
      گل و زنبور، دست به دست دهند
      تا كه شهد جهان به كام كنيم
      اين عجايب مدام دركارند
      تا كه ما شادي مُدام كنيم
      شُهره زنبور گشته است به نيش
      ما ازو رفع اتهام كنيم
      علفي هرزه نيست در عالم
      ما ندانيم و هرزه نام كنيم
      زندگي در سلام و پاسخ اوست
      عمر را صرف اين پيام كنيم

      «سالكا» اين مجال اندك را
      نكند صرف انتقام كنيم
      در عمل بايد عشق ورزيدن
      گفتگو را بيا تمام كنيم
      عابري شايد عاشقي باشد
      پس به هر عابري سلام كنيم.
      همچنین ایشان مشاور مدیریتی شركت‌های بزرگی مانند ایران خودرو, ایساكو, سایپا یدك, زامیاد, سازمان صنایع ملی, پارچین, سازمان مدیریت صنعتی, فومن شیمی, آذرآب, شركت الكتروكویر, موسسه استاندارد و... بوده اند.
      مهندس كاشاني، شاعري است كه مي توان او را در عين لمس واقعيت تلخ مثبت انديش دانست، شاعري است كه در فضاي شعري سپهري تنفس مي كند و بر آن است تا در كشش هاي صرفاً عاشقانه نپوسد و توصيه سهراب را كه شاعران وارث آب وخــرد و روشني اند را جامه عمل بپوشاند و افق از لاي شعرش سرك بكشد، سخنش از طلوع فرداها باشد و شاعر آب و گل آينه باشد. او تلاش مي كند به مخاطباني كه عمدتاً مديران فناوراني هستند كه در لابــه لاي چرخهاي صنعت وارداتي گير كرده اند درودي گرم بفرستد:
       
      از میان کبود آهن و دود
      می فرستم به اهل عشق درود
      و به هر کس که اهل آزادی است
      اهل شور آفرینی و شادی است
      و به هر کس که شعر می خواند
      شعر را شهر عشق می داند
      حیف شد عاشقی ولی گم شد
      خشکسالی نصیب مردم شد
      باز باید به فکر عشق افتاد
      هدیه شعر را به مردم داد
      سخنم راه چشمه می پوید
      و برای دل تو می گوید
      سخنم از طلوع فردا هاست
      افق از لای شعر من پیدا ست
      رعد و برق دلم خراسانی ست
      شعرهایم همیشه بارانی ست
      گاه اشک است مایه سخنم
      تا نگریم ز درد دم نزنم
      گاهی از شعر اگر گریزانم
      باز می گیرد او گریبانم
      سخنم هر کجا کمی گیرا ست
      رد پای دل شما و خدا ست
      هر کسی دل به کار مردم داد
      شعرهایم نثار ایشان باد
       
      و سرانجام شاعر درد آشنا ، 23 آذرماه 1383 در غروب پاییزی بر اثر بیماری سرطان (در تهران) جان به جان آفرین تسلیم کرد و روح سراسر عشق و ایمانش به آسمان پیوست!...
      قسمت هایی از وصیت نامه ایشان:
      عاقبت در دام می افتیم ما
      دام ما ای کاش در کوی تو باد
      تیر ما هم از کمانی می رسد
      آن کمان ای کاش ابروی تو باد
       
      حاصل عمر من برای ملتم و برای کشورم تا این تاریخ 200 مجتمع آموزشی است که با پول مردم و دوستانم در جامعه یوری ساختم. پنج کتاب شعر است که برای مردم و به عشق خدا و آنها سروده شده است و تعدادی کارخانه منظم و زیبا و بهداشتی شده و هزاران کارگر و کارمند و متخصص فرهنگ یافته صنعتی است. امیدوارم از آنها پاسداری شود.
      به هر حال به قول پاستور، من آنچه در توان داشتم انجام دادم و اینک در لحظه وداع از این نظر احساس شرمندگی نمی کنم  و این را به خوبی به اهل آینده در کتاب روزنه گفته ام.
      کتابهایی که از ایشان به یادگار مانده:
      کتابهای شعر:
      دانه باشیم نه سیب
      به همین آسانی
      خویش را باور کن
      از خواف تا ابیانه
      باران عشق
      به آیندگان
      روزنه
      پل
      کتابهای مدیریتی:
      نقش دل در مدیریت
      از گاراژ تا کلینیک
       
      خواهشمندم برای شادی روح آن عزیز فاتحه ای ختم نمایید.
       

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۵۳۰ در تاریخ پنجشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۲ ۰۲:۵۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0